در این سرزمین چیزی هست شایستۀ زیستن | چرا مردم فلسطین رفتار متفاوتی با جنگ دارند؟
خوشیهای کوچک مردم فلسطین در دوران جنگ
صفحهٔ بسمة أبو شهلا را در اینستاگرام دنبال میکنم (لینک صفحه)؛ خانم جوان بلاگر فلسطینی. او ۵۴۰ هزار دنبالکننده دارد. خانه، فروشگاه آنلاین و تمام سرمایهاش را از دست داده، اما هنوز زنده است و زندگی میکند. در خرابههای خانهاش، با پسزمینهای از لباسهای شستهشدهٔ همسایه، آشپزی میکند. او دقیقاً وسط جنگ، رفتاری ضدجنگ دارد. او گریه نمیکند، جیغ نمیزند، شیون و زاری نمیکند. با آرامش و طمأنینه آشپزی میکند، به گلهایی که از جنگ جان سالم به در بردهاند آب میدهد و استوری میگذارد.
اما عجیبتر از بسمة هم هست. آقای حمدا؛ بلاگر آشپز فلسطینی که ۵۷۰ هزار دنبالکننده دارد (لینک صفحه). در شرایطی که غذا برای زندهماندن هم بهسختی پیدا میشود و گزینهها بسیار محدود و پرهزینه هستند، آقای حمدا برای بچهها دسر و رول دارچینی و همبرگر سبز درست میکند! او بهسختی و با کمک سازمانهای مردمنهاد مانند آشپزخانۀ مرکزی جهانی مواد اولیه را تهیه میکند، فقط برای اینکه یک لحظه بچهها لبخند بزنند، علامت پیروزی نشان بدهند و با چهرۀ ذوقزده بگویند: «خوشمزه بود!». حمدا در صفحهاش گزارش میدهد که چه کارهایی برای خوشحالکردن کودکان آواره از دستش برآمده. امروز برای بچهها دونات درست کرده؟ توانسته سس شکلات پیدا کند یا نه؟ او میگوید که بچههای غزه سزاوار زندگیکردن هستند. با دیدن آنها و تلاش خستگیناپذیرشان سؤالات زیادی به ذهنم میرسد.
چطور او و همۀ افرادی که هنوز در آن خطه ماندهاند، از مرگ نمیترسند؟ چرا فرار نمیکنند؟ چطور ممکن است زیر باران گلوله و بمب و موشک، در خرابه بمانند، آشپزی کنند و به زندگی عادی ادامه دهند؟ چطور میتوان در بحبوحهٔ جنگ هم زندگی کرد و به دیگران زندگی بخشید؟ چطور میتوان با امکانات حداقلی، به فکر تهیۀ خوراکیهای موردعلاقۀ کودکان بود؟ این همه اشتیاق به زندگی و پایداری از کجا میآید؟ این ملت چگونه توانسته است زیستن را در متن جنگ بیاموزد، بی آنکه معنای زندگیاش را از دست بدهد. چگونه زندگی این مردم زیر آوار بمباران، بسیار پرشورتر و باانگیزهتر از زندگی سایر مردم جهان است؟ چه چیزی آنها را سرپا نگه داشته؟ چطور میشود مادری جسم بیجان کودکش را در آغوش بگیرد و خدا را شکر کند؟ مگر یک انسان عادی چقدر ظرفیت تنش، فشار جسمی و روحی، گرسنگی، از دست دادن عزیزان و… را دارد؟ بیشتر ما فقط جنگ را تصور و تخیل کردهایم اما میدانیم که شوخی ندارد و آسیبهایش بر کسی پوشیده نیست.
تخریب و ویرانی ناشی از جنگ بر تمامی جنبههای زندگی انسانها اثر میگذارد؛ اما هرکس راهی برای مقابله با آن دارد. از دست رفتن جان افراد بیگناه، آوارگی و بیپناهی مردم، تخريب زيرساختها و اقتصاد کشورها، آلودگی محيط زيست و تخريب منابع طبيعی بخشی از عواقب ناگوار جنگ است. جنگ نهتنها ویرانیهای فیزیکی به بار میآورد، بلکه آسیبهای روحی و روانی عمیقی نیز بر جای میگذارد. بهعنوان مثال میتوان به اختلالات روانی، افسردگی و اضطراب، خشم و نفرت، از دست دادن معنا و هدف و… اشاره کرد. این آسیبها ممکن است برای سالها و حتی نسلها باقی بمانند.
خانم سوتلانا الکسیویچ؛ نویسندۀ کتاب «جنگ چهرۀ زنانه ندارد» بعد از مصاحبه با زنان متعددی که جنگ جهانی دوم را تجربه کردهاند، مینویسد: آنها تنها در خانه یا زمانی که با همرزمان و دوستان زن خود دور هم جمع میشدند، با چاشنی هقهق از جنگی میگفتند که برای من کاملاً غریب بود. در داستانهایی که تعریف میکردند غول وحشتناکی دندانهای خود را نشان میداد. همچنین در جای دیگر مینویسد یک زن خلبان حاضر نشده با او مصاحبه کند؛ زیرا تمایلی نداشته که خاطرات سه سال جنگ را به یاد بیاورد. بعد از جنگ به او پیشنهاد ازدواج داده میشود و او در پاسخ میگوید: «من میخواستم بزنم زیر گریه، فریاد بکشم، بزنم زیر گوشش! یعنی چی با من ازدواج کن؟ الان؟ میون اینهمه کثافت، شوهر کنم؟ وسط دودهها و آجرای سیاه؟… به من نگاه کن… ببین من تو چه وضعیتی هستم! تو اول از من یه زن بساز؛ برام گل بیار، ابراز علاقه کن، حرفای قشنگ بزن. اینقدر دلم میخواد یه کسی این کارو برام بکنه، اینقدر منتظر چنین لحظاتی هستم…» در نهایت او این شرایط سخت را پشت سر میگذارد و ازدواج میکند، اما هنوز هم توانایی مرور آن خاطرات را ندارد.
هر شخص بهطور منحصربهفرد به مشکلات ناشی از جنگ واکنش نشان میدهد و عوامل متعددی در توانایی افراد برای کنار آمدن با اثرات روانی جنگ نقش دارند. افرادی که توانایی مقابلۀ بهتر با آسیبها را دارند، معمولاً از ویژگیهای درونی خاصی برخوردار هستند. این خصوصیات به آنها کمک میکند تا در برابر سختیها مقاومت کنند و از آنها عبور کنند. انعطافپذیری، امیدواری، خودآگاهی، مهارتهای حل مسئله، تابآوری در برابر سختیها، توانایی پذیرش واقعیتها، معنابخشی به زندگی و حفظ انگیزه، ایمان و باورهای مذهبی و… از جملۀ این ویژگیها هستند.
معنویت و باورهای مذهبی، از دیرباز نقش مهمی در زندگی انسانها و بهخصوص فلسطینیها داشته است. در شرایط بحرانی مانند جنگ، این نقش پررنگتر میشود. معنویت به افراد کمک میکند تا معنایی برای رنج و سختی پیدا کنند و ارتباط با یک نیروی برتر و بالاتر، باعث احساس آرامش و امنیت میشود. شور زندگی مردم فلسطین نیز ریشه در باوری عمیق دارد که زندگی را هدیهای الهی میدانند و حتی در میان بزرگترین دشواریها دست از زیستن برنمیدارند. خانم بسمة بهعنوان نمادی از این باور، با ادامهٔ زندگی در شرایط بحرانی، شکرگزاری عملی میکند. او با هر قدمی که برمیدارد، غذایی که میپزد و گیاهی که آبیاری میکند، معنای جدیدی از ایمان و امید به آینده را به نمایش میگذارد. فلسطینیها از کودکی در متن جنگ و مقاومت بودهاند. زخم آوارگی آنها همیشه تازه است و با آن قد کشیده و رشد کردهاند. برای فلسطینیها، امید تنها یک احساس نیست، بلکه بخشی از ایمانشان به یک ارادۀ بزرگتر است که به آنها نیرو میدهد تا از دل ویرانهها برخیزند و زندگی کنند. آنها بهجای تمرکز بر مشکلات، بر فرصتهای رشد تمرکز میکنند و دست از تلاش برنمیدارند. در تمامی این تلاشها، رنگوبوی ایمان قلبی وجود دارد و معنویت در زندگی فلسطینیها محدود به عبادات و آیینهای دینی نیست.
ایمان و باور به ارزش زندگی در تمام ابعاد زندگی مردم فلسطین جریان دارد و مقاومت آنها را شکل داده است. برخی افراد معنویت را محدود به عبادات و آیینهای دینی میدانند. توجه صرف به این وجه از معنویت در هنگامۀ بلا و درد و رنج، کمکی به آنها نمیکند. اما علاوه بر ایمان و معنویت، آنچه که مردم فلسطین را چنین سرسخت و پرشور نگاه داشته، مبارزهجویی و روحیۀ مقاومت در برابر سختیها، نپذیرفتن بار رنج و تلاش برای زیباتر کردن همهچیز است. انسانهای مقاوم حتی در شرایطی که زندهماندن ناممکن به نظر میرسد، به زندگی خود ادامه میدهند، تسلیم مرگ نمیشوند و در پی ساختن دنیایی بهتر هستند. برای همین است که در خرابهها و در میان بمب و موشک، جایی که هرکسی بهدنبال فرار است، فلسطینیها کیک میپزند، برای بچهها شعر میخوانند و جشن تولد میگیرند.
در شرایطی که غذا برای زندهماندن هم بهسختی پیدا میشود و گزینهها بسیار محدود و پرهزینه هستند، آقای حمدا برای بچهها دسر و رول دارچینی و همبرگر سبز درست میکند! او بهسختی و با کمک سازمانهای مردمنهاد مانند آشپزخانۀ مرکزی جهانی مواد اولیه را تهیه میکند، فقط برای اینکه یک لحظه بچهها لبخند بزنند، علامت پیروزی نشان بدهند و با چهرۀ ذوقزده بگویند: «خوشمزه بود!».
اراده و همبستگی اجتماعی نیز نقشی حیاتی در این مقاومت ایفا میکند. مردم فلسطین در شرایط سخت، به یاری یکدیگر میآیند و مانند اعضای یک خانواده به هم کمک میکنند. این همبستگی اجتماعی باعث میشود که هیچ فردی در دل بحران احساس تنهایی نکند و به آنها قوت میدهد تا با قدرت و صلابت بیشتری مبارزه کنند. تلاش آنها برای زندهماندن فقط یک اصرار از سر غریزه برای حفظ حیات نیست. آنها از دسترسی به ابتداییترین امکانات زندگی محرومند، اما نهتنها زنده میمانند بلکه در حد توان خود، زیبا زندگی میکنند. فلسطینیها زندگی در کنار مقاومت و مبارزه را آموختهاند و این مقاومت خدشهای به زندگی آنها وارد نمیکند. چنین ملتی وقتی در حال کار کردن هستند، وقتی بچههای خود را تربیت میکنند، وقتی آشپزی میکنند، حتی وقتی لبخند میزنند یا اشک میریزند، در حال مبارزهاند. معنای زندگی مردمان فلسطین در شعری از محمود درویش، شاعر فلسطینی خلاصه شده:
اینجا میایستیم
اینجا مینشینیم
اینجا دائمی هستیم
اینجا ابدی هستیم
و همۀ ما یک، یک و فقط یک هدف داریم
اینکه هستیم و خواهیم بود…
(اگر به این موضوع علاقهمندید، اینجا را بخوانید).
این هم چند عکس از صفحۀ دو بلاگری که ابتدا معرفی شدند: