شیخالرئیسِ بااخلاق؟ | آیا ابنسینا، به اخلاق، بیتوجه بوده است؟
چالشهای فهم حکمت عملی در فلسفۀ ابنسینا
ابنسینا، بهعنوان شخصیت برجسته در حوزهٔ مابعدالطبیعه، منطق و پزشکی در میان فیلسوفان مسلمان، اثرگذاری عمیقی بر سیر تفکر فلسفی داشته است. او بهمدت چندین قرن، بزرگترین حکیم شرق شناخته میشد. نفوذ او در متافیزیک، این علم را میان مسلمانان به اوج خود رساند، بهطوری که تأثیراتش همچنان در مطالعات فلسفی و علمی معاصر احساس میشود. با وجود جایگاه برجستۀ ابنسینا در متافیزیک و حکمت نظری، آثار او در حوزۀ حکمت عملی، بهویژه در زمینۀ اخلاق و فلسفه سیاسی، محدود و پراکنده است. به همین دلیل، تفسیرهای متنوع و گاه متعارضی از آرای او در این زمینه ارائه شده که فهم منظور اصلی او را دشوار میکند.
اگرچه در عمل، ابنسینا بیش از سایر فیلسوفان هم عصرش در سیاست حضور داشته و نمیتوان او را صرفاً یک حکیم نظری دانست، اما میبینیم که از همه متفکرانی چون کندی، فارابی، ابوالحسن عامری، ابوعلی مسکويه و … کمتر به قلم زدن دربارهٔ حکمت عملی شائق بوده. اگرچه این فرض نیز محتمل است که ما به آثار او در این زمینه دسترسی نداشته و در فراز و فرود تاریخ آنها را از دست داده باشیم، اما نحوه مواجهۀ او با حکمت عملی در همان بخشهای کوتاهی که باقی مانده، این شبهه را نیز ایجاد کرده که ابن سینا نیازی به توضیح در این زمینه نمیدیده. از این رو، یکی از سؤالاتی که همیشه برای پژوهشگران حوزۀ سیاست و اخلاق اسلامی باقی است، چرایی عدم توجه ابنسینا به این ساحت، درست برخلاف سایر متفکران، به ویژه فارابی، است؟ برای بررسی اقوال مختلف (البته به اجمال) ابتدا باید جایگاه حکمت عملی نزد ابن سینا را تبیین کنیم.
او در دو بخش پایانی شفا، بخشهایی از عیون الحکمة و رسالة فی أقسام العلوم العقلیة، حکمة المشرقيين، النجاة و دانشنامۀ علائی، به تقسیمبندی علوم و تبیین کارویژۀ هر یک از آنها پرداخته است. البته این به معنای توضیح تفصلی و دقیق دربارۀ آنها نیست. آنطور که مفسران نقل کردند برای دریافت درست نظر ابنسینا ضروری است گفتههای او مانند اجزای پازل کنار هم قرار گیرند تا ما را به مقصود نزدیک کنند.
ابن سینا علمِ به خُلق (شناختن ملکات اخلاقی از راه دلیل و استدلال) را بهعنوان حکمت عملی در نظر میگیرد و با این تعبیر حکمت علمی را در برابر حکمت نظری قرار میدهد. او به تأثیر از سنت نوافلاطونی نفس انسان را جوهری واحد میداند که با دو جنبه نسبت دارد و این نسبت توسط دو قوه تنظیم میشود: جنبهٔ پایینی نفس که بهسبب علاقه به بدن و سیاست بدن، توسط قوهٔ عامله تنظیم میشود و جنبهٔ بالایی نفس که با قوهٔ عالمه تنظیم میشود. در این بین، عقل عملی به جنبۀ روبهپایین نفس گفته میشود که متمایل به بدن و عالم ماده است (قوامصفری، ۱۳۹۸، ص ۳۴۱-۳۴۲).
از طرف دیگر عقل عملی سه اعتبار دارد. اولین اعتبار، آن است که به واسطهاش با قوهٔ حیوانی (نزوعیه شوقیه) مرتبط میشود و حالاتی مانند خندیدن، گریستن، حیا کردن و … در انسان به وجود میآید، دومی اعتباری است که به واسطهٔ آن با دو قوه (متخیله و متوهمه) ارتباط گرفته و تدابیر مربوط به امور جزئی و صنعتهای انسانی را استنباط میکند و سومی آن اعتباری است که عقل عملی به حسب سنجش با خودش دارد و به این واسطه میتواند احکام مشهوری مانند «دروغ بد است» را، البته نه از راه استدلال و برهان، دریافت کند (اسدی، ۱۳۹۷، ص ۳۶-۳۸).
نکتهٔ بعد آنکه ابنسینا غایت عقل نظری را شناخت حق و غایت عقل عملی را شناخت خیر میداند. آنچنان که عنوان شده حق سه معنا نزد ابنسینا دارد که معنای معرفتشناسانهٔ آن مطابقت با واقع است. بنابراین، آنچه مطابق با واقع است صادق و در نتیجه حق است و طبعاً مربوط به حوزۀ عقل نظری است. این مسئله نشان میدهد که گویا عقل عملی از نظر ابنسینا، اصلاً بهدنبال صدق نبوده و صرفاً در جستوجوی خیر است (قوامصفری، ۱۳۹۸، ص ۳۵۲).
چرا ابنسینا، برخلاف دیگر علوم، به ساحت اخلاق، توجه ویژهای در آثارش نکرده است؟ آنطور که مفسران نقل کردند برای دریافت درست نظر ابنسینا ضروری است گفتههای او مانند اجزای پازل کنار هم قرار گیرند تا ما را به مقصود نزدیک کنند.
این سخنِ ابنسینا و دیگر سخن او در بخش نفس از الهیات شفا که عقل نظری را برای درک صدق و کذب، احکام آن را واجب، ممکن و ممتنع و مبادی آن را از مقدمات اولی در نظر گرفته؛ درصورتی که عقل عملی را ناظر به عمل و بنابراین عرصۀ فهم خیر و شر، زشتی و زیبایی در جزییات و مبادی آن را از مشهورات محموده، مظنونات و تجربیات واهی در نظر میگیرد، عرصهٔ نزاعهای بسیاری میان مفسران شده (قوامصفری، ۱۳۹۸، ص ۳۴۳).
عدهای معتقدند به استناد برخی دیگر از پارهها، که ابنسینا در آنها امکان صدق و کذب گزارهای اخلاقی را ممتنع ندانسته و حتی عنوان کرده میتوان برای آنها استدلال آورد، احکام اخلاقی نزد او گزارهای خبری قابل شناخت هستند(جوادی، ۱۳۸۶، ص ۲۵-۲۶). در حالی که برخی دیگر عنوان میکنند با توجه به تعریف ابنسینا از مشهورات محموده و تجربیات واهی، و همچنین به استناد این موضوع که خود ابنسینا در هیچ قسمت از آثارش یک برهان برای این مقدمات اقامه نکرده و حتی راه اقامۀ برهان بر آنها را نیز روشن نساخته، ادعا بر خبریبودن جملات اخلاقی در اندیشۀ او، تفسیر به رای و خلاف مبانی فکری این فیلسوف است (قوامصفری، ۱۳۹۸، ص ۳۵۶).
نکتهٔ دیگر دربارۀ رابطۀ حکمت عملی و شریعت است که ابنسینا توجه ویژهای به آن نشان داده. او در بیان ربط و نسبت حکمت عملی و شریعت در بخش طبیعیات کتاب عيون الحکمة عنوان میکند نقطۀ آغازین هر سه بخش حکمت عملی از شریعت الهی گرفته شده و کمال آنها با شریعت الهی تبیین میشود. قوۀ نظر، این قوانین عملی را استخراج کرده و آن را در جزئیات تطبیق میدهد. بنابراین، حکمت عملی هم در مبدأ و هم در تبیین حدود، وابسته به شریعت است. بر این اساس، در اندیشۀ ابنسینا، حکمت عملی (تدبیر منزل، سیاست مُدُن و اخلاق) فرع بر شریعت است (ابنسینا، ۱۳۵۹،ص ۱۶).
این مطلب، برخی از مفسران را بر آن داشته است که راز عدم توجه ابنسینا به حکمت عملی این است که او اصلاً پرداختن به این حوزه را کار فیلسوف نمیداند. در واقع، اگر قرار است حکمت عملی فرع بر شريعت باشد و حدود حکمت عملی نیز در شريعت مشخص شده باشد، پس این کار فقیه و علم فقه است که در این حوزه سخن بگوید، نه فیلسوف و دانش فلسفه (کدیور، ۱۳۸۳).
برخی دیگر استدلال میکنند نباید نگاه متفاوت ابنسینا به حکمت عملی را (مثلاً با نگاه فارابی و سایر فیلسوفان پیشین) دال بر بیتوجهی او به حکمت عملی دانست. آنها معتقدند که ابنسینا از دو منظر عام و خاص، به حکمت عملی نگریسته، در بُعد عام به شناخت قوای انسان و تبیین غایت عقل عملی که رسیدن به سعادت ابدی است صحبت کرده و در بُعد خاص معرفت نبی را در کنار سه شاخهٔ دیگر به عنوان یکی از شاخههای حکمت عملی قرار داده و نشان داده که استکمال قوهٔ عملی نفس تنها در پرتو شناخت قانونگذار اصلی حاصل میشود (ذبیحی، ۱۳۹۷، ۱۱۶-۱۱۸).
در اندیشۀ ابنسینا، حکمت عملی (تدبیر منزل، سیاست مُدُن و اخلاق) فرع بر شریعت است.
به هر روی، آنچه واضح است اینکه برای فهم آرای ابنسینا در حکمت عملی، دستکم با سه چالش روبهرو هستیم: اولین آن مجملگویی ابنسینا است که باعث ابهام در فهم شده، دومین تعیین میزان ارتباط و حدود شریعت با هر یک از سه بخش حکمت عملی است و سومین چالش، متعلق شناخت واقعشدن یا نشدن گزارههای این قوه در سپهر اندیشۀ ابنسینا است. این مسئله نشان میدهد با وجود عظمت افسانهای او در مابعدالطبیعه و خلق ایدههای جدید و بکر در آن، اگر نگوییم مسلمانان با او در حکمت عملی عقبگرد داشتهاند، حداقل گامی هم جلوتر از زمان فارابی برنداشتهاند. اگرچه باید به این نکته نیز اشاره شود که این نتیجهگیری، مخالفان سفت و سختی دارد که معتقدند نگرش ابنسینا در حوزۀ حکمت عملی آغاز نگاه نو به اخلاق و امر اخلاقی است و بهنوعی عبور از فلسفه یونانی در این حوزه است.
مقالات و کتبی که بهطور مستقیم یا غیر مستقیم در نگارش این یادداشت مورد استفاده قرار گرفت:
- ابنسینا، حسین بن عبد الله، و بدوی، عبد الرحمن. ۱۳۵۹–۱۹۸۰. عیون الحکمة. ۱ ج. بیروت، لبنان: دارالقلم.
- اسدی، محمدرضا؛ بدرخلانی، غلامرضا، ۱۳۹۷، «حکمت عملی در فلسفۀ سینوی؛ جایگاه، مبادی و علل کمرنگی آن»، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی حكمت سینوی، سال۲۲، پاییز و زمستان. شمارۀ ۶۰.
- جوادی، محسن، ۱۳۸۶، «وابستگی وجودی اخلاق به دین از دیدگاه ابنسینا»، فصلنامۀ اخلاق، شمارۀ نهم و دهم.
- ذبیحی، محمد، ۱۴۰۱، «بررسی و ارزیابی مبادی حکمت عملی در فارابی و ابنسینا»، نشریهٔ علمی آینهٔ معرفت، سال ۲۲، شماره ۷۳.
- ذبیحی،محمد، ۱۳۹۷، حکمت عملی از نگاه سه فیلسوف مسلمان (فارابی، ابنسینا و ملاصدرا)، انتشارات سمت.
- راضیه بیرونی کاشانی، خسرو باقری، و فاطمه زیباکلام. ۱۳۹۱. «تبیین عناصر فلسفه اخلاقی اجتماعی ابنسینا و دلالت های آن در تربیت اخلاقی»، پژوهشنامۀ مبانی تعلیم و تربیت، سال ۲، شماره ۲٫
- قوام صفری، مهدی، ۱۳۹۸، «اندیشه اخلاقی ابنسینا»، پژوهشهای فلسفی، سال ۱۳، شماره ۲۹.
- کدیور، محسن، ۱۳۸۳، «فلسفۀ سیاسی ابنسینا»، همایش بین المللی ابنسینا، همدان.