استدلال از طریق بالقوگی بر عدم جواز سقط جنین
استدلال از طريق بالقوگي بر عدم جواز سقط جنين
از استدلالهايي كه بر نادرستي سقط جنين در نگاه نخست اقامه شده است، استدلال از طريق بالقوگي است. پيش فرض اين سنخ استدلال اين است كه جنين از لحظه لقاح انسان يا شخص به شمار نميآيد. آيا با توجه به انسان يا شخص نبودن جنين، جنين كه انسان يا شخصي بالقوه است، داراي حق حيات است؟
با توجه به اينكه جنين از لحظه لقاح گرچه انسان يا شخص نيست، ولي قوه، استعداد و توان انسان شدن را دارد و اگر دخالتهاي غيرطبيعي و موانعي براي رشدش ايجاد نشود، به تدريج رشد كرده و به انسان يا شخص تبديل ميشود و همان گونه كه انسان يا شخص شأن و منزلت اخلاقي داشته و از حق حيات برخوردار است، جنين كه قوهي انسان شدن را داراست و به تدريج قوه و استعدادهاي خود را تبديل به فعليت كرده و انسان و شخص ميشود، نيز واجد شأن و منزلت اخلاقي بوده و داراي حق حيات است و در نتيجه سقط كردن او به لحاظ اخلاقي مجاز نيست.
درست است كه تخمك بارورشده مانند ما واجد خودآگاهي، عقلانيت، احساس، درك و غيره نيست، ولي قوه خودآگاهي، عقلانيت، احساس، درك و… را دارد و كم كم آن قوهها را به فعليت رسانده و واجد خودآگاهي، عقلانيت، احساس، درك و… ميشود. همان گونه كه نوزاد تازه متولدشده فاقد خودآگاهي، عقلانيت، احساس، درك و غيره است، ولي قوهي آنها را دارد و به تدريج آنها را به فعليت ميرساند و از همين رو نبايد موانعي براي رشد او ايجاد كرد، تخمك بارورشده نيز اين چنين است و به تدريج قوهها و استعدادهاي طبيعي خود را به فعليت ميرساند و لذا نبايد موانعي براي رشدش ايجاد شود. به عبارت ديگر، موجود بالقوهاي كه میتواند ارزشهاي اخلاقي را كسب كند، خود داراي ارزش اخلاقی است.
اين پرسش به ذهن خطور ميكند كه چگونه ممكن است قوهي چيزي پيش از به فعليت رسيدن، اوصاف شئ بالفعل و ارزشهاي اخلاقي آن را داشته باشد؟
بي شك همهي انسانها قوهي مردن را دارند؛ يعني: به تدريج سير نزولي را طي كرده و يك يك قوا ضعيف شده يا از بين ميروند. حال آيا ميتوان گفت كه چون انسان قوهي مردن را دارد و در نهايت خواهد مرد اوصاف و ويژگيهاي پس از مرگ را به او در حال بزرگسالي نسبت داد؟ اينكه دانهي بلوط قوهي درخت بلوط شدن را دارد، مستلزم آن نيست كه دانهي بلوط ارزش درخت بلوط را
داشته باشد. همچنین اینکه «زايكوت» قوهي انسان شدن و شخص شدن را داراست، مستلزم آن نيست كه حقوقي را كه به انسان يا شخص اسناد میدهيم، از جمله حق حيات، به جنين نيز اسناد دهيم.
معنا و مراد از اصطلاح بالقوه در اين بحث بسيار مهم است و برخي از اشكالاتي كه بر استدلالهاي از طريق بالقوگي وارد كردهاند، به دليل بد استعمال كردن اين اصطلاح است. اين استدلال را ملاحظه كنيد: هر چيزي شخصي بالقوه است، زيرا براي مثال عناصر موجود در هوا و خاك غذاي بالقوه هستند و از اين رو، انسانهاي بالقوهاند. بنابراين، هر چيزي حق حيات دارد. اين حرف نامعقولي است. نادرستي اين استدلال نمیتواند، نادرستي استدلال حق حيات داشتن شخص بالقوه را نشان دهد؛ چون اصطلاح بالقوه در اين استدلال بد به کار رفته است و موافقان حق حيات داشتن شخص بالقوه چنين مفهومي از بالقوه را در ذهن ندارند.
…