
نگاهی اخلاقی به پیشنهاد ساخت سلاح هستهای | یا همه یا هیچکس!
در چه صورتی میتوانیم سلاح هستهای بسازیم؟
چشمانداز ژئوپلیتیک خاورمیانه، بهویژه میان کشور ایران و رژیم اشغالگر قدس، آبستن تنشهای گسترده است. با افزایش نگرانیهای امنیتی و رقابتهای منطقهای، برخی مقامات و کارشناسان ایرانی بحثهایی را دربارۀ احتمال توسعۀ تواناییهای هستهای، بهعنوان ابزاری بازدارنده، مطرح کردهاند.
ایران در این معادله با دغدغههای اخلاقی زیادی مواجه است. از یک سو، بهعنوان کشوری با سابقۀ طولانی در مقابله با تهدیدات امنیتی، به دنبال حفظ حق دفاع از خود است، که در مباحث حقوق بینالملل از آن با عنوان «تمامیت ارضی» یاد شده است. اما از سوی دیگر، ملاحظات اخلاقی و همچنین فقه شیعه، مانعی در برابر مسلحشدن به بمب اتمی هستند، چراکه چنین تسلیحاتی نگرانیهای جدیای را درمورد کشتار جمعی برمیانگیزاند.
این دوراهی تنها مشکلی نیست که ایران با آن روبهرو است؛ چالشهای حقوقی زیادی نیز در این زمینه بر سر راه این کشور قرار دارد. برنامۀ جامع اقدام مشترک (برجام) که در سال ۲۰۱۵ بین ایران و قدرتهای جهانی منعقد شد، تلاشی برای محدود کردن برنامۀ هستهای ایران در ازای رفع تحریمهای اقتصادی بود.
عضویت ایران در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) نیز مانعی در برابر رسیدن ایران به قدرت هستهای است. این درحالی است که اسرائیل در بحبوحۀ اقدامات گستردۀ خود و نسلکشی مردم غزه، از سوی جامعۀ جهانی درمورد تسلیحات هستهای خود مورد سؤال قرار نمیگیرد.
ملاحظات اخلاقی و همچنین فقه شیعه، مانعی در برابر مسلحشدن به بمب اتمی هستند، چراکه چنین تسلیحاتی، نگرانیهای جدیای را درمورد استفادۀ احتمالی از سلاحهای هستهای و کشتار جمعی برمیانگیزاند.
حق دفاع از خود یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل است و از منظر فلسفی، بهمثابۀ یک حق اساسی شناخته میشود. این مسئله در اسناد معتبری مانند منشور سازمان ملل متحد (مادۀ ۵۱) بهروشنی مورد تأکید قرار گرفته است.
این دیدگاه، ریشه در فلسفۀ سیاسی جان لاک نیز دارد. لاک در آثار خود، بهویژه در دو رسالۀ دربارۀ حکومت، به حق طبیعی دفاع از خود اشاره میکند و این حق را نهتنها برای افراد بلکه برای جوامع و دولتها نیز قابل اعمال میداند. همچنین، توماس هابز در لویاتان به مفهوم «حق طبیعی بقا» اشاره میکند و معتقد است که دولتها همانند افراد، برای حفظ بقای خود، حق دارند از هر وسیلهای برای دفاع در برابر تهدیدات استفاده کنند.
در فلسفۀ معاصر، مایکل والزر، فیلسوف سیاسی و نظریهپرداز جنگ، در کتاب جنگهای عادلانه و ناعادلانه تأکید میکند که دفاع از خود یکی از اصول اساسی در اخلاق جنگ است و دولتها حق دارند برای دفاع از شهروندانشان به اقدامات نظامی متوسل شوند، مشروط بر اینکه این اقدامات با اصول اخلاقی و قوانین بینالمللی مطابقت داشته باشد. ایران نیز با توجه به قرارگیری در یکی از پرتنشترین مناطق جهان، این حق را یک اصل ضروری در استراتژی امنیتی خود میداند.
حضور قدرتهای منطقهایِ مسلح به تجهیزات اتمی و تنش نردبانی میان ایران و رژیم صهیونیستی، حین و بعد از عملیاتهای وعدۀ صادق، باعث شده است تا بحثهایی درمورد لزوم موازنۀ قدرت و برخورداری از ابزارهای بازدارندۀ هستهای مطرح شود.
از یک سو، رژیم صهیونیستی بهعنوان تنها قدرت هستهای غیررسمی منطقه، از این توانایی برای ایجاد نوعی بازدارندگی و تقویت موقعیت استراتژیک خود بهره برده است. از سوی دیگر، ایران با توجه به حملات آشکار رژیم صهیونیستی و حملات سایبری و نظامی این کشور، ازجمله ترور دانشمندان هستهای خود، با ضرورت موازنۀ قدرت مواجه شده است.
در نظریههای روابط بینالملل، مکتب رئالیسم بر لزوم تقویت قدرت دفاعی کشورها بهمنظور حفظ امنیت تأکید دارد. بر اساس این مکتب، برخورداری از تسلیحات هستهای و تواناییهای بازدارنده، نهتنها بهعنوان یک ابزار دفاعی بلکه بهعنوان راهکاری برای ایجاد موازنۀ قدرت در برابر دشمنان تلقی میشود.
در همین رابطه، ازجمله مهمترین نظریههای موازنۀ قدرت، نظریۀ قدرت مورگنتا است. وی موازنۀ قدرت را وضعیتی میداند که در آن قدرت به شکل کمابیش متوازن و برابر میان چندین دولت تقسیم شده است. طبق نظر مورگنتا، در نظام موازنۀ قدرت هیچ یک از دُوَل توانایی سلطه بر دیگران را نخواهند داشت.
مورگنتا معتقد است که توازن قوا ابزاری ضروری برای حفظ صلح و جلوگیری از جنگ در نظام بینالمللی است. بر اساس این نظریه، هرگاه یک قدرت در منطقه به برتری مطلق دست یابد، قدرتهای دیگر تلاش میکنند تا با ایجاد موازنه، از سلطۀ آن جلوگیری کنند. در چهارچوب این نظریه، ایران در برابر رژیم صهیونیستی، به دنبال تقویت توان دفاعی خود از طریق ابزارهای بازدارنده است تا از تزلزل موقعیت استراتژیک خود جلوگیری کند.
در ادبیات روابط بینالملل موازنۀ قدرت نتیجهای به نام بازدارندگی دارد. نظریۀ بازدارندگی که در دوران جنگ سرد توسعه یافت و به یکی از ارکان اصلی استراتژیهای امنیتی تبدیل شد، نشان میدهد که درصورت حمله به یک کشورِ مسلح به تسلیحات هستهای، کشور مهاجم با عواقب شدیدی مواجه خواهد شد، بنابراین، ممکن است کشور مهاجم در محاسبۀ هزینه-فایده از اقدام خود منصرف شود.
در بازدارندگی، عملِ متقابل یا تهدید به تلافیجویی، نقشی اساسی ایفا میکند. این پیام باید بهگونهای منتقل شود که دشمن بداند آغاز جنگ برای او بهایی سنگین و غیرقابلتحمل خواهد داشت. اگر بازدارندگی از طریق سلاحهای متعارف انجام شود، به آن «بازدارندگی متعارف» گفته میشود؛ به این معنا که تهدید به وارد کردن رنج و خسارت از طریق استفاده از سلاحهای رایج صورت میگیرد.
در مقابل، اگر تهدید به آسیبرسانی از طریق سلاحهای هستهای انجام گیرد، این مفهوم به «بازدارندگی هستهای» گفته میشود. از آنجا که قدرت تخریب و میزان رنج ناشی از سلاحهای هستهای بهمراتب شدیدتر از سلاحهای متعارف است، تهدید به استفاده از این سلاحها آثار بازدارندگی بیشتری را به همراه دارد.
کنت والتز، با ارائۀ نظریۀ بازدارندگی هستهای خود در سال ۱۹۸۱، اظهار داشت که ترس از ویرانی ناشی از سلاحهای هستهای بهعنوان یکی از پایدارترین ویژگیهای نظم بینالمللی شناخته میشود. نتیجهگیری این نظریه آن است که احتمال وقوع جنگ میان دولتهای دارای سلاحهای هستهای به حداقل ممکن و حتی صفر میرسد.
دلیل این امر آن است که رهبران دولتهای هستهای، صرفنظر از ویژگیهای شخصی یا ملی، بهعنوان کنشگرانی عقلانی عمل میکنند. این رهبران بر اساس تحلیل هزینه-فایده تصمیمگیری کرده و تا حد امکان از ایجاد جنگ هستهای اجتناب میکنند. نمونۀ موفق آن، بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ است که نشان داد تهدید به تلافیجویی میتواند از یک جنگ جهانی جلوگیری کند.
درحالیکه رژیم صهیونیستی با تکیه بر قدرت هستهای خود به دنبال تضمین امنیت ملی است، ایران تلاش میکند تا تنها با تکیه بر قدرتهای نظامی، موشکی و نفوذ منطقهای، تهدیدات اسرائیل را متوازن سازد که شاید در آیندهای نهچندان دور این میزان از بازدارندگی کافی نباشد.
درحالیکه بازدارندگی هستهای بهعنوان یکی از ابزارهای حفظ صلح و جلوگیری از جنگ توسط برخی از نظریهپردازان مورد ستایش قرار گرفته است، اما این استراتژی از سوی بسیاری از اندیشمندان و صاحبنظران با انتقاداتی جدی مواجه است. یکی از مهمترین انتقادات مطرحشده این است که بازدارندگی هستهای نهتنها صلح و ثبات را تضمین نمیکند، بلکه میتواند موجب رقابت تسلیحاتی و بیثباتی بیشتر در منطقه شود.
بهویژه در مناطقی مانند خاورمیانه، که تنشها و رقابتهای ژئوپلیتیک بالاست، دستیابی یک کشور به سلاحهای هستهای میتواند سایر کشورها را به دنبال کردن مسیر مشابه و افزایش توان تسلیحاتی خود ترغیب کند. این وضعیت به ایجاد یک مسابقۀ تسلیحاتی منجر میشود که به جای کاهش تهدیدات، آنها را تشدید میکند.
در یک نگاه تطبیقی، سایر کشورهای منطقه نیز بهطور مداوم درحال بررسی استراتژیهای دفاعی خود هستند. کشورهای مهمی مانند عربستان سعودی و ترکیه، بهعنوان بازیگران مهم در خاورمیانه، بادقت سیاستهای بازدارندگی ایران و رژیم صهیونیستی را زیر نظر دارند.
بااینحال، حامیان بازدارندگی هستهای معتقدند که هدف از برخورداری از این تسلیحات، نه ایجاد رقابت، بلکه تضمین امنیت ملی در برابر تهدیدات خارجی است. اگر کشوری مانند ایران که در معرض تهدیدات مستقیم از سوی دشمنان مسلح به سلاحهای هستهای قرار دارد، از این ابزار برخوردار نباشد، شکاف امنیتی ایجاد شده، احتمال تهاجم یا تهدیدات جدیتر را افزایش میدهد.
از این روست که برای به حداقل رساندن تهدیدات دشمن، ایجاد توازنِ قدرت ضرورت مییابد. ضمن اینکه طبق نظریات یاد شده، دستیابی بیشترین تعداد کشور به سلاح هستهای، ثبات و امنیت بیشتری فراهم میآورد.
مسئلۀ تسلیحات هستهای نهتنها در حوزۀ سیاست و امنیت بلکه در حوزۀ اخلاق نیز محل بحثهای گستردهای بوده است. اصول اخلاقی مرتبط با جنگ و صلح، بهویژه در ادبیات فلسفی و دینی، همواره به بررسی ابزارهای جنگی پرداخته و مرزهایی برای مشروعیت استفاده از آنها تعیین کرده است.
تسلیحات هستهای به دلیل ماهیت ویرانگر و غیرقابل کنترلشان، چالشهای اخلاقی پیچیدهای را ایجاد میکنند. یکی از اصلیترین چالشهای اخلاقی در این زمینه، نقض اصل تمایز است که در فلسفۀ اخلاقِ جنگ تأکید شده که باید میان نظامیان و غیرنظامیان تمایز قائل شد.
اصل تمایز یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل بشردوستانه است که بهطور خاص در کنوانسیونهای ژنو و پروتکلهای الحاقی آن آمده است. این اصل، جنگ و درگیری مسلحانه را بهگونهای قانونمند میکند که میان اهداف نظامی و غیرنظامی تمایز قائل شود.
استفاده از تسلیحات هستهای به دلیل توان تخریبی گستردۀشان، این اصل را بهطور جدی نقض میکند و میتواند منجر به کشتار جمعی غیرنظامیان شود. این مسئله در ادبیات حقوق بشر نیز مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از سازمانهای بینالمللی و فعالان حقوق بشر نسبت به پیامدهای انسانی این سلاحها هشدار دادهاند.
در این راستا، پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) که یکی از مهمترین معاهدات بینالمللی در زمینۀ کنترل تسلیحات است، در سال ۱۹۶۸ تدوین و در سال ۱۹۷۰ اجرایی شد. این پیمان سه هدف اصلی دارد: جلوگیری از گسترش تسلیحات هستهای، ترویج استفادۀ صلحآمیز از انرژی هستهای و تلاش برای خلع سلاح هستهای.
طبق این پیمان، کشورهای دارندۀ سلاح هستهای متعهد شدهاند که به سمت خلع سلاح گام بردارند، درحالیکه کشورهای فاقد این تسلیحات باید از دستیابی به آن خودداری کنند. بااینحال، عملکرد NPT به دلیل استانداردهای دوگانه مورد انتقاد قرار گرفته است.
برای مثال، درحالیکه رژیم صهیونیستی بهعنوان یکی از دارندگان تسلیحات هستهای، هیچگاه عضو NPT نشده و تحت فشار جامعۀ بینالمللی قرار نگرفته است، اما ایران بهرغم عضویت در این پیمان و همکاری گسترده با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، با تحریمها و فشارهای بینالمللی روبهرو شده است.
بر اساس اخلاق کانتی، هر عملی باید بهگونهای باشد که بتوان آن را بهعنوان یک قانون جهانی پذیرفت. استفاده از تسلیحات هستهای که منجر به کشتار گسترده و آسیب به غیرنظامیان میشود، بهطور واضح با این اصل در تضاد است.
کانت بر حفظ کرامت انسانی تأکید دارد و هرگونه تهدید یا اقدامی که این کرامت را به خطر اندازد، غیرقابلپذیرش میداند. بنابراین، حتی تهدید به استفاده از تسلیحات هستهای نیز از منظر کانتی غیراخلاقی تلقی میشود، اما حتی اگر این مبنا را بپذیریم، نباید برای هیچ کشوری استثنا قائل شویم.
از دیدگاه فایدهگرایی، بازدارندگی هستهای میتواند بهعنوان راهی برای جلوگیری از جنگ و حفظ جان میلیونها نفر توجیه شود. این استدلال مبتنی بر این اصل است که تهدید به استفاده از سلاحهای هستهای، اگرچه ذاتاً غیراخلاقی به نظر میرسد، ممکن است در کل به خیر بیشتری برای جامعۀ جهانی منجر شود.
بااینحال، منتقدان این رویکرد هشدار میدهند که احتمال وقوع اشتباهات یا حوادث ناخواسته، خطرات این استراتژی را افزایش میدهد.
بهعلاوه، هزینههای انسانی و مالی تولید، نگهداری و توسعۀ سلاحهای هستهای از دیگر نگرانیهای اخلاقی مطرح شده است. بهجای اختصاص منابع عظیم به این زمینه، منتقدان پیشنهاد میدهند که این سرمایهها باید صرف جلب حمایت مردمی، بهبود شرایط زندگی و مقابله با فقر شود.
درحالیکه هزینههای نگهداری و توسعۀ تسلیحات هستهای قابلتوجه است، اما باید این هزینهها را در برابر پیامدهای امنیتی و اقتصادی ناشی از جنگهای تمامعیار سنجید. هزینههای جنگ، چه از نظر انسانی و چه از نظر مالی، بهمراتب بیشتر از هزینههای بازدارندگی است.
علاوهبر این، برخورداری از بازدارندگی هستهای میتواند کشورهای دشمن را از تهدیدهای مکرر و تحریمهای اقتصادی گسترده بازدارد و شرایطی برای توسعۀ داخلی و پیشرفت اقتصادی فراهم کند.
دفاع از خود یکی از اصول اساسی در اخلاق جنگ است و دولتها حق دارند برای دفاع از شهروندانشان به اقدامات نظامی متوسل شوند، مشروط بر اینکه این اقدامات با اصول اخلاقی و قوانین بینالمللی مطابقت داشته باشد. ایران نیز با توجه به قرارگیری در یکی از پرتنشترین مناطق جهان، این حق را یک اصل ضروری در استراتژی امنیتی خود میداند.
از منظر فقه شیعه، بسیاری از فقها به دلیل آسیبهای انسانی، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را غیرشرعی میدانند، استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را غیرشرعی میدانند. این رویکرد بر مبنای اصل حرمت قتل نفس بیگناه استوار است.
اگرچه برخی از فقها در شرایط اضطراری، دفاع از تمامیت ارضی را بهعنوان استثنا مطرح میکنند، اما همچنان بسیاری از آنان تأکید دارند که استفاده از تسلیحات هستهای بهدلیل پیامدهای فاجعهبارشان قابلتوجیه نیست. اما طبق آرای برخی از فقها، اجماعی بر سر آن که فتوای حرمت ساخت سلاح هستهای اولیه است یا ثانویه، صورت نگرفته است، چه رسد به آنکه آن را تغییرناپذیر بدانیم، ضمن آنکه گسترش توانمندی هستهای میتواند خیز مهمی در راستای مقابله با استکبار جهانی و رژیم کودککش اسرائیل باشد.
درنهایت، در شرایطی که ایران با تهدیدات جدی منطقهای از سوی قدرتهای مسلح هستهای مواجه است، مسئلۀ برخورداری از توان بازدارندگی هستهای بهعنوان یک راهحل استراتژیک قابل بررسی است.
بااینحال، این تصمیم باید با در نظر گرفتن پیامدهای اخلاقی، سیاسی و اقتصادی آن اتخاذ شود. بهجای تمرکز صرف بر تسلیحات هستهای، ایران میتواند با تقویت بازدارندگی غیرهستهای و دیپلماسی فعال منطقهای، هم به امنیت ملی خود کمک کند و هم از افزایش بیثباتی در منطقه جلوگیری نماید.
انتخاب میان این گزینهها، نیازمند رویکردی متعادل، تحلیلمحور و مسئولانه است که منافع بلندمدت کشورمان ایران را در نظر بگیرد.
اگر به این موضوع علاقهمندید، نگاه کنید به: نگاهی به فیلم اوپنهایمر
Bibliography
Books
.Hobbes, Thomas. Leviathan. Oxford University Press, 1996
.Kant, Immanuel. Groundwork of the Metaphysics of Morals. Cambridge University Press, 2012
.Locke, John. Two Treatises of Government. Cambridge University Press, 1988
Morgenthau, Hans J. Politics Among Nations: The Struggle for Power and Peace. McGraw-Hill Education, 2005
Walzer, Michael. Just and Unjust Wars: A Moral Argument with Historical Illustrations. Basic Books, 2015
Articles and Journals
Waltz, Kenneth N. “The Spread of Nuclear Weapons: More May Be Better.” Adelphi Papers, vol. 21, no. 171, 1981, pp. 1–۳۵
Nye, Joseph S. “Nuclear Ethics.” Foreign Affairs, vol. 68, no. 4, 1989, pp. 131–۱۴۶
Sagan, Scott D. “The Perils of Proliferation: Organization Theory, Deterrence Theory, and the Spread of Nuclear Weapons.” International Security, vol. 18, no. 4, 1993, pp. 66–۱۰۷
Official Documents
United Nations. Charter of the United Nations. Article 51, 1945
International Atomic Energy Agency. The Treaty on the Non-Proliferation of Nuclear Weapons (NPT), 1970
تسلیحات هستهای، باوجود وعده امنیت جمعی، بیش از آنکه بازدارنده باشند، نوعی تهدید مداوم و عاملی برای بیثباتی در جهان هستند. یادداشت خوبی بود. ممنون از نویسنده
سلام قبل از اینکه دیدگاهم رو عرض کنم احساسم میگه دوستدارم کشورم قدرت مندترین کشور دنیا باشه حتی سلاح هسته ای هم داشته باشه ولی از نظر منطق و از دید اخلاق نظرم رو عرض میکنم
اول اینکه ای کاش موضوع مقاله این بود داشتن سلاح هسته ای چه برای بازدارندگی و چه برای قدرت امری اخلاقیست یا غیراخلاقی درصورتیکه مقاله صرفا به موضوع ایران پرداخته واخلاقی بودن رو برای ایران تعریف کرده در واقع سعی داره اخلاق رو نسبی تعریف کنه انگار از طرفی میگه اخلاقی نیست ولی در اخر به این نتیجه میرسه که ایران استثناست وجالب اینکه دین هم این استثنا رو قائله . ای کاش نویسنده در ابتدا مشخص میکرد اخلاق رو نسبی میدانه یانه و اما بعد از نظر مذهبی که نمیتوان استناد کرد چون فقه تابع اصولیکه میتونه در یک زمان چیزی رو حرام و در زمان دیگر حلال کند بعنوان مثال موضوع بازی شطرنج
موضوع بعد اینکه ایا داشتن بمب اتم صرفا داشتنش کافیه ویا اینکه اگر لازم شد باید استفاده کرد حال اگر قراره استفاده بشه ایا گشتن افرادیکه هیچ دخالتی در استفاده از ان بمب نداشتن مانند کودکان اخلاقیست و اگر صرفا داشته باشیم ولی نخواهیم استفاده کنیم چه دلیلی برای داشتنش وجود داره و تا چه حد قدرت بازدارندگی داره؟مسئله بعد قدرت تخریب بمب های موجود بتایه شواهد استفاده چندتاشون برابر یک بمب اتم باتوجه به این موضوع باید برگردیم به دوران شمشیر مسئله بعد اینکه اگر از امریکا و قدرتهایکه بمب اتم دارند ترس وجود داره بخاطر اینکه دوبار استفاده شده واین موضوع مهمی و اتفاقا باعث پیروزی امریکا شده از این منظر یک صلاح کاربردی نه بازدارنده لذا گسترشش به هردلیلی احتمال جنگ هسته ای رو زیاد میکنه و موضوع بعد اینکه فقط ایران نیست که تهدید شده هر کشوری میتونه دلایل موجهی برای هسته ای شدن پیدا کنند صرف تهدید یککشور مجوز داشتن بمب رو نمیده اگر ایران داشته باشه باتوجه به نگاه ایدئولوژی ایران کشورهای سنی مذهب هم از ترس ایران بعد از اینکه ایران هسته ای شد بدنبال هسته ای شدن میروند وحق دارند تناقضات مطلب فوق زیاده وبنده سعی کردم بطور تیتر وار مطرح کنم اگر امکان گفتگوی حضوری بود قطعا تنقضات کمتری پیش میامد و شاید بشه به راه حل مناسبتری البته نه فقط برای ایران بلکه همه ی دنیا رسید از بهم ریختگی مطلبم عذرخواهی میکنم