عوامل دگرگونی اخلاق زیستی در جهان معاصر
مطابق فهم سنتی، اخلاق زیستی بهعنوان یک حیطۀ میانرشتهای رشد قابلتوجهی داشته است و در مناظرات عمومی ما دربارۀ پرسشهای مهم و جذاب -مانند معنای مرگ، اخلاق و قانون پژوهش زیستپزشکی، سقط، بهمرگی، توسعۀ اخلاق دانش ژنتیکی، احتمال ارتقای ماهیت انسان و ماهیت و محدودیتهای حق فردی نسبت به مراقبت سلامت- مشارکت چشمگیری داشته است.
بااینحال، منتقدین استدلال کردهاند که تمرکز محدود اخلاق زیستی بر پزشکی بالینی و پژوهش، این حیطه را نسبت به چالشهای اخلاقی مبرم در سلامت عمومی، بهویژه ناعدالتیهای گسترده و نامنصفانه در سلامت جهانی، تأثیر سیاستگذاریهای اقتصادی و زیستمحیطی بر سلامت، تفاوتهای سلامت بهصورت محلی و حقوق و سلامت انسان کور کرده است (فارمر و کامپوس ۲۰۰۴). بااینحال، اخیراً درگیر شدن ابعاد اجتماعی و سیاسی سلامت و مراقبت سلامت و توجه نظاممند به آنها، حیطۀ اخلاق زیستی را دگرگون کرده است (ویکلر و بروک ۲۰۰۸؛ دانیلز ۲۰۰۶؛ پاورز و فیدن ۲۰۰۶). این دگرگونی که به باور ما باید ادامه یابد و تشدید شود، حداقل به سه عاملِ بههمپیوسته مربوط است.
نخست، جهانیسازی اقتصاد، فرهنگ و ارتباطات ما، متخصصین اخلاق زیستی را مجبور ساخته است تا بررسی کنند که چگونه پژوهش و مراقبت از مرزهای ملی و تقسیمات اقتصادی و فرهنگی وارد و صادر میشود. برای مثال، پژوهشی که توسط افراد یا گروههایی از کشورهای ثروتمند طراحی و تأمین بودجه میشود و در کشورهای فقیر اجرایی میشود یا وظایف در قبال تامین مراقبت سلامت و منابع برای کشورهای دیگر یا سیاست حق اختراع دارویی بینالمللی یا گردشگری پزشکی و یا وارد کردن ارزشها و اعمال پزشکی به سایر کشورها و خطرات امپریالیسم فرهنگی همراه با آن، موضوعات نسبتاً کلیدی و جدیدتر در اخلاق زیستی را شامل میشوند.
دوم، بسیاری از مهمترین، واضحترین و اخلاقیترین تهدیدهای معاصر متوجه سلامت، بهجای سطح فردی، تنها در سطح جمعیتها قابلفهماند. خطرات تغییرات آبوهوای جهانی و پاندمیها پرسشهای اخلاقی کلیدی را پدید میآورد؛ ازجمله تخصیص منابع در هنگام بحران گسترده، وظایف نسبت به نسلهای آینده و ارتباط میان خطرات سلامت و آسیبپذیری اقتصادی و اجتماعی. بیماریهای گرمسیری مانند مالاریا و بیماری خواب، بخش عظیمی از بار بیماری جهانی را تشکیل میدهند، اما بخش اندکی از منابع مالی پژوهش به آنها اختصاص مییابد که این مسئله موجب میشود که پرسشهایی دربارۀ تعهدات اجتماعی کسانی که پژوهش را تأمین بودجه و اجرایی میکنند، ایجاد شود. فناوریهای ژنتیکی جدید پرسشهایی دربارۀ بهنژادی غیرمستقیم و اثرات طولانیمدت دستکاری منبع ژنهای ما طرح میکنند.
سوم، متخصصین اخلاق زیستی و بهطور گستردهتر حرفهمندان مراقبت سلامت، رفتهرفته نسبت به تعیینکنندههای اجتماعی سلامت و اختلافات نظاممند سلامت آگاه شدهاند. امروزه فهمیدهایم که سلامت افراد و دسترسی به مراقبت سلامت بهصورت پیچیده از طریق نژاد، طبقه، تحصیلات، جغرافیا و شرایط فرهنگی مانند عادات غذایی شکل میگیرد. بنابراین انتخابها و جایگاه سلامت افراد بیمار و ارتباطشان با حرفهمندان سلامت پیش از آنکه ابعاد اخلاقیشان سنجیده شود، باید در بافتار اجتماعی و اقتصادی گستردهتری قرار گیرند.
بدین دلایل، اخلاق زیستی در حال فراتر رفتن از مجموعه دغدغههای سنتی خود، ازجمله حقوق مراقبت سلامت افراد است و با تمرکزی بسیار بیشتر به موضوعات عدالت، برابری سلامت بر اساس نیاز، سلامت عمومی و جمعیت و نظامهای اجتماعی میپردازد و همچنین حساسیتی جدید را نسبت به بافتارهای اجتماعی و فرهنگی در متدهای خود وارد میکند. این دیدگاه جهانی و سیستمی، نهتنها موضوعات جدیدی را وارد این حیطه میکند، بلکه رویکرد ما نسبت به موضوعات سنتی، ازجمله مدیریت مراقبت پایان حیات، استفادۀ مناسب از فناوریهای زادآوری و وظایف پژوهشگران نسبت به شرکتکنندگان را نیز دگرگون میکند. ما باور داریم که امروزه ابزارهای فلسفۀ اجتماعی و سیاسی، سلامت عمومی و علم اقتصاد در توصیفی حداقلی، در کنار ابزارهای علم اخلاق جایگاهی مرکزی در اخلاق زیستی دارند.