تو بر تخت سلطانیِ خویش باش، به اخلاق پاکیزه درویش باش | در انتخاباتها، به چهکسی رأی بدهیم؟
انتخاباتها و رأیِ ما
از دید بسیاری از مردم، رأیدادن در انتخاباتها، فقط حقِ ما نیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم یا نکنیم، بلکه یک وظیفۀ مدنی است. حتی فراتر از این، بعضی از مردم، منافع اجتماعی را بهمثابۀ یک کل در نظر میگیرند و بر این اساس، تصمیم میگیرند تا به چه کسی رأی دهند و نه صرفاً بر اساس منفعت شخصی.
البته، هنر آن است که مسئولانه، آگاهانه و سنجیده رأی دهیم. درک سیاستهای احزاب مختلف کلیدی برای دستیابی به آن است. برای این منظور منابعی مانند Policy.nz و Vote Compass مفید هستند.
اما افرادی که نامزد یا خواهان جایگاه رهبری هستند باید چه خصوصیاتی داشته باشند؟ جستوجو و تحقیق در یافتنِ فرد موردنظر، چه کمکی به ما میکند؟ با توجه به اینکه این افراد، بازیگرانی در صحنۀ سیاست هستند، چگونه میتوانیم عملکردشان را ارزیابی کنیم؟
البته، رهبری کاری انفرادی نیست. چیزهای زیادی هست که دست یک رهبر را باز میکند یا مانع کار او میشود. اما چیزی که باعث میشود که رفتار خاصی از خود بروز دهند، یا به عبارتی چطور شخصیتشان نشاندهندۀ رفتارشان میشود، بسیار شگفتانگیز است. چیزهای زیادی راجع به باورها، طرز تفکر و رفتارها میدانیم که میتواند ما را از تمایز بین یک رهبر خوب یا بد آگاه کند.
از دید ارسطو، رهبر آرمانی میتواند «فرونِسیس» یا حکمت عملی را به نمایش بگذارد. این لزوماً به آن معنا نیست که رهبر میتواند همیشه راهحلهای بینقص و بدون دردسر ارائه دهد. فرونسیس شاید به معنای انتخاب گزینهای است که کمتر از بقیه ضررآفرین باشد، که اغلب در هنگام رسیدگی به وظیفۀ پیچیدۀ ادارۀ یک کشور صدق میکند.
اعتمادبهنفس را با صلاحیت اشتباه نگیریم
بهطور کلی، رهبری «خوب» است که هم اخلاقمدار باشد و هم کارامد، و اگر یک یا هر دوی این ویژگیها را نداشته باشد، رهبر «بدی» شمرده میشود؛ چنین رهبری اصول مورد توافق اخلاق و اخلاقیات را نقض میکند، یا کاری میکند که نتایج مطلوب حاصل نشود.
این وجه تمایز کمک میکند که موضوع رهبری از هالۀ ابهام خارج شود. پژوهشگران، صفاتی را بهعنوان نشانههای زیانآفرینبودن رهبران معرفی میکنند: تکبر، غرور، عدم صداقتورزی، فریبدادن، سوءاستفاده از قدرت، عدم توجه به دیگران، بزدلی و بیاحتیاطی. اینها ویژگیهایی هستند که اگر در دیگران ببینیم، تحسینشان نمیکنیم.
بااینحال، قابلتوجه است که رهبران بد، با اینکه از روی خودخواهی بهدنبال قدرت هستند، میتوانند جذاب، با اعتمادبهنفس و جاهطلب جلوه کنند.
دهها پژوهش نشان میدهند که افراد خودشیفته و آنهایی که روانپریشان سازمانی نامیده میشوند، میتوانند مهارت بالایی در فریبکاری داشته باشند و به دیگران بقبولانند که از توانایی لازم برخودارند، ولی معمولاً قدم در راههای مخرب و نامتعارف میگذارند. پژوهشهای دیگری نیز تأثیرات منفی سبکهای رهبری «ماکیاولیستی» را نشان دادهاند.
تمایل زیادی وجود دارد که اعتمادبهنفس را با صلاحیتداشتن اشتباه بگیریم. صلاحیت عبارت است از دانش و مهارتهای واقعی موردنیاز برای ایفای نقش رهبری. رهبران خوب غالباً در تواناییها و دانش خود شکستهنفسی میکنند. این بدان معناست که آنها شنوندگان بهتری هستند، نسبتبه نیازهای دیگران حساسترند و بهتر میتوانند بهطور مؤثر همکاری کنند.
حکمت عملی
این موارد موضوعاتی هستند که قبلاً به آنها پرداخته شده است و تازگی ندارد. ارسطو، فیلسوف یونان باستان، استدلال میکرد که رهبران خوب دارای طیفی از فضایل هستند و در تمام این فضایل، مصادیقی از «اعتدال»اند؛ دو سرِ طیف را «رذالت» میخواند که ناشی از افراط یا تفریط است. برای مثال، شجاعت فضیلتی است که میانۀ رذیلتهای بیپروایی و بزدلی قرار دارد.
پژوهشگران حوزۀ رهبری مدرن بر فضایلی تاکید دارند؛ این فضایل عبارتاند از انسانیت، فروتنی، درستکاری، اعتدال، عدالت، مسئولیتپذیری، شجاعت، تعالی، انگیزه و مشارکت با دیگران.
هر کدام از این ویژگیها به یک رهبر کمک میکند تا بهطور مؤثرتری با برخی از جنبههای نقش خود برخورد کند. بهعنوان مثال، انسانیت یک رهبر را قادر میسازد تا باملاحظه برخورد کند و همدل و دلسوز باشد. اعتدال به وی کمک میکند حتی در شرایط چالشبرانگیز آرام، خونسرد، صبور و محتاط بماند.
این ویژگیهای شخصیتی در کنار هم به رهبر اجازه میدهند تا با آرامش چالشهای پیچیده و در حال وقوع را مدیریت کند، که این امر به تقویت قضاوت، بینش و قاطعیت او کمک میکند.
از دید ارسطو، رهبر آرمانی میتواند «فرونِسیس» یا حکمت عملی را به نمایش بگذارد. این لزوماً به آن معنا نیست که رهبر میتواند همیشه راهحلهای بینقص و بدون دردسر ارائه دهد. فرونسیس شاید به معنای انتخاب گزینهای است که کمتر از بقیه ضررآفرین باشد، که اغلب در هنگام رسیدگی به وظیفۀ پیچیدۀ ادارۀ یک کشور صدق میکند.
همچنین هیچ سنخ شخصیتیای وجود ندارد که منحصراً مناسب رهبری باشد. البته، پژوهشها نشان میدهند افرادی که فعال و خوشبین هستند، به خود باور دارند و میتوانند اضطراب خود را مدیریت کنند؛ در نتیجه با موفقیت بیشتری به ایفای نقش رهبری میپردازند. همدلی، احساس وظیفه و تعهد به حفظ ارزشهای اجتماعی مثبت نیز زیربنای ویژگیهای رهبران خوب است.
از دید بسیاری از مردم، رأیدادن، فقط حقِ ما نیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم یا نکنیم، بلکه یک وظیفۀ مدنی است. حتی فراتر از این، بعضی از مردم، منافع اجتماعی را بهمثابۀ یک کل در نظر میگیرند و بر این اساس، تصمیم میگیرند تا به چه کسی رأی دهند و نه صرفاً بر اساس منفعت شخصی.
ارزیابی رهبری سیاسی
هیچ رهبری بینقص نخواهد بود، احیاناً اگر نقصی در کسی وجود داشته باشد توانایی وی را برای قضاوت عاقلانه و کنار آمدن با بایستههای نقش خود مختل میکند. بنابراین، یک رهبر باخرد، کسی است که بینش عمیق و دقیقی نسبت به ضعفهای شخصی خود داشته باشد و راهکارهایی برای کاهش آنها داشته باشد.
بدیهی است که رهبران سیاسی به دنبال آن هستند که سیاستها، حزب و خودشان را خوب جلوه دهند. چیزی که به عنوان «مدیریت تأثیر» شناخته میشود. اینجاست که پرسشهای انتقادی روزنامهنگاران و بررسی حقایق توسط کارشناسان پررنگ میشود.
اما سنجش شخصیت «واقعی» یک رهبر دشوار است. اول باید بدانیم که برداشتها و ارزیابیهای ما از رهبران کاملاً مبتنی بر عقل و منطق نیست.
دوم، میتوانیم به دنبال الگوهای رفتاری تکرارشونده در موقعیتهای مختلف و در طول زمان باشیم. باید به رفتارهایی که ناشی از فشار بیرونی هستند توجه ویژهای داشته باشیم؛ آن وقتی که پوشاندن احساسات و انگیزههای حقیقی فرد دشوارتر میشود.
سوم، میتوانیم ارزشهایی را در نظر بگیریم که زیربنای سیاستهای یک رهبر است، چه کسی از آنها سود میبرد و چه پیامهایی را به جامعه منتقل میکند.
در بلندمدت، نتیجۀ کارهای یک رهبر موردتوجه قرار میگیرد، اما باید این موارد را منصفانه ارزیابی کنیم و آنچه را خارج از مدیریت آنها بوده در نظر بگیریم. باید حواسمان باشد که از «سوگیری گذشتهنگارانه» اجتناب کنیم. سوگیری گذشتهنگارانه به این معناست که تصور کنیم پیشبینی واقعهای کار سادهای بوده، تنها به این دلیل که بعد از وقوع از آن مطلع شدهایم.
جای تعجب نیست که آنچه رهبری خوب را پرورش میدهد هزاران سال است که مورد پژوهش و گفتوگو قرار گرفته است. رهبران دارای قدرتاند و همیشه از آنها خواستهایم که عاقلانه از قدرت خود بهره ببرند. انتخاب آگاهانه ما را به این مهم نزدیکتر میکند.
اگر به اخلاق و سیاست، علاقهمندید، اینجا را ببینید.