فریاد نزنید! کشورهای اسلامی خوابیدهاند!
فریاد نزنید! کشورهای اسلامی خوابیدهاند! / تحلیل اخلاقی سکوت کشورهای اسلامی در قبال مسئلۀ فلسطین
مقدمه
مسئلۀ فلسطین و اشغال سرزمین آن توسط رژیم صهیونیستی، یکی از مهمترین و دیرپاترین بحرانهای سیاسی و انسانی در قرن بیستم و بیستویکم است. در این منازعه، میلیونها فلسطینی با انواع مصائب از جمله آوارگی، محاصره، تخریب منازل و کشتار غیرنظامیان -بهویژه زنان و کودکان- مواجه بودهاند.
علیرغم وضوح این ظلم و آشکار بودن جنایات، واکنش دولتهای اسلامی اغلب در سطحی نمادین و محدود باقی مانده است؛ تا جایی که بسیاری این وضعیت را نوعی سکوت یا بیعملی شرمآور تلقی میکنند. پرسش اصلی این است که این سکوت از منظر فلسفۀ اخلاق چه معنا و پیامدی دارد؟
این روزها تصویری از یک وسیلۀ نقلیۀ پاکستانی در فضای مجازی منتشر شده که عبارتی در پشت آن جلب توجه میکند: «بوق نزنید؛ بیش از ۵۰ کشور اسلامی در خواب هستند.» به این بهانه، این یادداشت میکوشد تا ابعاد مختلف بیعملی دولتهای اسلامی در قبال مسئلۀ فلسطین را بررسی کند و نشان دهد که از منظر مکاتب اخلاقی مختلف (اخلاق وظیفهگرا، فایدهگرا و فضیلتمحور) این سکوت چه پیامدی دارد و چرا نمیتوان آن را توجیه کرد؟
مسئلۀ فلسطین و بُعد انسانی-اخلاقی آن
گرچه منازعۀ فلسطین اغلب در قالب منازعهای سیاسی و ژئوپلیتیک جلوه داده میشود؛ اما از منظر اخلاقی پیش از هر چیز با پدیدهای انسانی سروکار داریم:
- محرومیت یک ملت از حق بنیادین تعیین سرنوشت؛
- کشتار مداوم غیرنظامیان و نقض فاحش حقوق بشر؛
- محاصرۀ اقتصادی و تحمیل شرایط غیرانسانی بر کودکان و بیماران.
از نگاه فلسفۀ اخلاق، این موارد صرفاً «حوادث سیاسی» نیستند؛ بلکه مصادیق روشن «شر اخلاقی»اند؛ به این معنا که با معیارهای بنیادی عدالت، کرامت انسانی و حق حیات در تعارض آشکار قرار دارند. در چنین وضعیتی، سکوت در برابر ظلم به معنای همدستی یا حداقل پذیرش ضمنی آن است.
وظیفهگرایی و مسئولیت اخلاقی در دولتهای اسلامی
از دیدگاه وظیفهگرایی (Deontological Ethics) متأثر از فلسفۀ ایمانوئل کانت، اخلاق نه بر اساس پیامد، بلکه بر مبنای وظیفه و اصل عمل سنجیده میشود. اصل بنیادین کانت «امر مطلق» است:
- رفتار اخلاقی باید بهگونهای باشد که بتوان آن را به قانون عام بدل کرد؛
- انسانها باید همواره بهعنوان غایت -نه صرفاً وسیله- تلقی شوند.
با این معیار، دولتهای اسلامی وظیفهای بدیهی دارند:
- دفاع از کرامت و حقوق انسانی فلسطینیان بهعنوان غایات فینفسه؛
- پرهیز از بیعملی؛ زیرا سکوت به معنای پذیرش نقض اصول عام عدالت است؛
- اتخاذ سیاستی فعال؛ زیرا اگر بیتفاوتی در برابر ظلم به قانون عام بدل شود، بنیان هر نظم اخلاقی فرو میریزد.
در نتیجه، بر مبنای وظیفهگرایی، بیعملی دولتهای اسلامی در قبال فلسطین نقض آشکار وظیفهای اخلاقی است و هیچگونه توجیه عقلانی و اخلاقی ندارد.
فایدهگرایی و ارزیابی پیامدهای سکوت
در مقابل، مکتب فایدهگرایی (Utilitarianism) اخلاق را بر اساس پیامدها و میزان خوشبختی یا رنجی که در عمل تولید میکند، میسنجد. از این منظر نیز سکوت دولتهای اسلامی نتایج زیانبار متعددی دارد:
- تداوم رنج فلسطینیان: سکوت دولتهای اسلامی، رژیم صهیونیستی را در ادامۀ سیاستهای اشغالگرانه و ظالمانۀ خود جسورتر میسازد.
- افزایش ناامیدی در جهان اسلام: بیعملی دولتها موجب سرخوردگی ملتهای مسلمان و کاهش سرمایۀ اجتماعی آنان میشود.
- تقویت قدرت ستمگران: عدم اقدام شایستۀ جهان اسلام، این پیام را به قدرتهای حامی رژیم صهیونیستی مخابره میکند که هزینۀ اشغالگری و نسلکشی فلسطینیان اندک است.
از منظر فایدهگرایانه، اقدام عملی برای کاهش رنج میلیونها فلسطینی بیشترین نفع را برای بیشترین انسانها به همراه دارد. در مقابل، سکوت و بیعملی بیشترین زیان و رنج را تثبیت میکند. بنابراین، فایدهگرایی نیز سکوت دولتهای اسلامی را غیرقابل دفاع میداند.
اخلاق فضیلت و بحران شخصیت جمعی جهان اسلام
اخلاق فضیلت (Virtue Ethics) با ریشه در اندیشۀ ارسطویی، تمرکز خود را بر پرورش صفات و منشهای اخلاقی میگذارد، نه صرفاً وظیفه یا پیامد. بر این مبنا، سکوت جهان اسلام در قبال فلسطین، نشانۀ بحران در فضائل بنیادین است:
- فقدان شجاعت: در برابر قدرتهای جهانی و تهدیدهای اقتصادی یا سیاسی، بسیاری از دولتهای اسلامی جرأت ایستادگی ندارند.
- سستی در عدالت: عدالت، بهعنوان یکی از بلندمرتبهترین فضائل اخلاقی، قربانی مصلحتهای کوتاهمدت سیاسی شده است.
- ضعف در همبستگی: امت اسلامی، بهجای نمایش همدلی، دچار پراکندگی و رقابتهای درونی است.
از این منظر، سکوت نهتنها به ظلم بیرونی دامن میزند، بلکه در درون جهان اسلام نیز به فرسایش فضایل اخلاقی منجر میشود و شخصیت جمعی امت اسلامی را تهی میسازد.
ابعاد مختلف سکوت و بیعملی
برای درک بهتر موضوع، میتوان سکوت جهان اسلام در قبال مسئلۀ فلسطین را در چند بُعد بررسی کرد:
الف) بُعد سیاسی: بسیاری از دولتهای اسلامی روابط اقتصادی و امنیتی خود را بر پایۀ منافع کوتاهمدت بنا نهادهاند. این مصلحتگرایی به سکوت در برابر مسئلۀ فلسطین انجامیده است. از منظر اخلاقی، این رفتار نوعی «ابزارانگاری» ملتهای مظلوم به نفع بقای حاکمیتهاست.
ب) بُعد رسانهای: در حالی که رسانههای صهیونیستی و غربی روایت خاصی از منازعۀ فلسطین ارائه میدهند، بخش مهمی از جهان اسلام در عرصۀ رسانهای منفعل است. سکوت رسانهای به معنای رها کردن حقیقت به دست تحریفگران است.
ج) بُعد دینی–فرهنگی: در آموزههای دینی اسلام، دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم، اصلی بنیادین است. سکوت کنونی نشاندهندۀ فاصله گرفتن جوامع منتسب به اسلام از این آموزههاست. از منظر اخلاق دینی، این بیعملی نوعی «ترک واجب اخلاقی» محسوب میشود.
د) بُعد روانشناختی-اجتماعی: سکوت دولتها، به ملتها نیز سرایت میکند و نوعی بیحسی اخلاقی پدید میآورد؛ بهگونهای که فجایع انسانی در فلسطین برای بسیاری به «خبر عادی» بدل شده است. این وضعیت به معنای مرگ وجدان جمعی است.
تبیینهای احتمالی و نقدهای اخلاقی
مدافعان سکوت دولتهای اسلامی، گاه توجیهاتی ارائه میکنند:
- مصلحت سیاسی و ترس از تحریمها: از منظر اخلاقی، ترس از زیان اقتصادی هرگز نمیتواند مجوز چشمپوشی از جنایت علیه بشریت باشد.
- اولویت مشکلات داخلی: توجیه مذکور، این حقیقت را نادیده میگیرد که همبستگی جهانی بخشی از مسئولیت اخلاقی دولتهاست.
- عدم توان نظامی یا سیاسی: حتی درصورت ناتوانی کامل، ابزارهای دیپلماتیک، رسانهای و فرهنگی برای حمایت از مظلوم وجود دارد. سکوت مطلق، هیچگاه اخلاقاً پذیرفتنی نیست.
پیامدهای اخلاقی سکوت
رکود و بیعملی جهان اسلام در قضیۀ فلسطین، پیامدهای بلندمدتی دارد که از منظر فلسفۀ اخلاق هشداردهنده است:
- عادیسازی ظلم: ظلمی که بیپاسخ بماند، به مرور زمان به هنجار بدل میشود؛ برای مثال، در مسئلۀ بردهداری، وقتی این ظلم آشکار بهطور گسترده بیپاسخ باقی ماند، رفتهرفته به هنجار اجتماعی مبدل گردید و نقشهای «مالک – برده»، «ارباب – رعیت» و نظایر آنها در سطح جوامع پذیرفته شد.
- فرسایش اعتماد بین ملتها و دولتها: ملتهای مسلمان در اثر بیتفاوتی دولتها، نسبت به آنها بدبین و بیاعتماد میشوند؛ بهطوری که اگر حکومتها در آینده، برنامههای مفید و نیات خیری نیز داشته باشند، کمتر از حمایت مردم برخوردار خواهند شد.
- از میان رفتن سرمایۀ اخلاقی: جهان اسلام در سطح بینالملل و در منظر سایر جوامع، منفعل و بیتفاوت جلوه میکند و این، با شخصیت جمعی و عزتی که خداوند برای اسلام و مسلمانان در نظر گرفته، در تضاد است.
این پیامدها نهتنها مسئلۀ فلسطین، بلکه آیندۀ اخلاقی و هویتی کل جهان اسلام را تحتالشعاع قرار میدهد.
سکوت و بیعملی دولتهای اسلامی در برابر ظلم آشکار رژیم صهیونیستی بر مردم فلسطین، از منظر فلسفۀ اخلاق در هیچ چهارچوبی قابل دفاع نیست. وظیفهگرایی، این سکوت را نقض اصل عدالت میداند؛ فایدهگرایی، آن را مسبب بیشترین رنج برای بیشترین انسانها میشمارد و اخلاق فضیلت، آن را نشانۀ بحران در شجاعت و عدالت امت اسلامی میبیند.
بازخوانی آموزههای دینی و اخلاق اسلامی
در منابع اسلامی، دفاع از مظلوم و مقابله با ستمگر، یکی از عالیترین اصول اخلاقی است. خداوند در آیۀ ۵۷ سورۀ نساء در این رابطه میفرماید:
«وَ مَا لَکُمْ لا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ؛ شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [که ستمکاران، هرگونه راه چاره را بر آنان بستهاند] نمیجنگید؟»
این آیۀ شریفه، سکوت و بیعملی در برابر ستم بر مستضعفان را غیرقابل توجیه میداند و بر سر افراد ساهی و بیتفاوت نهیب میزند؛ چه رسد به حکومتها که گسترۀ وظایف و مسئولیتهای بیشتری دارند!
همچنین در سیرۀ پیامبر اسلام (ص) و امامان شیعه، اصل «امربهمعروف و نهیازمنکر» نه صرفاً بهعنوان یک وظیفۀ دینی فردی، بلکه بهعنوان مسئولیتی اجتماعی-سیاسی مطرح شده است. از این منظر، سکوت دولتهای اسلامی در برابر مسئلۀ فلسطین ترک آشکار این فریضه به شمار میرود.
راهکارهای اخلاقی برای خروج از سکوت
از منظر فلسفۀ اخلاق، مسئولیت دولتها و ملتهای اسلامی در قبال فلسطین میتواند در قالب چند راهکار اخلاقی بیان شود:
الف) احیای وظیفۀ اخلاقی: بازگشت به اصول عام عدالت و کرامت انسانی؛
ب) تقویت همبستگی فضیلتی: بازسازی فضائل شجاعت، عدالت و همدلی در سطح فردی و جمعی.
ج) بهکارگیری ابزارهای غیرنظامی: دیپلماسی فعال، رسانههای مستقل و کارزارهای فرهنگی میتواند فشار اخلاقی و سیاسی بر رژیم صهیونیستی ایجاد کند.
د) آگاهیبخشی مستمر: تلاش علمی، فرهنگی و اجتماعی در جهت تبدیل قضیۀ فلسطین به دغدغهای انسانی-اخلاقی برای دولتهای اسلامی، نه صرفاً سیاسی.
نتیجهگیری
سکوت و بیعملی دولتهای اسلامی در برابر ظلم آشکار رژیم صهیونیستی بر مردم فلسطین، از منظر فلسفۀ اخلاق در هیچ چهارچوبی قابل دفاع نیست. وظیفهگرایی، این سکوت را نقض اصل عدالت میداند؛ فایدهگرایی، آن را مسبب بیشترین رنج برای بیشترین انسانها میشمارد و اخلاق فضیلت، آن را نشانۀ بحران در شجاعت و عدالت امت اسلامی میبیند.
این بیتفاوتی نهتنها به استمرار ظلم علیه فلسطینیان دامن میزند، بلکه به تضعیف وجدان جمعی جهان اسلام و فرسایش سرمایۀ اخلاقی آن نیز میانجامد. از این رو، بازگشت به اصول بنیادین اخلاقی، تقویت همبستگی اسلامی و بهکارگیری همۀ ابزارهای مشروع برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین، ضرورتی انکارناپذیر است.
جهان اسلام، اگر بخواهد رسالت تاریخی خود را بازیابد، باید از سکوت شرمآور کنونی عبور کند و با شجاعت و عدالتخواهی، صدای رسای مظلومان باشد.

