من که پیرم و میلرزم، بر صد جوان میارزم! | مشکلی به نام «سن سیاستمداران»
بحثی پیرامون سن سیاستمداران
هیچ محدودیتی برای سن سیاستمداران وجود ندارد. حالا که طول عمر افراد بیشتر شده، باید این رویّه هم تغییر کند؟
در مراسم فارغالتحصیلی افسران نیروی هوایی ایالات متحده در اول ژوئن ۲۰۲۳، پای جو بایدن پیچ خورد و نزدیک بود زمین بخورد. بعد از این اتفاق، سخنگوی کاخ سفید، بِن لابُلت گفت: «حالِ رئیس جمهور جو بایدن خوب است!» اما این اتفاق، در مقابل دروبینهای زنده رخ داده بود و مردم در شبکههای اجتماعی دربارۀ آن حدسهای متفاوتی میزدند. بایدنِ ۸۱ ساله، پیرترین رئیسجمهورِ آمریکاست. او مثل تعدادی از سیاستمداران آمریکایی ــ که تعدادشان هم روزبهروز بیشتر میشود ــ واقعاً مسناند؛ ازجمله سناتورِ ۸۱ سالۀ آمریکایی، میچ مککانِل.
۳۰ آگوست ۲۰۲۳، سناتور میچ مککانلِ ۸۱ ساله، در پی پرسش یک خبرنگار دربارۀ برنامهاش برای شرکت مجدد در انتخابات، ماتش بُرد. او به مدت بیش از ۲۰ ثانیه ساکت مانده بود و به افق خیره شده بود. حتی بعد از اینکه دستیارش از او پرسید سؤال خبرنگار را شنیده است یا نه، همچنان خیره مانده بود تا اینکه دستیارش گفت: «یه دقیقه وقت بدین!» و بعد از چند لحظه، سناتور را از میان خبرنگاران بیرون کشید! قبلاً هم در جولای ۲۰۲۳، اتفاق مشابهی برای مککانل رخ داده بود.
برخی افراد، از دموکراتها گرفته تا تیم تحریریۀ نیویورک تایمز، این پرسش را مطرح کردهاند که آیا اصلاً مککانل یا دیگر همکارانش ــ ازجمله دایان فاینشتاینِ ۹۰ ساله ــ میتوانند وظایف شغلی خود را بهدرستی انجام دهند؟ فاینشتاین در چند مورد، در بیان کلمات دچار مشکل شده است؛ مثلاً یک بار هنگام رأیگیری برای تصویب بودجۀ مجلس سنا در ۲۷ جولای ۲۰۲۳، بهجای اعلام رأی خود، شروع به خواندن متنی ازپیشآماده کرد، تا جایی که همکار دموکراتش سناتور پتی موری به او گفت: فقط بگو بله!
چنین حوادثی این پرسش را پیش کشیدهاند که آیا اشکالی ندارد سیاستمدارانِ در حال خدمت اینقدر پیر باشند؟ آیا جامعه نباید در سن مشخصی، مقامات رسمی کشور ــ مثل رؤسای جمهور یا سناتورها ــ را بهاجبار بازنشسته کند؟
من یک پژوهشگر فلسفه و متخصص اخلاقِ زیستی هستم که دربارۀ اخلاق پیری در فرد و اجتماع مطالعه میکنم و این پرسشها طلایهدار اموریاند که به آنها میاندیشم. هر دیدگاهی که یک شخص دربارۀ اخلاقِ مربوط به وضع محدودیت برای سیاستمداران داشته باشد، مراجعه به آرای عمومی تنها راهی است که میتواند دیدگاهش را به کرسی بنشاند.
شرطِ حداقل سن
شروط لازم برای نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا، از سال ۱۷۸۹، یعنی از زمان نوشتهشدن قانون اساسی، تغییر نکرده است. امروزه، متوسطِ طول عمر یک شخص آمریکایی ۷۹ سال است، اما این عدد برای سیاستمداران بیشتر هم هست، چون آنها نسبتاً ثروتمندترند و دسترسی بیشتری به مراقبتهای پزشکی دارند. در ایالات متحده، برای اینکه کسی بتواند رئیسجمهور شود، حداقل باید ۳۵ ساله باشد و برای اینکه اجازه داشته باشد نمایندۀ مجلس شود، باید حداقل ۲۵ سال داشته باشد و برای عضویت در مجلس سنا، حداقل سنِ مورد نیاز ۳۰ سال است.
از محدودیت حداکثر سن چه خبر؟
در آمریکا، از سال ۱۹۶۷، تبعیض شغلی بهخاطر سن ممنوع است. حالا پرسش این است که آیا سیاستمدارانی که کشور را اداره میکنند باید از این قانون مستثنا باشند؟ (و با وضع محدودیت سنی، علیهشان تبعیض شغلی اجرا کرد؟) در سال ۲۰۲۲، نظرسنجی مؤسسه یوگاو نشان داد ۵۸ درصد آمریکاییها خواستار وضع محدودیتِ حداکثر سن برای سیاستمداران هستند. این افراد عمدتاً باور داشتند سیاستمدارانی که در دولت مشغول به کار هستند نباید بیش از ۷۰ سال سن داشته باشند. اگر اینطور باشد، ۷۱ درصد سناتورهای فعلی آمریکا واجد شرایطِ ماندن در سنا نخواهند بود! پس واقعاً روشن نیست چنین محدودیتهای سنیای (بر فرض تصویب و قانونیشدن) چطور باید اجرا شوند.
با توجه به اینکه این روزها، مردم نهتنها در آمریکا، بلکه در سراسر جهان، طول عمر بیشتری دارند، لاجرم این پرسش پیش میآید که آیا میتوان گفت یک شخص برای تصدی یک منصب سیاسی زیادی پیر است؟
آیا اشکالی ندارد سیاستمدارانِ در حال خدمت اینقدر پیر باشند؟ آیا جامعه نباید در سن مشخصی، مقامات رسمی کشور ــ مثل رؤسای جمهور یا سناتورها ــ را بهاجبار بازنشسته کند؟ هر دیدگاهی که یک شخص دربارۀ اخلاقِ مربوط به وضع محدودیت برای سیاستمداران داشته باشد، مراجعه به آرای عمومی تنها راهی است که میتواند دیدگاهش را به کرسی بنشاند.
استدلالهای اخلاقی در دفاع از وضع محدودیت سنی
وضع محدودیتهای سنی برای سیاستمدارانِ عالیرتبه، پرسشهای اخلاقیای را پیش میکشد که پاسخ روشنی ندارند. تصدی یک منصب سیاسی مهم توسط کسی که سلامت جسمانی چندان مناسبی ندارد، ممکن است امنیت اجتماعی را به خطر بیندازد. برای مثال، رئیسجمهور در آمریکا قدرت بسیار زیادی دارد که فقط یکی از آنها استفاده از سلاح هستهای است. اعضای کنگره مسئول وضع قوانیناند، میتوانند با کشوری دیگر اعلام جنگ کنند و مالیات مردمی و مخارج دولت را مدیریت میکنند.
مدافعانِ بازنشستگی اجباری میگویند افراد مسن، کار خودشان را انجام دادهاند. با این حساب، (میتوان چنین پاسخ داد که) اگر هدف این است که هرکس بهنوبت متصدی منصبی شود، چرا نباید تعداد سالهای تصدی یک پُست را محدود کرد؟ مثلاً برای سنین بالا، محدودیت وضع کرد. با وجود این، حتی محدودکردن سالهای تصدیِ مَناصب هم مثل وضع محدودیت سنی، میتواند تأثیر بدی بر کارمندان سنبالا داشته باشد، حتی ممکن است برخی ادعا کنند این کار نوعی تبعیض ناعادلانه است.
حتی بدون وضع محدودیت حداکثر سن، باز هم راهی هست که بتوان بعضی عوامل مؤثر در کارایی را شناسایی و در تصمیمگیری دخیل کرد، عواملی مثل سلامت جسمانی. برای مثال، با بالارفتن سن، خطر بیمارهای قلبی افزایش پیدا میکند. این مشکلات ممکن است بر عملکردهای روزمره تأثیر منفی بگذارد و باعث شود سیاستمداران مسن در انجام وظایف، عملکرد نامطلوبی داشته باشند، مثلاً هنگام راه رفتن بیفتند!
بررسی میزان سلامتی یا حتی بهتر از آن، ارزیابی عملکرد کاری نیز گزینۀ دیگری است که برای تصمیمگیری میتوان به آنها توجه کرد. سلامتیِ جو بایدن هرساله بررسی میشود و برای انجام وظایف مناسب تشخیص داده میشود. آیا باید فاینشتاین و مککانل هم با چنین استانداردهایی ارزیابی شوند؟ این مسئله یک پرسش دیگر را پیش میکشد؛ اگر پزشکان، سلامتی و توانایی یک سیاستمدار برای حضور در دولت را تأیید نکنند، چکار باید بکنیم؟
استدلالهای اخلاقی در مخالفت با وضع محدودیتهای سنی
ارزیابی سلامتی با بازنشستگی اجباری تفاوت دارد. در کشورهای ثروتمند غربی، شهروندان به خاطر اینکه دیگر نمیتوانند کار کنند، بازنشسته نمیشوند؛ یعنی بازنشستگی ارتباطی با کاهش حقیقیِ تواناییهای ذهنی و جسمانی ندارد. در عوض، انتظار میرود سلامتی افراد، تازه بعد از بازنشستگی کاهش پیدا کند. کسانی که مخالف بازنشستگی اجباریاند ــ ازجمله خودم ــ ادعا میکنند اجباریکردن بازنشستگی باعث تبعیض علیه افراد مسن میشود یا کلیشههایی منفی علیه آنها میسازد.
متخصصان نشان دادهاند که افراد مسن، پیریهای مختلفی را تجربه میکنند و پیریِ زیستی ــ که با علائمی مثل ساییدگی مفاصل و اندامهای حرکتی همراه است ــ با پیری زمانی متفاوت است. مرخصی اجباری علاوه بر ایجاد کلیشههایی بری افراد مسن، اصول برابری را نقض میکند. افرادی که بهشکل برابر میتوانند کاری را انجام دهند، باید شانس مساوی برای ادامۀ کار داشته باشند، صرفنظر از عوامل بیارتباط به عملکرد شغلی مانند سن، نژاد و جنسیت.
با وجود این، حامیان بازنشستگیِ سالخوردگان مدعیاند این سیاست در طول زمان، روی همۀ مردم بهشکلی برابر اِعمال میشود، چراکه همۀ جوانها بالأخره روزی پیر خواهند شد. اما منتقدان، با این استدلال مخالفاند و میگویند نکتهای که قوانین برابریجویانه دارند این است که جامعهای برابر بسازند و تبعیض علیه افراد مسن، این هدف را نقض میکند.
نظرسنجی مؤسسه یوگاو نشان داد ۵۸ درصد آمریکاییها خواستار وضع محدودیتِ حداکثر سن برای سیاستمداران هستند. این افراد عمدتاً باور داشتند سیاستمدارانی که در دولت مشغول به کار هستند نباید بیش از ۷۰ سال سن داشته باشند. اگر اینطور باشد، ۷۱ درصد سناتورهای فعلی آمریکا واجد شرایطِ ماندن در سنا نخواهند بود!
تصمیمِ مردم
افرادی که حامی وضع محدودیت حداکثر سن برای رئیس جمهور و اعضای کنگره هستند یک کارزار جمعآوری امضا در سایت Change.org راه انداختهاند، اما این تلاشها که نیازمند اصلاح قانون اساسی است، نتوانست چندان جلبتوجه کند. همچنین، دو سناتور در سال ۲۰۲۳، اصلاحیهای برای قانون اساسی تقدیم مجلس کردند که بهموجب آن، هر سناتور تنها حق داشت دو دورۀ ششساله، نمایندۀ سنا باشد و هر نمایندۀ کنگره، تنها میتوانست برای سه دورۀ دوساله عضو کنگره باشد. تاکنون، نمایندگان کنگره درخواست وضع محدودیت برای دورههای عضویت در کنگره و سنا را رد کردهاند و به آن رأی ندادهاند.
در سطح کشوری نیز در ۱۶ ایالت، تعداد دورههای عضویت در مجلس محدود است، اما این محدودیتها لزوماً بهخاطر سن نیست. البته، در ایالت داکوتای جنوبی، تلاشی مستقیم برای وضع محدودیت سنی در جریان است؛ در این ایالت، در سال ۲۰۲۴ یک رأیگیری برای قانون ایالتی انجام خواهد شد که در صورت تصویب آن، حداکثر سن مجاز برای اعضای کنگره ۸۰ سال خواهد بود.
از آنجایی که دولت برای عضویت در کنگره و نیز نامزدی برای ریاستجمهوری حداقل سن تعیین کرده است، آیا باید محدودۀ حداکثری هم وضع شود؟ این پرسش همچنان باقی است. در موکراسی، این ما مردم هستیم که تصمیم میگیریم، با رأی خویش.
اگر به موضوع اخلاق و سیاست علاقهمندید، دیگر مقالات را اینجا ببینید.