![هم اخلاقی باشیم، هم دیندار | خلاصهای از مقالۀ «وابستگی وجودی اخلاق به دین از دیدگاه ابنسینا»](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/1076467/12-560x280-c.jpg)
هم اخلاقی باشیم، هم دیندار | خلاصهای از مقالۀ «وابستگی وجودی اخلاق به دین از دیدگاه ابنسینا»
خلاصۀ مقالۀ «وابستگی وجودی اخلاق به دین از دیدگاه ابنسینا»
وابستگی وجودی اخلاق به دین یعنی اوصاف اخلاقیِ اعمال، مانند خوبی و بدی، تابع اوامر و نواهی شارع باشد. این مقاله بهنحو غیرمستقیم استدلال میکند که ابنسینا این وابستگی را نمیپذیرد.
افراطیترین تقریر وابستگی اخلاق به دین، وابستگی مفهومی اخلاق به دین است. اما در طول تاریخ وابستگی وجودی اخلاق به دین، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است. معمای اوتیفرون به همین مسئله اشاره دارد؛ آیا عملی که پاک و ستوده است، چون چنین است محبوب و مطلوب خدایان است یا چون محبوب و مطلوب خدایان است، پاک و ستوده است؟
طرفداران وابستگی وجودی، تعلق امر و نهی به عمل را منشأ اتصاف آن به دو وصف دینی و اخلاقی میدانند. البته وصف دینی، در اتصاف عمل به وصف اخلاقی نقش علّی دارد. پس اخلاق تابع قراردادهای الهی است. کسانی که اوصاف اخلاقی را دارای نوعی وجود عینی مستقل از وضع و قرارداد و جملات اخلاقی را حاکی از اتصاف واقعی اعمال به این اوصاف واقعی میدانند (واقعگرایان و عینیتگرایان) منطقاً نمیتوانند وابستگی وجودی اخلاق به دین را بپذیرند. واقعگرایی اخلاقی میگوید اوصاف اخلاقی مستقل از خواستِ ذهن آگاه (الهی یا انسانی) وجود دارند. بدینترتیب نخستین گام، بررسی دیدگاه فیلسوفان دربارۀ ماهیت احکام اخلاقی است.
پذیرش وابستگی وجودی اخلاق به دین، متوقف است بر قراردادگرایی. پس اگر ابنسینا واقعگرا باشد، مدافع وابستگی وجود نیست. ابنسینا قضایای پایۀ اخلاقی را در زمرۀ مشهورات خاصّه یا آنچه آراء محموده و تأدیبات صلاحیه خوانده، درج کرده است. یعنی قضایایی که واقع و اساسی جز شهرت ندارند و در مقابل اولیات قرار میگیرند. یک خوانش پرطرفدار این است که احکام اخلاقی محصول نوعی اعتبار و قرارداد اجتماعی و توافق عمومی است و مبنای قبول آنها، شهرت آنهاست، نه کشف واقعیت. محقق اصفهانی برجستهترین مدافع معاصر خوانش ناواقعگرایانه از ابنسیناست. علامۀ طباطبایی نیز تحلیلی ناواقعگرایانه از احکام اخلاقی ارائه داده است.
خوانش واقعگرایانه
به اعتقاد مؤلف، ازجمله شواهد قاطع بر واقعگرایی ابنسینا، پذیرش صدق و کذب جملات اخلاقی و امکان اقامۀ برهان بر آنهاست. شاهد دیگر اینکه ابنسینا اخلاق را از علوم فلسفی دانسته است؛ علومی که مشخصۀ اصلی آنها تلاش عقلی برای دانستن امور واقعی است. همچنین اگر قضایای اخلاقی، وضعی و اعتباری است یا چنانکه علامۀ طباطبایی گفته از قبیل استعاره است، چرا در شعر مورد استفاده قرار نمیگیرد؟
خوانش ناواقعگرایانه
ابنسینا آزمایش فکریای دارد که نشان میدهد درک پایهایترین احکام اخلاقی، یعنی حُسن عدل و قبح ظلم، محصول کشف عقلی نیست، بلکه آدمی تنها از رهگذر آموزش اجتماعی قادر بر درک آنهاست. اما آیا نفی بداهت قضایای اخلاقی، مستلزم نفی واقعگرایی اخلاقی است؟
سخن ابنسینا ناظر به مقام اثبات است، نه ناظر به مقام ثبوت و اینکه قضایای اخلاقی محکی و مصداق خارجی مستقل ندارند. به نظر میرسد او درصدد بیان این نکته است که معرفت اخلاقی، به دلیل پیچیدگیاش، در بسیاری موارد از طریق برهان قابل تحصیل نیست؛ بلکه تنها از طریق شهرت ممکن است. میتوان از این قضایا برای قانعساختن افراد و ترغیب آنها به اعمال نیک یا بازداشتن از اعمال ناپسند سود جست. غایت نهایی اخلاق، تحقق ارزشهای اخلاقی در عمل است که میتوان بدون شناسایی موجّه ارزشهای اخلاقی برای مخاطب، از راه جدل به آن دست یافت. بنابراین شواهد طرفداران ناواقعگرایی را میتوان به نحو کاملاً سازگاری واقعگرایانه خواند و ناواقعگرایان شاهد قاطعی بر مدعای خود ندارند.
طرفداران وابستگی وجودی، تعلق امر و نهی به عمل را منشأ اتصاف آن به دو وصف دینی و اخلاقی میدانند. البته وصف دینی، در اتصاف عمل به وصف اخلاقی نقش علّی دارد. پس اخلاق تابع قراردادهای الهی است. کسانی که اوصاف اخلاقی را دارای نوعی وجود عینی مستقل از وضع و قرارداد و جملات اخلاقی را حاکی از اتصاف واقعی اعمال به این اوصاف واقعی میدانند (واقعگرایان و عینیتگرایان) منطقاً نمیتوانند وابستگی وجودی اخلاق به دین را بپذیرند.
جمعبندی
ابنسینا دربارۀ حُسن و قبح، واقعگرایی است که عقلگرایی (درک بدیهی ارزشهای اخلاقی) را رد میکند و حداقل برای غالب مردم، شناخت حُسن و قبح را شرعی میداند. بدینترتیب ابنسینا وابستگی وجودی اخلاق به دین را نمیپذیرد. اما وابستگی معرفتی آن به دین را حداقل برای بسیاری از مردم میپذیرد.
حتی اگر ابنسینار ا ناواقعگرا بدانیم، نسبتدادن پذیرش وابستگی وجودی اخلاق به دین به او نیازمند شواهد مستقل است. ابنسینا در برخی موارد شریعت را جایگزین اخلاق معرفی کرده است. یعنی واضع احکام اخلاقی را خداوند میداند. همچنین بحث فلسفی در باب اخلاق را چندان جدی نگرفته است. اما طرفداران خوانش ناواقعگرایانه معتقدند ابنسینا بهصراحت، شهرت را تکیهگاه احکام اخلاقی دانسته است. یعنی جامعه و عرف را واضع ارزشهای اخلاقی میشمارد. شناسایی نوع ارادهگرایی ابنسینا نیازمند تحقیقات بیشتر است.
اصل مقاله را اینجا بخوانید: وابستگی وجودی اخلاق به دین از دیدگاه ابن سینا
![33](https://ethicshouse.ir/wp-content/uploads/fly-images/1074226/33-1-100x100-c.jpg)