لذت یک زندگی خوب را به ارمغان میآورد یا تأمین امیال؟
در جلسهی گذشته به نکاتی دربارهی لذتگرایی اشاره کردیم. ادعای اصلی این دیدگاه این است که لذت سازندهی اصلی یک زندگی خوب است و به میزانی که لذت میبریم از زندگی خوب بهرهمندیم به عبارت دیگر در این دیدگاه well-being با pleasure ارتباط مستقیمی دارد.
نقدهایی بر لذتگرایی
یکی از استدلالهایی که علیه لذتگرایی مطرح میشود «استدلال از طریق باورهای دروغ» است. این استدلال چنین است:
۱٫ اگر لذتگرایی درست باشد، زندگی ما نیز باید به اندازهی لذتمان خوب باشد.
۲٫ درحالی که گاهی لذات ما بر باورهای غلطی مبتنی هستند و واضح است که زندگی کسی که لذتهایش بر باورهای صحیح استوار است، بهتر از سایرین است؛ مثلا کسی به اشتباه فکر میکند که دیگری با او دوست است و این توهم باعث خوشی چندماههی او میشود، اما بعد از مدتی متوجه اشتباهش میشود. طبیعتا کسی که لذتش بر باوری درست مبتنی بوده، زندگی بهتری نسبت به این شخص دارد. این مطلب نشاندهندهی این است که برای داشتن یک زندگی خوب صرفِ لذت کافی نیست و باید باوری که لذت بر آن مبتنی است نیز درست باشد. به عبارت دیگر علاوه بر لذت، حقیقت نیز تعیینکننده است.
۳٫ بنابراین بر خلاف ادعای هدونیسم – که اصل را بر لذت قرار میداد – برای داشتن یک زندگی خوب صرف لذت کافی نیست؛ بلکه باید آن لذت در واقعیت ریشه داشته باشد. لذتی که ریشه در واقعیت دارد از لذتی که ریشه در توهم و خیال دارد، بهتر است.
رابرت نوزیک، فیلسوف اخلاق، ماشینی به اسم «ماشین لذت» ساخته است. او میگوید: فرض کنید کسی را به این ماشین وصل میکنند و این اتصال باعث میشود تا چیزهایی که مورد علاقهی این شخص است، در او رخ بدهد. با اینحال میدانیم که این تجربیات خوشایند واقعا اتفاق نیفتادهاند و صرفا یک شبیهسازی هستند. از طرفی فرض را بر این بگیرید که حافظهی این شخص نیز از بین رفته است و نمیتواند متوجه شود که این لذات، واقعی نیستند. در جهان غرب بحث زیادی دربارهی این که آیا این شخص زندگی خوبی دارد یا نه، وجود دارد. اگر بخواهیم از منظر لذتگرایی به این مساله نگاه کنیم، باید بگوییم میان کسی که واقعا لذت میبرد و کسی که توسط این ماشین از لذت برخوردار میشود، تفاوتی وجود ندارد. با اینحال حتی اگر از خود هدونیستها هم در اینباره سوال کنیم، خواهند گفت: لذت شخصی که به ماشین متصل نیست، بهتر است، چرا که لذت او واقعی است. بنابراین یکی از نقصهای هدونیسم این است که بر خلاف ادعای اصلی این دیدگاه، این خود لذت نیست که حرف آخر را در داشتن زندگی خوب میزند؛ بلکه منشا لذت نیز در این مساله نقشی تعیینکننده دارد.
در نظریههای قانون طبیعی وقتی خیراتپایه را برمیشمارند، میگویند: باید به دنبال این خیرات باشیم، چرا که باقی خیرات نیز به همین خیرات پایه برمیگردند. با اینحال در کمال تعجب هیچکدام از طرفداران این نظریه، لذت را جزء خیرات پایه به حساب نیاوردهاند. این به این خاطر است که در دیدگاه ایشان خود لذت اصالتی ندارد؛ بلکه منشا آن است که از اهمیت برخوردار است. در مقابل، knowledge مثالی از یک خیر پایه است. هیچ گاه نمیتوانیم بگوییم فلان معرفت خوب یا بد است. بله، میتوانیم بگوییم فلان معرفت سطحپایین، بیارزش یا بیفایده است اما نمیتوان آن را خوب یا بد نامید. مفهوم دوستی نیز چنین است، چون خود دوستی، بد و خوب ندارد، اما خود لذت، بد و خوب دارد. مثلا کسی که سادیسم دارد و از رنج دیگران لذت میبرد، از لذت بدی برخوردار است. این لذت بد است چون همواره منشا لذت در خوب یا بد بودن آن لذت موثر است. تفاوت لذت با خیری مانند معرفت این است که اگر معرفتی را بد بنامیم به این خاطر است که مثلاً به کشتن کسی منتهی میشود، خودِ معرفت بد نیست بلکه اتفاقی که مقارن با معرفت رخ میدهد و موجب قتل میشود، بد است. اما در لذت بحث تزاحم نیست، بلکه خود لذت بد است، چون در لذت، منشأ لذت نیز مهم است، به قول ارسطو لذت تبعی است و ذاتی نیست. به تعبیر فنیتر لذت قوهای ندارد تا آن قوه، آن را شکوفا کند؛ بلکه لذت در قوای دیگر تحقق پیدا میکند؛ مثلا اگر knowledge به یک چیز لذتبخش برسد، سبب لذت ما میشود. این دقیقا برخلاف قوهی معرفت است که یکی از ارکان وجود ما است.
به طور خلاصه مثال ماشین لذت نشان میدهد که لذت به خودی خود نمیتواند خوب باشد؛ بلکه خوب بودن آن به شرایط تحققش بستگی دارد. در نتیجه هدونیسم نمیتواند حرف آخر را در اخلاق بزند.
نقد سومی که به لذتگرایی وارد شده است مربوط به autonomy است. یکی از چیزهایی که ما همواره به دنبال آن هستیم این است که خودمان دربارهی زندگیمان تصمیم بگیریم. این مساله آنقدر برای ما مهم است که حتی گاهی دخالتهای خیرخواهانهی دیگران را نیز پس میزنیم. شخص معتادی را فرض کنید که دائما به او مواد میرسانند و همواره حالش خوش است. آیا چنین لذتی ارزش آن را دارد که autonomy شخص را از او بگیرند؟ خیلی اوقات حاضریم برای داشتن autonomy از لذتهایمان بگذریم. این نشان میدهد که autonomy در کنار لذت از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر هدونیسم درست باشد، autonomy باید به میزانی که به لذت متنهی شود، خوب باشد، در حالی که میبینیم حتی گاهی زندگی رنجآلود را به زندگی تحمیلی ترجیح میدهیم و میخواهیم زندگیمان را آزادانه انتخاب کنیم. حتی گاهی به بهای قربانی کردن لذت، آزادی را طلب میکنیم.
…