با این چند راهکار ساده در اجتماع فضیلتمند باشید | گزارشی از کتاب فضیلتهای اجتماعی
آلن دوباتن1 نویسنده و پژوهشگر فلسفه زندگی متولد ۱۹۶۹، فارغالتحصیل رشته فلسفه است که بیش از هر چیز بر آن است فلسفه را از میان آراء محض بیرون کشیده، به این موضوع بپردازد که فلاسفه چه کمکی به ما میتوانند بکنند و دیدگاههای آنها به چه کار ما میآید.
در این راستا وی در سال ۲۰۰۸ مؤسسه خود با نام «مدرسه زندگی»2 را تأسیس نمود و در آن با همفکری همکاران خود به نشر آثاری با موضوع پاسخ به پرسشهای اساسی زندگی پرداخت؛ اینکه زندگی خوب چیست و چطور میتوان خوب زندگی کرد؟ محتوای آثار منتشره در مدرسه دوباتن از جنس فلسفه کابردی است؛ به همین دلیل میان عامه مردم مقبولیت فراوان یافت. هنر همچون درمان، مصیبتهای شاغل بودن، جستارهایی درباب عشق، خوشیها و ناخوشیهای فرزندآوری، بگومگوهای زندگی مشترک و… از جمله آثار مدرسه دوباتن است که از سوی ناشران در ایران ترجمه و به چاپ رسیده است.
کتاب فضیلتهای اجتماعی یکی از این آثار است. پیش از هرچیز به عنوان کتاب بپردازیم؛”فضیلت”های اجتماعی. در فلسفه اخلاق، فضیلت در نظریه اخلاق فضیلت مورد بررسی قرار گرفته است. این نظریه، نظریهای هنجاری است که به جای قواعد و نتیجهی فعل بر فضائل و منش اخلاقی فاعل تأکید دارد. در بررسی تاریخی، فضیلت پس از طرح اولیه توسط افلاطون و شاگردش ارسطو طی قرنهای متمادی به دست فراموشی سپرده شد. در قرن بیستم الیزابت آنسکوم در مقاله خود به نام «فلسفه اخلاق جدید»، اخلاق فضیلت را دوباره مطرح میکند.
ارسطو در توضیح فضیلت، نظریه سعادت را طرح میکند. درواقع در نظر او فضایل، اموری هستند برای رسیدن به هدف سعادت. مک اینتایر فیلسوف نوارسطویی معاصر نیز در تعریف فضیلت میگوید: فضیلت عبارتست از کیفیت اکتسابی انسان که خودداری از آن و به کارگیری آن به گونهای است که ما را قادر میسازد تا به خیرهای درونی اعمال دست یابیم و فقدان آنها به طور جدی ما را از دستیابی به چنین خیرهایی باز میدارد. اسپونویل3 در کتاب رسالهای کوچک درباب فضیلتهای بزرگ میگوید فضیلت یک انسان زندگی عاقلانه و رسیدن به قدرت بشری خاص که او را انسانتر میکند است.
بخشهای کتاب فضیلتهای اجتماعی
به صورت کلی میتوان گفت عنوان کتاب به ایجاد رفتار فضیلتمندانه در عرصه اجتماعی اشاره دارد. نویسنده، طی ۳۶ مقاله کوتاه مسائلی درباب دستیابی به فضیلتهای اجتماعی را بررسی میکند. متن کتاب فضیلتهای اجتماعی بیشباهت به متون روانشناسی و دینی نیست و ما را به یاد توصیههای مارکوس اورلیوس میاندازد و به صورت کلی بیش از آنکه در پی ارائه ایدهای فلسفی باشد، درصدد است راهکارهایی ساده به انسانها در تعامل با دیگران در جهت خوب زیستن بدهد.
مثلاً فصل اول به همدلی اختصاص دارد. میگوید به جای قضاوت دیگران، درست این است که خود را به جای آنها بگذاریم و همذاتپنداری کنیم. وقتی با خطایی از سوی کسی مواجه شدیم، مانند وکیل مدافع به دنبال کمک کردن به فرد خاطی باشیم. بپذیریم دیگران در عین حال که میتوانند انسان خوبی باشند، گاهی ممکن است کارهای دلسردکننده از آنها سر بزند. همدلی میتواند در بسیاری از مواقع خطاهای ما را نیز کاهش دهد. مثلاً دولتمردان در زمان اتخاذ تصمیم در عرصههای مختلف، اگر خود را به جای مردم به خصوص اقشار آسیبپذیر بگذارند و با آنها همذاتپنداری کنند، شاید با احتیاط بیشتری عمل نمایند.
فصل دوم به سخاوت در تفسیر اختصاص دارد. یعنی درک اینکه مثلاً بدرفتاری کسی، نشانه شرارت او نیست بلکه نتیجه رنجی است که تجربه کرده است.
فصل سوم در اهمیت خودخواهی به عنوان یک فضیلت است.
فصل چهارم کتاب، سرخ شدن از خجالت را میستاید. نویسنده معتقد است کسی که قابلیت سرخ شدن از خجالت را ندارد، به همین دلیل بالقوه ترسناک است، زیرا چنین کسی در سطح ناخودآگاه با خصلت وحشتناک حق به جانبی عمل میکند. او یک امکان را در نظر نگرفته است: اینکه میتواند طبیعتاً جذاب نباشد.
گاهی دیوانگی میتواند فضیلت باشد اگر عاقلانه باشد. فصل پنجم، دیوانگی عاقلانه را فضیلت میشمارد. در توان ما نیست که کاملاً عاقل باشیم. گاهی به دلایل مختلف تعادلمان را از دست میدهیم.در چنین شرایطی هدف ما باید رابطهای خردمندانه و آگاهانه باشد. دیوانه عاقل میتواند در کمال خونسردی درباره اندوه انسان بودن مزه بریزد. او میتواند با وقار و متانت در مورد غیرعادی بودن خودش درمورد هزاران چیز اعتراف کند و تا حد ممکن پیشاپیش به دیگران هشدار میدهد که اگر دوروبر او باشند چه حالی خواهند داشت…
کسی که قابلیت سرخ شدن از خجالت را ندارد، به همین دلیل بالقوه ترسناک است، زیرا چنین کسی در سطح ناخودآگاه با خصلت وحشتناک حق به جانبی عمل میکند. او یک امکان را در نظر نگرفته است: اینکه میتواند طبیعتاً جذاب نباشد.
عنوان فصل ششم “جاذبه آسیبپذیری” است. فردی که با اعتماد به نفس به خصوصیات غیرعادی و نقایص خود اعتراف میکند، مطمئن است که ما کارهایی به یک اندازه عجیب و در عین حال متفاوت انجام میدهیم.
فصل هفتم فضیلت دلنشین بودن در نظر دیگران است. برخی به زعم خود فرد دلنشینی نیستند. اما در حقیقت دلنشینی یک فن است که ارکانی دارد:
- خودمانی باش: بهتر است در رعایت توداری زیادهروی نکنیم. با رعایت مرز توداری و ادب و حفظ تعادل میشود ظاهر خود را دلنشینتر جلوه داد.
- حفظ صمیمیت: در ارتباط با دیگران یک نکته را باید در ذهن داشت؛ دیگران نیز مانند ما اندیشهها و نیازهای نه چندان باپرستیژ اما راسخ و مهم دارند. آدم صمیمی میداند که همیشه میتواند زمینههای مشترکی با شخص مقابل پیدا کند. زمینههایی که تفاوتهای فرهنگی، سنی یا طبقاتی را کنار بزند.
- برابری: در برخوردها ممکن است یکی از طرفین مهمتر یا قدرتمندتر باشد. این نابرابری میتواند باعث اضطراب دیگران شود. آدم قدرتمند دلنشین میداند چطور برخورد کند تا نشان دهد خارج از حیطهای که در آن قدرتمند است، اساساً با بقیه برابر است. مثلاً بیان ضعفها و خواستههای معمولی آدم قدرتمند میتواند جنبهای دلنشین در وی به وجود آورد.
فصل هشتم: درباب قدرشناسی
فصل نهم: درباب بخشایش
فصل دهم به فضیلت فرزانگی میپردازد. فرزانگی از آن دست صفات و فضایل نیست که خودتان بتوانید اعلام کنید صاحب آنید. با این حال مؤلفههایی وجود دارد که با رعایت آنها امید داریم به فردی فرزانه بدل شویم:
- واقعبینی: آدم فرزانه در عین امیدواری واقعبین است. در کنار این میبایست از پیچیدگی برنامههایی که برای زندگی انتخاب میکنیم نیز آگاهی داشته باشیم.
- قدرشناسی: او پیش بینی میکند که ممکن است در آینده اوضاع خیلی خوب پیش نرود. به همین دلیل لحظات زیبا و باآرامش را غنیمت میشمارد.
- بلاهت: انسان فرزانه میداند آدمی گاهی گرفتار تمایلات و احوال عجیب و غریب میشود و ناپختگی و خودسری دائما با خصوصیاتی چون هوشمندی و اخلاق همراه است. به همین دلیل همیشه سعی میکند دیوانگی را در نظر بگیرد و وقتی سر و کلهاش پیدا شد وحشت نمیکند.
- ادب: درمورد افکارش تودار است و به علاوه به ندرت به دیگران خرده میگیرد. سعی در تغییر نظر مخالفان ندارد و بیشتر به دنبال وجوه اشتراک آدمهاست تا وجوه افتراق.
- خودپذیری: انسان فرزانه نقصها و ضعفهای خود را پذیرفته و درمورد خود دروغ نمیگوید و اهل تظاهر نیست.
فصل یازدهم با عنوان تخمها و دلسوزی میگوید انسان پردردسر و شروری که مدام شما را به زحمت میاندازد، بیش از آنچه فکرش را بکنید به دلسوزی نیاز دارند.
فصل دوازدهم بیان میکند که چطور دیپلماتیک رفتار کنیم؟
فصل سیزدهم میآموزد که چگونه معلم خوبی باشیم؟
فصل چهاردهم راهکارهای بزرگسال شدن را بیان میکند.
فصل پانزدهم: چگونه بلندنظر باشیم؟
فصل شانزدهم: چطور گرم و صمیمی باشیم؟
فصل هفدهم: چطور دیگران را ببخشیم؟
فصل هجدهم نزاکت سیاسی در مقابل ادب را شرح میدهد.
فصل نوزدهم درمورد راضی نگه داشتن دیگران و چگونگی فائق آمدن بر آن است.
فصل بیستم کتاب به توضیح موضوع جالبی به عنوان فضیلت اختصاص دارد. “چه کنیم تا آدمها احساس خوبی درباره خودشان داشته باشند؟” بیشتر افراد تصوّر میکنند بهترین راه خشنود کردن دیگران این است که به آنها زحمت ندهیم و اذیتشان نکنیم. بسیاری از سردرگمیهای خود را بدون مطرح کردن با نزدیکانمان نزد خود پنهان میکنیم تا مبادا موجب رنجش آنها شود. اما واقعیتی روانشناختی درمورد انسان وجود دارد: ما دوست داریم به ما زحمت بدهند، علاقهمندیم برای دیگران سودمند باشیم. درواقع وقتی نیازی از دیگری برطرف میکنیم احساس رضایت از خود به ما دست میدهد. در رابطه با دوستان نزدیکتر گاهی لازم است جسارت به خرج دهیم و سردرگمیهای خود را با آنها در میان بگذاریم.
از آنها بپرسیم اگر وقت خالی دارند لازم است درمورد موضوعی با آنها درد دل کنیم و مشورت بگیریم. البته که این کار، کاری چاپلوسانه نیست. صحبت از ترسها، غمها و خشمهای خود با کسانی که برایمان مهم هستند باعث میشود از آنها درمورد دردهایمان کمک بگیریم، به علاوه قابلیت آنها را برایشان یادآوری نماییم؛ قابلیت مفید بودن و کمک به حل مشکلات دیگری.
همه ما دچار ترس از زائد بودنیم. و نیازهای دیگران قابلیتی تعیینکننده در فرو نشاندن این ترس دارند. فارغ از هدیههایی که به دوستانمان میدهیم، آن هدیه واقعی که میتوانیم به آنها بدهیم این است که بگذاریم مشکلاتمان را مشاهده کنند.
فصل بیست و یکم خوش برخورد بودن بیش از حد را به عنوان یک مشکل بررسی کرده و راهکار آن را ارائه میدهد.
فصل بیست و دوم: از کجا بفهمیم داریم آدم کسلکنندهای میشویم؟
فصل بیست و سوم: چرا واقعاً نمیخواهیم آدم خوبی باشیم؟
موضوع فصیلت اجتماعی جالب فصل بیست و چهارم دغدغه بسیاری از افراد در برقرای ارتباط با دیگران است: چطور کسلکننده نباشیم؟ وقتی افراد خویشتن واقعی خودشان را نمیشناسند یا در بیان خویشتن خود جسارت به خرج نمیدهند کسلکننده به نظر میرسند. احساسات ما بیش از آنچه فکر میکنیم میتواند برای دیگران جالب باشد. گاهی به نظر میرسد کودکی پنج ساله از فردی چهل و پنج ساله جذابتر است. دلیل این موضوع گزارش احساسات بدون هیچ سانسوری توسط کودک است. اصولا صحبت از حسرتها و غصههای درونیمان و یا رؤیاهایی که در سر داریم از کسالت شخصیت ما میکاهد و دیگران را نیز با ما همدل میکند.
فصل بیست و پنجم: چگونه مهمان خوبی باشیم؟
فصل بیست و ششم چگونگی انتخاب یک هدیه خوب را میآموزد.
فصل بیست و هفتم: چرا آدمهای واقعا معاشرتی از مهمانی بدشان میآید؟
فصل بیست و هشتم: چرا آدمهای مهربان همیشه دروغ میگویند.
فصل بیست و نهم شرح میدهد که وقتی غریبهای اعصابمان را به هم میریزد چه کار کنیم؟
فصل سیام: با آدمهای ظاهرپسند چطور دست و پنجه نرم کنیم؟
فصل سی و یکم: چگونه رجزخوانی نکنیم؟
فصل سی و دوم: راه حل دست و پا چلفتی بودن
فصل سی و سوم: چگونه مرد باشیم؟
فصل سی و چهارم: چرا سرنوشت ما تنهایی است (اما ایرادی هم ندارد)؟
فصل سی و پنجم: آزمون نهایی مهارتهای اجتماعی شما. اگر خود را برخوردار از مهارتهای اجتماعی میدانید، آزمون نهایی شما گذراندن اوقاتی با کودکان غریبه است. کودکان هیچ درکی از جایگاه و شأن اجتماعی شما ندارند. به علاوه از هواشناسی و اخبار روز کاملاً بیاطلاعند. به همین دلیل برقراری ارتباط و جا کردن خودمان در دل آنها به مهارت خاصی نیاز دارد.
فصل سی و ششم: کلمات قصار درباب مهربانی
به طور کلی تمامی بخشهای کتاب راهکارهایی ساده و عملی برای تبدیل ما به انسانی فضیلتمند و مطلوب در عرصه روابط اجتماعی ارائه میدهد. با مطالعه این کتاب و متونی مشابه بدان این سؤال به ذهن ما متبادر میشود که آیا پاسخ به سؤال چگونه زیستن کمی از درونمایه فلسفی آن نمیکاهد؟ درواقع اساساً وقتی فلسفه درصدد باشد که راه به عمل برد و به نوعی در حیطه فلسفه عملی قرار گیرد، آیا محتوایی شبه فلسفی پیدا نمیکند؟ اگر علمی نتواند به آدمی در زندگی یاری رساند پس به چه کار خواهد آمد؟
اطلاعات شناسنامهای کتاب فضیلتهای اجتماعی:
- عنوان: فضیلتهای اجتماعی به روایت مدرسۀ دوباتن
- نویسنده: آلن دوباتن
- مترجم: یاسر پوراسماعیل
- ناشر: کرگدن
- سال نشر: چاپ اول ۱۳۹۹
- تعداد صفحه: ۲۲۴
پی نوشت
- Alain de Botton
- The School of Life
- André Comte-Sponville