نسبیانگاری ارزشها و گرایشهای دربارۀ خود
مقدمه
در قرن اخیر، برخی فیلسوفان معاصر با استدلالهایی به سود نسبیگرایی اخلاقی به آن روی آوردهاند. از جمله این استدلالها میتوان به استدلال از طریق درونیانگاری (internalism) اشاره کرد. با این ادعا که درونیانگاری موضعی مقبول است، استدلالهایی بر نسبیگرایی اخلاقی اقامه شده است.
همچنین، شهودهای حاکی از وجود اختلاف نظر بیخطا (faultless disagreement) مستمسک برخی نسبیانگاران قرار گرفتهاند. آنان مدعیاند که مواردی از اختلاف نظر میان افرادی وجود دارد که موضعشان به یک اندازه معقول است و نمیتوان به هیچیک خطا نسبت داد. از نگاه نسبیانگار بهترین تبیین برای چنین اختلاف نظرهایی پذیرش نسبیگرایی است.
با این حال، نسبیانگاری همواره مورد نقد بوده است. بخشی از نقدهایی که علیه نسبیانگاری مطرح شده، نقدهای معناشناختی است. برخی نسبیانگاران در سالهای اخیر تلاش کردهاند که نظریاتی در باب ساختار و شرایط صدق احکام نسبی ارائه دهند که از این مشکلات مبرا باشد. در این مقاله پس از مرور برخی نظریات نسبیانگارانه سنتی که محتوای احکام نسبی را وابسته به زمینه اظهار و کاربرد (context of assertion/use) میدانند، و نوعی زمینهگرایی (contextualism) را میپذیرند، به نقدهایی بر آنها اشاره میشود. سپس نظریه دیگری به اجمال معرفی میگردد که نسبیت را به جای محتوا در صدق میداند، و از این رو نسبیانگاری صدق (truth relativism) نام گرفته است.
بخش اصلی مقاله به نظریهای بدیل برای نسبیانگاری صدق میپردازد که در سالهای اخیر در سلسله مقالاتی توسط اندی ایگن (Andy Egan) مطرح شده است، و از سوی او نسبیگرای درباره خود (de se relativism) نام گرفته است. او خصوصا در (Egan, 2012) به تطبیق نظریه خویش بر نظریه ارزش پرداخته است. آشنایی با نظریه ایگن نیازمند آشنایی اجمالی و مقدماتی با نظریه دیوید لویس (David Lewis) درباره گرایشهای درباره خود (de se attitudes) و همچنین نظریه استعدادی ارزشِ (dispositional theory of value) لویس دارد. از این رو این دو نظریه به اختصار معرفی میشوند. در ادامه مقاله با تفصیل بیشتری نظریه ایگن و استدلالهای او برای ترجیح نظریهاش بر نظریات رقیب مرور میشوند.
هدف نهایی مقاله این است که نشان دهد ایگن از دستیابی به مقصود خود عاجز است؛ نهتنها اشکالاتی که او بر زمینهگرایی وارد کرده است تا برتری نظریه خویش را نشان دهد بر خود او وارد است، بلکه راههای فرار او راه فرار را برای نظریه رقیب نیز باز میکند. از این گذشته، نظریه ایگن دچار مشکلات خاص خود نیز هست.
رویکرد سنتی به نسبیانگاری اخلاقی: زمینهگرایی و مشکلات آن
سنتا نسبیانگاران تحلیلهایی از موضع خود به دست میدهند که با موضعی که اکنون زمینهگرایی خوانده میشود هماهنگ است. نظریات دو تن از برجستهترین نسبیانگاران معاصر، گیلبرت هارمن (Gilbert Harman) و جیمز دریر (James Dreier)، چنیناند.
بنابر تقریری که هارمن آن را نسبیانگاری حکم اخلاقی مینامد، احکام اخلاقی به طور غیرمصرح به یک فرد، گروه، یا مجموعه مطالبات اخلاقی ارجاع دارند. بنابر تحلیل مختار او احکام اخلاقی عنصری در تقدیر دارند. بنابر نظریه هارمن، محتوای حکم بر حسب زمینه گوینده، تعیین میشود، و با تغییر زمینه تغییر میکند. با تغییر محتوا، ممکن است دو حکم به ظاهر متقابل که از سوی دو شخص در زمینههای متفاوت صادر شدهاند، همزمان صادق باشند. دریر به جای در تقدیر گرفتن عنصری محذوف، خود واژگان اخلاقی را مانند ضمایری میشمرد که ارجاع به نظام اخلاقی زمینه کاربرد دارند. میتوان بر حسب چنین دیدگاههایی احکام اخلاقی را با جملات حاوی ضمیر قیاس کرد. دو اظهار جملهای حاوی ضمیر اولشخص در صورتی تنافی دارند که آن ضمیر به یک فرد ارجاع داشته باشد؛ چرا که بر دو محتوای متفاوت دلالت دارند. در این موارد، زمینه اظهار، تعیینکننده محتوا است. حساسیت به زمینه (context sensitivity) پدیدهای است که در برخی ساختارهای زبانی به چشم میخورد. جملات حاوی ضمایر و اشارات که به آنها عبارات اندیسی (indexicals) اطلاق میشوند، چنیناند. زمینهگرایی در کنار معناشناختی دوبعدی (two-dimensional semantics) دیوید کاپلان (David Kaplan) به خوبی این پدیده را توضیح میدهد.
…