فضایل مقدمند یا مهارتها؟ | معرفی کتاب فضایل ذهن
موضوعات کتاب فضایل ذهن موجب شده است که اثری کلاسیک برای ما معرفی شود که بعد از گذشت دو دهه از انتشار، همچنان برای خوانندگان و پژوهشگران بسیار مفید و ارزشمند باشد. لیندا زگزبسکی در کتاب فضایل ذهن نشان میدهد که مفاهیم معرفتی بیانگر نگرشهایی در مورد شیوههای فکر کردن و باور داشتن هستند که در اخلاق ریشه دارند، و وقتی بهدرستی فهم میشوند که بر حسب «فضیلتهای فکری» و «رذیلتهای فکری»، یعنی بر اساس نظریه فضیلت، درک و دریافت شوند. به گفته او، معرفتشناسی، در واقع، شاخهای از فلسفه اخلاق است.
کتاب فضایل ذهن به سه بخش تقسیم شده است. بخش نخست در باب فرا معرفتشناسی است. بخش دوم در باب اخلاق هنجاری است و بخش سوم در باب معرفتشناسی هنجاری.
یکی از ایدههای خوب کتاب، این است که میخواهد میان معرفتشناسی و اخلاق توازن ایجاد کند. همچنین برای توضیح بیشتر باید بگوییم که اصطلاحات و مفاهیمی که ما به طور روزمره از آن استفاده میکنیم هر کدام جایگاه و منزلت خود را دارند. صفاتی که ما به دیگران نسبت میدهیم در حقیقت نشان دهنده جایگاه آنها در اجتماع است.
کتاب فضایل ذهن صرفاً فلسفی و معرفتشناسی نبوده و میتواند برای زندگی ما ارزشی عملی بسیاری همراه داشته باشد. پس از مطالعه کتاب فضایل ذهن این سؤالات برایمان ایجاد میشود که چگونه باید ذهن فضیلتمندتر، منش فکری تحسینبرانگیزتر و باورهای سنجیدهتر و موجهتری داشته باشیم؟ چگونه میتوانیم تفکر اخلاقی داشته باشیم؟ و چگونه میتوانیم کسب فضیلت کنیم؟
موضوعات کتاب فضایل ذهن
در کتاب فضایل ذهن آمده است که رابطه بین ارزیابی فعالیت شناختی1 و ارزیابی افعال جوارحی،2 معمولاً در حوزه فلسفه اخلاق جای دارد، و رابطه اینها چیزی بیشتر از شباهت ظاهری است. زگزبسکی بیان میکند که: من استدلال خواهم آورد که فضیلتهای فکری چنان به معنای ارسطوییِ فضیلتهای اخلاقی شبیهاند که نباید آنها را به مثابه دو نوع فضیلت متفاوت نگریست. فضیلتهای فکری، در واقع، صورتهایی از فضیلتهای اخلاقیاند. در نتیجه، میتوان فضیلتهای فکری را به درستی موضوع مطالعه فلسفه اخلاق دانست. در نهایت، استدلال خواهم کرد که فضیلتهای فکری نخستین مؤلفههای هنجاریِ باور موجه و معرفت است.3
زگزبسکی استدلالهایی به سود اخلاق فضیلت دارد و در این میان سه مکتب اصالت وظیفه، اصالت نتیجه و اصالت فضیلت از اخلاق فضیلت دفاع میکنند. همچنین در این اثر، در عین حال که سه مکتب اخلاق و شهودهای موافق هر سه دیده میشود نویسنده استدلالاتی به صورت نقد مخالفان و بعضاً در دفاع از خود دارد.
انسانها دارای پنج ویژگی مهم هستند که سه ساحت (باورها، احساسات و هیجانات و خواسته ها) درونی است و دو ساحت (گفتار و کردار) بیرونی بوده و قابل بررسی است. او معتقد است این پنج ویژگی ارادی هستند و درجات ارادی بودن آنها و نوع ارادی بودن آنها با هم متفاوت است. وی معقتد است اخلاق هم درباره رفتار (گفتار و کردار) داوری میکند و هم درباره ذهن. معرفتشناسی هم شاکلهای شبیه اخلاق دارد با این که در معرفتشناسی عمل محل بحث نیست بلکه علم محل بحث است.
نویسنده کتاب فضایل ذهن معتقد است معرفتشناسی یک علم توصیهای است. همانطور که در اخلاق، اخلاق فضیلت مطرح هستند، در معرفتشناسی هم فضایل ذهن مطرحاند. به اعتقاد نویسنده، بشر باید از سه خصلت علم، فهم و حکمت مجهز باشد. اگر رویکرد فضیلت شناختی داشته باشیم این سه (علم، فهم و حکمت) قابل تبیین هستند. کار مهم نویسنده این است که بین نظریه معرفت و نظریه اخلاق یک پیوند برقرار کرده و آنها را در یک چشم انداز واحد قرار داده است. نویسنده در مقایسه با رقبای خودش ادعایش این است که همان مسائلی که آنها (رقبا) توضیح میدهند، به خوبی توضیح میدهد و در عین حال آن چیزی را که آنها نمیتوانند توضیح دهند، این نظریه وی توضیح میدهد. نویسنده با بُردن معرفت ذیل اخلاق نقداً معرفتشناسی را به زندگی خوب پیوند میدهد. برای زندگی خوب نیاز به معرفت و معرفتشناسی داریم؛ نویسنده برای توضیح این مطلب، موضوعی را پیش میکشد و آن، اهمیت دادن است. ما اگر به چیزی اهمیت میدهیم باید به کسب باورهای ساده درباره آن هم اهمیت دهیم. در نتیجه معرفتشناسی اهمیت پیدا میکند. معرفتشناسی مهم است چون معرفت مهم است.
نظریه اخلاقی در کتاب فضایل ذهن
ما باید در معرفتشناسی فضیلت بر ویژگیهای تأثیر باور بر منش تأکید داشته باشیم. فضیلتها و رذیلتهای معرفت جزء موضوعات اصلی معرفتشناسی فضیلت هستند. بر اساس یک تقسیمبندی معرفتشناسی فضیلت به معرفتشناسی به فضیلت اعتمادگرایانه به معنای معرفت به مثابه قوای اعتمادپذیرانسانها و معرفتشناسی فضیلت مسئولیتباور به این معنا که فضیلتهای فکری به منش اشخاص برمیگردند، تقسیم میشود. در این گرایش دلالتهای اخلاقی معرفت از جمله انصاف و فضیلتهای فکری و… و رذیلتهای فکری مانند تکبر معرفتی و… معنا دارند.
معرفت در چارچوب اخلاق
جستوجوی معرفت در چارچوب اخلاق امکانپذیر است و معرفتشناسی در زیرمجموعه فلسفه اخلاق قرار میگیرد. برای توضیح بیشتر این مطلب باید به نظریه مقابل این نظریه پرداخت که آن مربوط معرفتشناسی کواین است. کواین اعتقاد دارد معرفتشناسی باید دانشی توصیفی و در بخشی از روانشناسی تجربی قرار گیرد. فلاسفه دینی بسیاری مانند پلانتینگا از این ایده او الهام گرفتند. زگزبسکی نظریه کواین را رد نکرد اما به نظر او این نظریه برای فهم معرفت کافی نبود و رجوع به ایده فضیلت را بسیار مهم در نظر گرفته است.
زگزبسکی از موافقان ویلیام جیمز است. او ضمن تحسین کلیپفورد همچنین معتقد بود که هنجاری بر اعمال ما حاکم است و ما در عرصه باور نیز هنجارهایی داریم و مجاز نیستیم هر باوری را قبول کنیم. البته کلیپفورد معتقد بود ما نباید باوری را انتخاب کنیم، مگر این که برای آن شواهد کافی داشته باشیم. ما هم چنین باوری را در اصول فقه داریم. همراهی زگزبسکی با کلیپفورد تا اینجاست.
زگزبسکی معتقد است که عقاید نباید باعث سرافکندگی شوند. این دو اندیشمند در بحث رابطه احساسات و باورها از یکدیگر فاصله میگیرند و اما ویلیام جیمز نشان میدهد که ما در معرفتشناسی به دنبال حقیقت خواهیم رفت. او برای مثال عاطفه ستایش، اشتیاق نیل به حقیقت و پرهیز از کذب را بیان میکند و خطای کلیپفورد را این جا میداند که تنها اشتیاقی که باید در حوزه کسب باور باید مورد نظر بگیریم پرهیز از خطاست.
چه نسبتی میان معرفتشناسی و خوبزیستن وجود دارد؟
چند زمینه است که میتواند دید زگزبسکی چگونه از معرفتشناسی فضیلت از معرفت به زندگی خوب حرکت میکند، او با بردن معرفتشناسی به ذیل فلسفه اخلاق، نقداً معرفتشناسی را به ارزششناسی و از آنجا به زندگی خوب گره میزند. یک معنای زندگی خوب، زندگی اخلاقی است و اگر ستون معرفتشناسی اخلاق باور باشد، ربط معرفت با خوب زیستن مشخص خواهد بود. زندگی خوب زندگی فضیلتمندانه است و در آن فضیلتهای فکری به اندازه دیگر فضیلتها نقش دارند. اینکه ما چگونه به این حالت برسیم اهمیت خواهد داشت و معرفتشناسی به ما در این مورد کمک میکند.
زمینه دیگر این است که ما برای زندگی خوب که هدف همه انسانهاست و نیاز به معرفت و در نتیجه معرفتشناسی داریم. زگزبسکی در توضیح این موضوع، این را پیش میکشد که موضوع اهمیت دادن است. ما اگر به چیزی اهمیت میدهیم باید به کسب باورهای صادق در خصوص آن چیز اهمیت بدهیم و این یعنی ما نیاز داریم رابطه شناختی درست و مناسبی با چیزی که متعلق دغدغه ماست داشته باشیم، در نتیجه معرفتشناسی که علم بحث در خصوص باورهای صادق و موجه است، اهمیت خواهد داشت و معرفت مقدمه زندگی خوب است که برای ما مهم است.
کتاب فضایل ذهن زندگی انسان را بهتر میکند
اگر شما معتقد باشید هر داوری اخلاقی به این فعل اخلاقی چشم دارد، شما قائل به اصالت وظیفه مانند کانت هستید، اگر گفتید داوری من تنها به خود فعل نیست و باید دستاوردهای آن فعل چیست، نتیجهگرا خواهم بود و اگر گفتید داوری اخلاقی منحصر در فعل و دستاوردهای اخلاقی نیست و باید به علت تحقق فعل یعنی فاعل پرداخت که در اینجا شما فضیلتگرا خواهید بود، از اینرو داوری اخلاقی در جهان تنها از طریق این سه ممکن است.
اگر شما پسندیدگی و ناپسندیدگی فعل اخلاقی را در خصوص فعل دانستید و وظیفهگرا بودید، به درستی و نادرستی معطوف خواهید شد. خوبی و بدی محور داوری نتیجهگرایانه و فضیلت و رذیلت مفاهیم اساسی فضیلتگرایی است. در نتیجه اختلاف مکاتب اخلاقی در این است که کدام یک از دوگانههای «درستی و نادرستی» یا «خوبی و بدی» و یا «فضیلت و رذیلت»، مادر ارزشهای اخلاقی است.
شهودهای اخلاقی در بدو نظر به هر سه مکتب حق میدهند و برخی از شهودها به وظیفهگرایی و برخی دیگر به نتیجهگرایی و فضیلتگرایی حق میدهند. برای مثال تواضع به معنای دقیق کلمه یعنی در ویژگیهای مثبت زندگی خود را دیگری فرض کردن و شهود ما میگوید این کار، کار درستی است، انگار شهود ما میگوید فعلهایی فارغ از معلولها و فاعل درستاند. از این رو ما شهودهای اخلاقی وظیفهگرایانه، نتیجهگرایانه و فضیلتگرایانه داریم.
زگزبسکی معتقد است در عین حال که سه متکب اخلاقی داریم و شهودهایی به نفع هر سه هست، استدلالات اخلاق فضیلت قابل دفاع است و او وظیفهگرایی و نتیجهگرایی را نقد میکند. داوری اخلاقی باید به هر پنج ساحت انسانها معطوف باشد: ساحت باور و احساسات، خواست که درونیاند و ساحت گفتار و کردار بیرونیاند. خانم زگزبسکی هم به جهات دیگری و هم اینکه خود طرفدار اخلاق فضیلت است و معتقد است که داوری اخلاقی در هر سه ساحت میتواند صورت گیرد، از این رو ما در خصوص باورها، احساسات و خواستهها میتوانیم داوری اخلاقی داشته باشیم.
در معرفتشناسی نیز خود باور متناظر با خود فعل در اخلاق، فاعل باور مانند فاعل اخلاقی و نتیجه مترتب بر یک معرفت مانند نتیجه فعل اخلاقی محل داوری معرفتشناختی است. زگزبسکی در معرفتشناسی فضیلتگراست، یعنی میگوید اگر باوری معرفت، مستدل و موجه دارای تضمین معقول دانست یا نه و باید ببینید این باور باور کیست و چه ویژگیهای منشی و شخصیتی دارد و باور واحدی ممکن است معقول و نامعقول باشد و نباید در این جا به باور و فرایند باور نگاه کرد، افرادی که در اخلاق هر کاری میکردند میگفتیم کار درستی دارند باید فضایل میداشتند که فضایل اخلاقی خوانده میشوند و اینجا فضایلی وجود دارند که فضایل ذهنی هستند. برای مثال اگر در اخلاق فضیلت یکی راست میگفت از سر خیرخواهی و یکی از سر بدسگالی، دومی چون از سر بداندیشی بود، ناپسندیده اخلاقی بود؛ زیرا نیکخواهی و بدخواهی مهم است. در حوزه باور دو نفر یک باور دارند، اما یکی موجه است چون باورمند به آن استدلالگراست، تعصب ندارد و آرزواندیش نیست و دیگری متعصب، دارای پیشداوری و آرزواندیش است و گشودگی فکری ندارد، همانطور که فضایل اخلاقی بود که کار را از نظر اخلاقی درست میکرد، اینجا هم فضایلی ذهنی که در حدود ۵۱ خصوصیت است، اگر وجود داشت، معرفت قابل اعتماد است.
فضایل ذهن؛ فردی یا جمعی؟
آنچه او در این کتاب پیشنهاد میکند عمدتاً رویکردی «فردگرایانه» به فضایل فکری است. گویا پیشفرض او این است که اگر تمامی کنشگران معرفتی آراسته به فضایلی چند باشند، این منجر به آن خواهد شد که بهترین آرایش و ترکیب ممکن در سطح کلان نیز شکل گیرد. مراجعه به نمونه جهان علم نشان میدهد که چنین نیست. میتوان جمعیتی داشت که در سطح خُرد افراد آن لزوماً همه متصف به فضایل فکری، مانند گشودگی ذهن و شکاکیت نظاممند و همهجانبهنگری و… نیستند، اما در سطح کلان به دلیل نحوه آرایش این افراد نهاد حاصلشده متصف به چنین فضایلی است. در یک کلام، میتوان کنشگرانی غیرفضیلتمند داشت که جامعهای فضیلتمند میسازند. اگر مراجعه به جهان علم و نحوه ساخته شدن معرفت در آن نمونهای قابلقبول و موفق از تولید معرفت باشد و اگر تحلیلهای میدانی و تجربی جامعهشناسان معرفت درست باشد که طبق آن لزوماً تکتک دانشمندان فضیلتمندانی فکری نیستند، آنگاه پیشنهاد فردگرایانه زگزبسکی تمام داستان نخواهد بود. لازم است در تکمیل چنین معرفتشناسی فردگرایانهای به معرفتشناسی اجتماعی فضیلتگرا نیز پرداخت. در این حوزه جدید دستور کار آن خواهد بود که چرا و چگونه ممکن است کنشگران و فاعلانی که هر کدام به تنهایی از فضایل بیبهرهاند، اجتماعی بسازند که در سطح نهادی متصف به فضایل فکری است. این همان راهی است که معرفتشناسی سنتی نیز پیموده و علاوه بر جنبههای فردگرایانه معرفت به جنبههای جمعی و اجتماعی آن نیز توجه کرده است.
درباره نویسنده
لیندا ترینکاوس زاگزبسکی (زاده ۱۹۴۶) فیلسوف آمریکایی است. او استاد پژوهش جورج لین کراس، و همچنین رئیس کالج کینگ فیشر فلسفه دین و اخلاق در دانشگاه اوکلاهما است. او در زمینههای معرفتشناسی، فلسفه دین و نظریه فضیلت مینویسد. او رئیس بخش مرکزی انجمن فلسفی آمریکا بود و در پاییز ۲۰۱۵ سخنرانی های گیفورد را در دانشگاه سنت اندروز ایراد کرد. وی رئیس سابق انجمن فلسفی کاتولیک آمریکا و رئیس قبلی انجمن فیلسوفان مسیحی بوده است.
زگزبسکی، در سال ۱۹۷۹ از دانشگاه یوسیالای دکترای فلسفه گرفت. از جمله آثار او میتوان به دو راهه دشوار آزادی و علم پیشین، فضایل ذهن، معرفتشناسی فضیلت، فضیلت عقلی، چشماندازهایی از اخلاق و معرفتشناسی، نظریه انگیزش الهی، فلسفه دین درآمدی تاریخی، درباره معرفتشناسی و ذهنیت مطلق اشاره کرد. وی در موضوعات گوناگونی چون فلسفه دین، معرفتشناسی، اخلاق فضیلت و مسائل مربوط به تقدیر و جبرباوری صاحبنظر است. پیش از انتشار این اثر، «معرفتشناسی فضیلت» از طریق نوشتههای برخی معرفتشناسان برجستهی معاصر، از جمله ارنست سوسا، به جامعه فلسفی معرفی شده بود. با این حال انتشار این اثر نقطه عطفی در تاریخ نه چندان بلند این نگرش معرفتشناختی شمرده میشود. به رغم گذر دو دهه از انتشار متن انگلیسی این کتاب، مطالب آن همچنان بدیع، چشمگیر و خلاقانه به نظر میآید و ذهن و حیات شناختیِ خواننده را به سوی آراستگی به فضیلتهای فکری و گسترش افق معرفتی فرامیخواند.
نویسنده کتاب لیندا زگزبسکی در یادداشتی بر ترجمه فارسی مینویسد که امیدوارم انتشار این کتاب به زبان فارسی بر انگیزه متفکران ایرانی برای بررسی فضیلتهای اخلاقی و فکری بیفزاید و به تبادل اندیشههای فیلسوفان آمریکایی و ایرانی در باب اخلاق فضیلت و معرفتشناسی فضیلت بینجامد.
درباره مترجم
امیرحسین خداپرست متولد سال ۱۳۶۳ مترجم کتاب فضایل ذهن و استادیار گروه فلسفه غرب، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است وی دارای دیپلم ادبیات و علوم انسانی و کارشناسی فلسفه دانشگاه تهران کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه تهران و دکتری تخصصی فلسفه مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است.
از فعالیتهای او میتوان حضور و عضویت در کارگروه اخلاق در پژوهش عضویت در شورای علمی نهمین همایش بینالمللی فلسفه دین معاصر، عضویت در شورای علمی گروه الهیات و معارف اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی، کارگروه بررسی توانایی علمی، مصاحبه آزمون نیمهمتمرکز دکتری تخصصی، عضویت در شورای سیاستگذاری فضای مجازی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، عضویت در شورای علمی مؤسسه سروش مولانا، عضویت در کمیته اجرایی نمایشگاه دستاوردهای سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران در نوزدهمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نام برد. وی همچنین مدیرگروه فلسفه غرب و مدیر آموزشهای تخصصی و تحصیلات تکمیلی است.
خداپرست در مصاحبهای میگوید: انتشار ترجمه این کتاب گام بسیار بزرگی بود چرا که شاید بشود گفت که نخستین کتاب کلاسیک در معرفتشناسی معاصر به زبان فارسی است. من کتابی به این اهمیت سراغ ندارم. همچنین نظریه معرفتشناسی فضیلت هم یک گام رو به جلو بود که افقهای تازهای گشود و همچنان یک برنامه پژوهشی پیشرو است.
نقاط مثبت
این کتاب ارزش عمومیِ تربیتی دارد. یعنی گرچه کتابی تخصصی است که شاید برای خواندن همه افراد تحصیلکرده مناسب نباشد و قاعدتاً بیشتر توجه اهل فلسفه را به خودش جلب میکند، ایده اصلی آن بسیار غیرتخصصی است. به برداشت من، نویسنده بر آن است که برای اخلاقی بودن، این کافی نیست که در اعمال جوارحی اهل شجاعت اخلاقی یا فروتنی باشیم یا ارزشهای اخلاقی را به شیوهای دیگر در اخلاقمان محقق کنیم؛ بلکه مهم است که ما در باورها و شیوههای شناختمان خودآگاهیای داشته باشیم که دائم به ما نشان بدهد که ممکن است در شیوههای شناختمان از دیگران و جهان برخطا و در اشتباه باشیم و این خطاها و اشتباهها به علت منش ناپسندِ شکلگرفته در ما است.
این کتاب به ما نشان میدهد که اگر بخواهیم به معنای دقیق کلمه آدمهای فضیلتمندی باشیم، لازم است بکوشیم شیوههای شناختیمان را اصلاح کنیم. جنبه تربیتی کتاب نیز از اینجا نشئت میگیرد. کتابهای فلسفه معمولاً کارشان را با آزمایشهای فکری پیش میبرند. این روش خوبی است، اما بعضی وقتها سر از جاهای عجیبوغریب در میآورد؛ یعنی نویسنده مثالهایی بسیار انتزاعی را برای استدلال کردن مطرح میکند که گاهی ارتباط خواننده را با متن زنده مخدوش یا قطع میکند. یکی از خوبیهای این کتاب این است که بهجای آن آزمایشهای فکری از مثالهایی از رمانها و آثار ادبی استفاده میکند که خواندن کتاب را هم بسیار لذتبخش میکند.
فارغ از جنبههای بالا، کتاب ارزش اختصاصی و تخصصی دارد. ترجمه کتابهای تکنگاری از این دست، که یک رأی خاص را پیش میبرند، میتواند کمک کند ما از وضعیت نقل صرف آرای این و آن بیرون آمده و از نظر فکری کمی خودمان را ورزیدهتر کنیم. از سوی دیگر، این کتاب میتواند برای دو حوزه مهم فلسفی، یعنی اخلاق و معرفتشناسی، اهمیت خاصی داشته باشد. نکته دیگر شیوه نگارش جذاب این کتاب است. این میتواند الگویی برای ما باشد تا برای حرفِ نظری زدن اسیر پیچیدگیها نباشیم.
نقدهایی بر کتاب
از نقطهضعفهای این کتاب، میتوانم به این اشاره کنم که فضایلی در این کتاب برشمرده شدهاند که گفته شده در قوام بخشیدن به معرفت مهماند و معرفت با فاعلی شناخته میشود که آن فاعل متصف به این خلقوخو و منش باشد. سؤال این است که ملاک این انتخاب چیست؟ چرا مجموعهای از فضایل را مرتبط با معرفت میدانیم و مجموعهای دیگر را نه؟ چرا گشودگی فکری یا فروتنی فضیلتی مربوط به معرفت است؟ شاید یکی بگوید به این دلیل که چون با نگاه به گذشته درمییابیم آنچه افراد دارای گشودگی فکری یا فروتنی به آن رسیدهاند، معرفت است. آنگاه این سؤال همچنان برای ما مطرح میشود که ملاک ما برای تشخیص معرفت بودن آنها چیست؟ یعنی آیا یک نظریهی فضیلتمدار در معرفتشناسی میتواند به کل خودش را از تعریف معرفت جدا کند؟ این شاید در حوزهی اخلاق به این پررنگی مطرح نباشد. در حوزه اخلاق شهودهای اخلاقیای داریم که میان ابنای بشر مشترکند و کاری که شخص فضیلتمند اخلاقی میکند، منطبق بر این شهودها است. ولی شهود در حوزه معرفت کمرنگتر است.
جمعبندی
کتاب فضایل ذهن کتابی در باب معرفتشناسی فضیلت است. کسانی در این زمینه کار کردند، معتقدند به جای تأکید بر ویژگیهای باور، بر ویژگیهای باورنده تأکید کنیم. معرفتشناسی فضیلت به دو نوع اعتمادگرایانه و مسئولیتباور است. در معرفتشناسی فضیلت اعتمادگرایانه فضیلتهای فکری بر اساس قوا و توانایی های شناختی اعتمادپذیر شکل میگیرند: مانند حسهای پنجگانه. اما در معرفتشناسی فضیلت مسئولیتباور، فضیلتهای فکری خصلتهای منش فکری خوب هستند، مانند گشودگی ذهنی و انصاف فکری.
به نظرم کتاب «فضایل ذهن» به این معنا مهم است که نظامندترین کتاب در حوزه معرفتشناسی فضیلت است. همچنین این اثر علاوه بر آن در معرفتشناسی و در فلسفه اخلاق قابل استفاده است. این اثر اهمیت شخصی نیز دارد؛ خواندن آن میتواند یک تحول در حیات معنوی خوانندهها ایجاد کند. انتشار ترجمه این کتاب در زبان فارسی گام بزرگی بود، زیرا این اولین کتاب کلاسیک جدید در معرفتشناسی معاصر است و خود نظریه معرفتشناسی فضیلت هم گامی رو به جلو بود و افقهای تازهای را باز کرد و همچنان یک برنامه پژوهشی پیشرو است، زیرا کار مهم زگزبسکی این است که بین معرفت و اخلاق پیوند قرار داده و این دو را در یک چشمانداز واحد قرار میدهد.
کتابشناسی
- عنوان کتاب: فضایل ذهن؛ تحقیقی در ماهیت فضیلت و مبانی اخلاقی معرفت
- عنوان اصلی کتاب: Virtues of the Mind: An Inquiry into the Nature of Virtue and the Ethical Foundations of Knowledge
- نویسنده: لیندا زگزبسکی
- مترجم: امیرحسین خداپرست
- سال انتشار: چاپ اول ۱۳۹۶
- تعداد صفحه: ۴۹۴