گزارشی از جلسۀ چهارم مدرسۀ پاییزۀ ۱۴۰۳: زندگی بازیافته در زمان ازدسترفته؛ ادبیات و زندگیِ راستین در دنیای مارسل پروست
مدرسۀ پاییزۀ اخلاق، موضوع اخلاق و ادبیات را بهعنوان ویژهبرنامۀ این دوره انتخاب کرده است. در این ویژهبرنامه با دعوت از استاد سیدجمالالدین میرشرفالدین به کنکاش فلسفی در ادبیات پرداخته شد. استاد میرشرفالدین در این جلسه با نگاهی به آثار مارسل پروست و بهویژه رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» ابعاد خاص ادبیات و رویکرد اخلاقی آن را مورد بررسی قرار داد.
رابطۀ ادبیات و اخلاق
ادبیات در طول تاریخ همیشه بهعنوان ابزاری برای تعالی اخلاقی جامعه به حساب میآمده ولی در این جلسه میخواهیم به این مسئله بپردازیم که آیا ادبیات در ذات خود دارای ارزشی هست که بتواند سبب تعالی و رشد فکری و اخلاقی جامعه بشود؟
استاد میرشرفالدین در ابتدا به نگاه رایج دربارۀ ادبیات پرداختند. رابطۀ ادبیات و اخلاق به درازای تفکر ارزشی انسان برمیگردد. از زمانی که انسان به اخلاق و ارزشها میاندیشیده، ادبیات نیز راهی بوده برای انتقال این مفاهیم، درنتیجه رابطۀ اخلاق و ادبیات بسیار وثیق و سابقهدار است.
در پدیدار اول، ادبیات در یک دلالت عام، ابزار مهمی برای نمو و تربیت اخلاقی است. داستانهای کهن و محلی و اشعار قدیمی و… نشان از همین موضوع دارد. کتابهای مقدس مانند انجیل و قرآن که متون کهن ادبی به شمار میروند نیز انتقالدهندۀ مفاهیم و ارزشهای اخلاقی بودند. از این رو ادبیات کماکان امکان، ابزار و وسیلۀ پدیدار کردن و تعمیق ارزشها در وجود انسانهاست.
هویت ادبیات
ممکن است کسی این اشکال را درنتیجۀ این نگاه ما به ادبیات و اخلاق وارد کند که اگر ادبیات وسیله است پس ارزشها توسط خود ادبیات کشف نمیشوند. یعنی نهاد آیین اجتماعی، دین، سیاست و… بهواسطۀ ادبیات مفاهیم مورد نظر خود را به مخاطب القا میکنند. با این نگاه، هویت ادبیات ابزاری است برای دیگران و درنهایت به خود ادبیات توجهی نمیشود.
استاد میرشرفالدین سؤال اصلی این جلسه را اینگونه مطرح کردند: آیا ادبیات بهتنهایی و مستقل از نهادهای ارزشگذار است؟ آیا ادبیات چنین قدرتی دارد که ارزشگذار باشد؟ اگر چنین باشد باید به ادبیات با نگاهی دیگر نگریست و آن را منشأ تأثیرگذاری دانست.
نظر استاد میرشرفالدین این است که ادبیات بهتنهایی این توانایی را دارد که خود منشأ تأثیرگذاری باشد. به عقیدۀ ایشان این تأثیرگذاری از ابتدا با ادبیات همراه بوده، چراکه در زمان یونان باستان، افلاطون در کتاب جمهور خود به نقد نظام اخلاقی هومر میپردازد. این بدین معناست که فیلسوفان برای ارائۀ امر جدید در جامعه، ادیبان را در مقابل خود می دیدند. به همین شکل پیامبران نیز با ادبا و اهل قلم در هر دیاری مقابله میکردند تا بتوانند پیام خود را ترویج دهند.
برای فهم سؤال اصلی، لازم است به سؤالات فرعی دیگری پاسخ داده شود؛ ادبیات چه هویت ممتازی دارد؟ ارزش در ادبیات در چیست؟ و این ارزش از کجا میآید؟ از دید استاد میرشرفالدین تنها کسی که بهطور جدی به این موضوع اندیشیده است جناب مارسل پروست است.
رمان «در جستجوی زمان از دست رفته»
استاد میرشرفالدین با اشاره به رمان در جستجوی زمان از دست رفته آن را نمونهای خاص از ادبیات تأثیرگذار دانست. بررسی ویژگیهای این رمان نشان میدهد ادبیات در قالب رمان میتواند بدون تأثیر و الهام از نهادهای دیگر، خود دارای ارزشی ذاتی باشد.
ویژگی رمان پروست این است که ابتدا پاسخ میدهد سپس سؤال میکند. در فلسفه چنین مطرح میشود که مخاطبِ مسائل فلسفی کسانی هستند که بارها به آن مسائل اندیشیدهاند. ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوس میگوید کسانی مخاطب این کتاب هستند که بارها به مسائل آن فکر کردهاند.
از ویژگیهای خاص رمان در جستجوی زمان از دست رفته این است که اگر مجلّدی را شروع به خواندن کنید، میتوانید داستان آن جلد را بفهمید بدون نیاز به خواندن جلدهای قبلی رمان. پروست در این رمان که رکورددار طولانیترین رمان تاریخ است، با جملات طولانی میخواهد سیّالیت زمان را به خواننده القا کند.
استاد میرشرفالدین غالباً ناظر به جلد هفتم این رمان صحبت کردند و بهطور پراکنده به برخی مجلّدهای دیگر این رمان نیز اشارهای داشتند و از آثار دیگر این نویسنده هم استفاده کردند.
به نظر استاد، کاری که نویسنده میکند جستجو کردن است ولی متعلق آن، زمانی است که از دست رفته و دیگر باز نمیگردد. جلد هفتم از این رمان اشاره میکند به زمان بازیافته. البته منظور نویسنده از زمان بازیافته همان زندگی است و الا زمان قابل بازیابی نیست.
پروست معتقد است ما انسانها دوبار زندگی میکنیم؛ یکبار زمانی است که وقوع حوادث را رقم میزنیم یا شاهد رقم خوردن آنها هستیم. بار دیگر زمانی است که آن اتفاق رخ داده را در ذهن خود بازیابی میکنیم. زمان اول گذشتۀ فیزیکی است. اما وقتی بعد از مدتی به آن فکر میکنیم، خاطرۀ آن اتفاق را به یاد میآوریم. بهطور مثال بازیابی خاطرات کودکی در ما تأثیراتی به وجود میآورد، درحالی که اکنون در همان زمان و مکان نیستید و این بازیابی، رخ دادن همان اتفاق محسوب نمیشود.
استاد در ادامه بیان داشت که هنگام یادآوری گذشته، «منِ» گذشته نیز بازمیگردد و من کنونی با آن ارتباط میگیرد. درنتیجه دو اتفاق میافتد؛ اکنون با گذشته ارتباط میگیرد (گذشتهای که یادآوری میشود میتواند تأثیراتی متفاوت داشته باشد) و همراه با این یادآوری، منِ کنونی نیز به گذشته سفر میکند. ما مطلقاً نه در گذشتهایم و نه در آینده، بلکه در رفت و برگشت هستیم.
بهطور کلی حوادثی که اکنون به آن فکر نمیکنیم نقشی در زندگی ما ندارند. بلکه هرآنچه از گذشته تا الآن به همراه ماست و یادآوری میشود، در زندگی ما تأثیر دارد. علاوهبر این، این رفتوبرگشتها دست ما نیست.
رمانی که پروست مینویسند در سالهای پایانی عمر اوست. او در سن ۵۳ سالگی از دنیا میرود و این رمان حاصل تمام تجربیات و زیست او در این دنیاست. پروست در خانوادهای زندگی میکرد که از طبقۀ مرفه جامعه بود و او جوانی خود را در مهمانیها به خوشگذرانی صرف میکرده. تمام زندگی پروست اتفاقاتی است که برای او رخ میدهد و این اتفاقات سرمایۀ رمان او محسوب میشود. زندگی دوم او یادآوری و تأمل دربارۀ این اتفاقات است.
او زندگی خود را سراسر ابتذال و بطالت میداند. اما نباید این بطالت را ساده انگاشت و آن را منفی دانست، چراکه تجربۀ ابتذال برای پروست مهم است. او میداند وضعیت فعلی مساوی با بطالت است ولی به دنبال زندگیای است که ارزش زیستن دارد. او میداند رنج جایی است که آگاهی رخ داده است و یادآوری گذشته نیز برای همۀ ما مایۀ رنج و درد است.
سؤال اصلی پروست این است که زندگی ارزشمند کدام است؟ اما پاسخ شگفتانگیز پروست به این سؤال این است که زندگی ارزشمند زمانی است که فرد گذشتۀ سراسر بطالت خود را سرمایهای کند برای خلق زندگی جدید! از نظر پروست زندگی واقعی زمانی شروع میشود که به خود زندگی فکر کنیم. در پدیدارشناسی آن را تجربۀ زیسته مینامند. به تجربه آمدن یعنی به تجربهای که کردهایم خودآگاهی پیدا کنیم.(نسبتی که ما با واقعه داریم را آگاهی میگویند و نسبت خودمان با خودمان در تجربۀ آن واقعه را خودآگاهی میگویند.)
گذشتۀ هر انسان مانند پازلی درهمریخته و بدون معناست و ادبیات است که میتواند آنها را به هم پیوند دهد و معنا ببخشد. به عقیدۀ پروست ادبیات تنها نهادی است که تمامیت زندگی را به همان شکلی که رخ داده و بهصورت انضمامی در مرکز توجه قرار میدهد.
از ویژگیهای خاص رمان در جستجوی زمان از دست رفته این است که اگر مجلّدی را شروع به خواندن کنید، میتوانید داستان آن جلد را بفهمید بدون نیاز به خواندن جلدهای قبلی رمان. پروست در این رمان که رکورددار طولانیترین رمان تاریخ است، با جملات طولانی میخواهد سیّالیت زمان را به خواننده القا کند.
پروست در پاسخ به این سؤال که ما درحال زندگی کردن هستیم، چرا باید رمان بخوانیم؟ بیان میکند که من با ابزار کنشهای عینی زندگی چیزهایی را نشان میدهم که دیده نمیشود. من همچون تلسکوپ و نه میکروسکوپ، به تو نمایش میدهم که چه چیزی را باید ببینی. در بنمایههای امر فردی ماست که حقیقتهای جمعی را مییابیم. از این رو پیوندهای شخصی ما با امور فردی، دیگر تفرد ندارد و عام میشود.
استاد میرشرفالدین سؤال اصلی این جلسه که در پی کشف رابطۀ ادبیات و ارزش بود را اینگونه پاسخ میدهد که پروست به ما میگوید زندگی ارزش زیستن دارد و هیچ چیز به اندازۀ ادبیات نمیتوانست چنین زندگیای به من بدهد، چراکه هیچ چیز به اندازۀ ادبیات به انسان خودآگاهی نمیدهد.
درنهایت به این نتیجه میتوان رسید که رابطۀ ادبیات و ارزش بسیار مهم و وثیق است و پروست اندیشمندی است که به این موضوع بهخوبی اهمیت داده است.