
گزارشی از مقالۀ شهر ایدههای متصل | مثلث پیشرفت: دولت، شهروند و ارتباط درست
خلاصۀ مقالۀ شهر ایدههای متصل
یک شهر تنها هنگامی قابلسکونت است که ترکیبی یکپارچه و متنوع از انواع راههای ارتباطی از جمله مترو، اتوبوس، جادههای ماشینرو و مسیرهای دوچرخهسواری و پیادهروی، داشته باشد.
همچنین یک جامعه هنگامی قابلیت زیستن خواهد داشت که ترکیبی یکپارچه و متنوع از انواع سکوهای ارتباطی که امکانات متنوعی برای ارتباطات فراهم میکنند، داشته باشد.
ما و ابزارهای ارتباطیمان بهسرعت در حال تغییر و تحول هستیم. جنبهای از این تحول همیشه مورد بیتوجهی قرار گرفته است؛ استانداردسازی و همسانسازی شیوههای ارتباطی ما.
ما به تدریج به استفاده از طیف محدودی از دستگاهها برای گفتوگو با یکدیگر سوق داده میشویم. لذا باید بهعنوان موجوداتی خلاق، تأملگر، اندیشمند و دارای آزادی بیان، برای مقابله با این تهدید همسانسازی تواناییهایمان، کاری بکنیم.
استعارهای که گفتمان آزادی بیان بر آن تأکید دارد، استعارهٔ «بازار ایدهها» است. باور داریم این استعاره (که آن را توضیح خواهیم داد)، باید کنار گذاشته شده و با استعارهٔ «شهر ایدههای متصل» جایگزین شود.
هدف یک استعارهٔ اخلاقی چیست؟ هدف یک استعارهٔ اخلاقی برجستهکردن جنبهای از یک امر است که آن جنبه در برخورد ما با آن امر بیش از آن چیزی که تصور میکنیم اهمیت دارد.
استعارهٔ بازار ایدهها نگران کنترل و استبدادی است که بر محتوای شبکههای ارتباطی حاکم است. اما استعارهٔ شهر ایدههای متصل که ما بر آن تأکید داریم، نگران همسان شدن ابزارها و قالبهای ارتباطی ماست.
بازار ایدهها
جان استوارت میل الهامبخش استعارهٔ بازار ایدههاست. این ایده میگوید در بازار آزاد، هر کس باید بتواند هر ایدهای را در اختیار داشته باشد. با این توضیح که؛ ۱ـ تأمین ترجیحات امری خوب است، ۲ـ مردم در شناخت ترجیحات خود توانایی قابلقبولی دارند، ۳ـ مردم در تأمین و دستیابی به مطلوبهایشان بهتر از طرفهای سوم و دخالت آنها عمل میکنند.
بهطور خلاصه باید گفت که بازارها خوب هستند، چون منابع را به گونهای توزیع میکنند که در تأمین خواستههای مردم کارآمد است.
بازار وظیفهٔ توزیع منابع را از دست مقامات نالایق خارج میکند. به همین ترتیب، اصول آزادی بیان وظیفهٔ توزیع اطلاعات و ایدهها را از دست مقامات نالایق نیز خارج میکند.
احتمالاً مقامات فکر میکنند که بهتر از مردم میدانند کدام ایدهها و اطلاعات برای مردم مناسب است؛ دقیقاً همانند محصولات اقتصادی.
اما مقامات هم همان ایراداتی را دارند که مردم دارند و بهتر از مردم نیستند. بازار میتواند اعمال سانسور و کنترهای پدرسالارانه بر گفتمان عمومی را محدود کند.
اما انتقاداتی نیز بر بازار ایدهها وارد است. بازار ایدهها لزوماً ایدهها و اطلاعاتی که مردم میخواهند را در اختیارشان قرار نمیدهد، بلکه اطلاعاتی را ارائه میکند که ایدئولوگها و شرکتهای رسانهای میخواهند به دست مردم برسد.
میان چیزی که طرفداران بازار آزاد میخواهند ارائه کنند و چیزی که واقعاً ارائه میشود تطابقی وجود ندارد. پدران نظریهٔ آزادی بیان همانند جان استوارت میل باور داشتند که در یک رقابت آزاد حقایق از دروغها پیشی خواهد گرفت.
اما به نظر میرسد که اینطور نیست. مردم تنها ایدههایی را میخواهند که دوستشان دارند و نه صرفاً حقایق را. یعنی آن چیزی که استعارهٔ «دست نامرئی» انجام میدهد این است که به مردم آن چیزی را ارائه میکند که مردم آن را تقاضا کردهاند و دوستش دارند. اما اینگونه نیست که مردم حتماً حقایق را بیش از دروغها دوست داشته باشند.
باید نگران چه چیزی بود؟
دنیایی را فرض کنید که یک شبکهٔ ارتباطی کارآمد جهانی در دسترس همگان وجود داشته باشد. این سیستم تقریباً توسط همهٔ افراد استفاده میشود و تا حد زیادی جایگزین تمام ابزارهای ارتباطی دیگر شده است.
استفاده از این سیستم اجباری نیست اما به دلیل هزینهٔ پایین و کارآمدی بالا، بسیاری آن را مفید میدانند و استفاده از آن اثر شبکهای ایجاد کرده است که خارج شدن از آن با هزینه همراه است.
همچنین آزادی بیان در این سیستم به قدری بالاست که تقریباً هیچ محدودیتی در آن وجود ندارد. اما فرض کنید که این سیستم امکانات بیانی محدودی دارد و تا حد زیادی سبک و قالب سخن کاربران را از منظر خود استاندارد میکند.
مثلاً سیستم، تعداد کاراکترها را مشخص میکند. فونتها و دیگر ویژگیهای بصری یکسان است و تغییر نمیکند. به طور خلاصه؛، این سیستم قابلیتهای بیانی را همسان میکند.
با چنین سیستمهایی، یک چیز ارزشمند به خطر افتاده است و حتی شاید از دست رفته باشد. همانطور که باید نگران تنوع و آزاد بودن دیدگاههای افراد بود، باید به آزادی و تنوع قالبها و سبکهای ارتباطی در دسترس مردم هم اهمیت داد.
ما هر نگاهی که داشته باشیم، ایجاد چنین محدودیتهایی برای افراد بد است. از آنجا که در چنین سیستمهایی آزادی بیان تا حد قابلقبولی در جریان است، استعارهٔ بازار ایدهها ما را نسبتبه این نیروی همسانساز بیتوجه میکند.
این دقیقاً همان چیزی است که استعارهٔ شهر ایدههای متصل به ما متذکر میشود. همانطور که برخی افراد نمیتوانند سوار دوچرخه شوند، برخی هم نمیتوانند به راحتی متن طولانی پُست کنند.
در یک جامعهٔ لیبرال میخواهیم مکانها و ایدهها برای همه در دسترس باشد. پس باید چه کرد؟
ایدهٔ اصلی
خلاصهٔ استدلال اصلی ما چنین خواهد بود: یکسانسازی ارتباطات موضوعی است که باید از منظر آزادی بیان نگران آن باشیم. استعارهٔ شهر متصل ما را به این نگرانی متوجه میکند.
استعارهٔ بازار ایدهها که بر گفتمان آزادی بیان غالب است، این موضع را به دست فراموشی میسپارد. بنابراین باید استعارهٔ شهر متصل را با استعارهٔ بازار ایدهها جایگزین کنیم.
اما چرا فکر میکنیم یکسانسازی روشها و قالبهای ارتباطی یک خطر جدی است و اثرات منفی دارد؟ باید خاطرنشان کرد که مکانها و اشیاء فرصتهایی برای فکر و عمل افراد فراهم میکنند.
اموری که انجامدادن یا درک آنها برای افراد آسانتر است، سریعتر برای خود جا باز میکنند. فناوریهای نوین، محیطی را که افکار و اعمال افراد در آن شکل میگیرد، تغییر میدهند.
فناوریها درک ما از افکار و اعمالی که میتوانیم داشته باشیم را تغییر میدهند. یعنی این فناوریها بخشی از فرآیندی هستند که ترجیحات ما را شکل میدهند.
ابزار و قالبی که ما مجبوریم مکالمات خود را در آن شکل دهیم، بیشترین تأثیر ممکن را بر ایدههایی که میتوانیم به راحتی بیان کنیم میگذارد. و ایدههایی که بیان آنها آسان است، تبدیل به محتوای مهم یک فرهنگ میشود.
نتیجهگیری از شهر ایدههای متصل
برخی از همسانسازیها که توسط فناوریهای نوین ایجاد شدهاند، احتمالاً بر سیستمهای ارتباطی آینده تأثیر خواهند گذاشت.
آزادی بیان باید ما را نسبتبه این نگرانی رهنمون شود. ما به تصاویری متفاوت نیاز داریم تا ادراکاتمان را زنده کنیم. باید از استعارهٔ بازا ایدهها که نسبتبه این نگرانی بیتفاوتی ایجاد میکند، رها شد.
اصول آزادی بیان آن اصولی هستند که محدودیتهایی برای ابزاری که دولتها میتوانند از طریق قانونگذاری یا سایر اقدامات برای مداخله در اجرای حق سخنگفتن مردم استفاده کنند، تعیین میکنند.
با این حساب، یکسانسازی ارتباطات مردم، حتی اگر تهدیدی جدی به حساب آید، در دستور کار سیاستهای اصول آزادی بیان جایی ندارد. ما به دنبال ایدهای هستیم وسیعتر از آزادی بیان که هم وظیفهٔ بازدارندگی دولت از اعمال محدودیتها را عهدهدار شود و هم وضیعتی را ترسیم کند که دست مردم در انتخاب محدود نشود.
آزادی بیان تنها مربوط به این نیست که دولتها از دخالت در امور شهروندان منع شوند. بلکه یک رابطهٔ سهجانبه است میان دولتها، شهروندان و سکوهای ارتباطی که در این رابطه وظیفهٔ دولت ایجاد محیطی است که سکوهای ارتباطی را تشویق کند تا از حق سخن گفتن شهروندان حمایت کنند.
