۶۰ . شصتمین کارگاه فلسفۀ اخلاق: «عاشورا واکنشی اخلاقی در دوراهی عزت و ذلت»
فلسفۀ اخلاق، یکی از حوزههای بنیادین فلسفه است که میکوشد تا مبانی و اصول رفتار درست و نادرست را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
این دانش به ما کمک میکند تا در موقعیتهای پیچیدۀ زندگی، چراییِ اعمال و رفتار خود را بهتر درک کرده و برای تصمیمگیریهای دشوار، چارچوبی مستدل و منطقی بیابیم.
در واقع، فلسفۀ اخلاق به بررسی و نقد مفاهیم کلیدی مانند خیر، شر، عدالت و فضیلت میپردازد. در طول تاریخ، رویدادهای بسیاری رخ دادهاند که تحلیل آنها از منظر فلسفۀ اخلاق، ابعاد عمیقتری از انتخابهای انسانی را آشکار میسازد.
واقعه عاشورا یکی از برجستهترین نمونهها در این زمینه است که یک دوراهی بنیادین اخلاقی را به تصویر میکشد. از یک سو، میتوان به پیامدهای ظاهری این واقعه نگریست و آن را یک تراژدی انسانی تلقی کرد.
از سوی دیگر، بسیاری از اندیشمندان تلاش میکنند تا لایههای عمیقتر آن را بکاوند و آن را به مثابه یک کنش اخلاقیِ آگاهانه در نظر بگیرند که در آن، انتخابی سرنوشتساز میان ماندن در ذلت و یا حرکت به سوی عزت صورت گرفته است.
امام حسین (ع) و یارانش با شعار «هَيْهَاتَ مِنَّا اَلذِّلَّةُ»، مرگ با عزت را بر زندگی ذلتبار ترجیح دادند و این انتخاب، خود یک موضعگیری اخلاقی قدرتمند است.
ازاینرو، خانۀ اخلاقپژوهان جوان کارگاهی را با حضور استاد سعید نیازی (پژوهشگر حوزه فلسفه) ترتیب داده است تا به این موضوع بپردازد که چگونه میتوان عاشورا را بهعنوان یک واکنش اخلاقی در بزنگاه انتخاب میان عزت و ذلت تحلیل کرد.
در ادامه گزارشی از ارائه استاد نیازی در شصتمین کارگاه از کارگاههای فلسفه اخلاق با عنوان «عاشورا واکنشی اخلاقی در دوراهی عزت و ذلت» را مطالعه میکنید.
مقدمه
چرا اخلاق، محوریترین و سرنوشتسازترین و تعیینکنندهترین عنصر در جریان عاشوراست؟ به بیان استاد نیازی، اخلاق، محوریترین عنصر در شکلگیری جریان عاشوراست و از این رو ایشان در ادامه به بررسی مستندات تاریخی این گزاره میپردازند؛ اینکه چرا عاشورا را واکنشی اخلاقی در دوراهی عزت و ذلت میدانیم؟
بهصورت خلاصه، اخلاق در دریافت استاد، یک کیفیت انسانی معطوف به دو مسئلۀ بنیادین عدالت اجتماعی و کرامت انسانی است. یعنی سایر ارزشهای انسانی را میتوانیم ذیل این دو ارزش مادر یعنی عدالت و کرامت دستهبندی کنیم. نظر استاد دربارۀ اخلاق در این نشست معطوف به عدالت و کرامت است، آن هم بهصورت کیفیتی نهادینه شده در وجود انسان. بهطوری که حساسیت یک فرد نسبت به دیگران سیاستکاری او نباشد بلکه خاصیت روحی او باشد.
کلیدواژۀ «جریان» بار معنایی خاص خود را دارد و نکتۀ مهمی است که در بیان مقام معظم رهبری نیز مطرح است. چون این جریان میتواند زنده بودن عاشورا را نشان دهد. این واژه، عاشورا را قاعدهای فرازمانی و فرامکانی نشان میدهد.
کلیدواژۀ بیعت، عنصری سرنوشتساز در تعیین مبدا تحلیل عاشوراست، چراکه اگر حضرت حاضر به بیعت میشدند دیگر واقعۀ عاشورا رخ نمیداد. لذا بیعت را کلیدواژۀ تعیینکنندۀ مبدا عاشورا در نظر میگیریم و به این سؤال میرسیم که چرا حضرت اباعبدالله علیه السلام با یزید بیعت نکرد؟
این جلسه در پاسخ به سؤال فوق است.
اخلاق عنصری مهم در جریان عاشورا
به نظر استاد نیازی آنچه بهعنوان محرک اساسی برای شکلگیری جریان عاشورا میباشد چیزی است که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آن زیست میکند. آنچه مانع بیعت شد قبل و بعد از هر چیزی یک رسالت اخلاقی است. ایشان در عبارات و عناوین متعددی به این مسئله اشاره میکنند که چرا با یزید بیعت نمیکنم، چون بیعت با یزید مساوی با پذیرش ذلت است و انسانی که اخلاقبنیان زندگی میکند زیر بار ذلت نمیرود. نه اینکه حضرت به هر قیمتی به دنبال جنگ بوده باشد، بلکه تا جایی که امکان داشت تلاش کردند که کار به جنگ و شهادت نکشد.
ولی وقتی بین دوراهی عزت با پذیرش مرگِ جوانمردانه و ذلت با پذیرش بیعت در سایۀ شوم بنیامیه و یزید قرار گرفتند، ایشان با آغوش باز، مرگ را برای صیانت از عزت اخلاقی انسانی به سایۀ شوم ذلت در زندگی زیر سایۀ بنیامیه و یزید ترجیح دادند.
لذا پاسخ ما این است که در فضایی که با شخصیتها و وضعیتهایی که مثل یزید و یزیدیت مواجه میشویم و گزینهای به غیر از عزتِ با مرگ و ذلت با زندگی زیر سایۀ یزید نداریم، این یک قاعدۀ کلی از شنبه تا جمعۀ تاریخ برای انسانهایی است که اخلاقبنیان زندگی میکنند. برای کسانی است که اخلاق متن زیستجهان اینها را شکل میدهد.
تفکیک بین علت و پیامدهای واقعۀ عاشورا
بزرگترین تحریفی که جریان اثرگذار تاریخی عاشورا را از اثرگذاری شایسته و بایستۀ خود میاندازد، عدم تفکیک بین علت و پیامدهای این جریان است. براساس آنچه گفته شد علت شکلگیری این جریان یک عنصر اخلاقی است اما از خروج از مدینه تا کربلا (با یک بازه زمانی و مکانی خاص) با یک پیامدهایی مواجه هستیم.
وقتی حضرت بهعنوان یک شخصیت اخلاقبنیان نمیپذیرد به یزید بله بگوید و بیعت کند، راهی کمهزینهتر و پرفایدهتر از خروج از مدینه ندارد. این یک پیامد است. یا حرکت به سمت مکه نیز یک پیامد این مسئله است. یا در میان راه با خیل زیادی از نامههای کوفیان مواجه میشوند. یا سفرای خود را به شهرها ارسال می کنند. یا تصمیم به خروج از مکه می گیرند تا به سمت کوفه حرکت کنند. هر اتفاقی که در طول این مسیر رخ داده است، پیامدهای این حرکت است. حتی تشنگی و اسارت اهل بیت علیه السلام و همچنین شهادت نیز علت حرکت سیدالشهدا علیه السلام نیست بلکه پیامد این حرکت است.
تمام این اتفاقات پیامد یک مسئله است و آن این است که شخصیتی به نام سیدالشهدا علیه السلام به سبب محوریت عنصر اخلاق در زیستجهان خود نمیتواند به شخصیتی به نام یزید بله بگوید. لذا اگر مرز میان علت و پیامدها را جدی نگیریم نمیتوانیم آنچنان که شایسته است از ظرفیتهای اخلاقی جریان عاشورا بهرهمند شویم.
در انتهای جلسه، استاد به عباراتی از سیدالشهدا علیه السلام دربارۀ بیعت با یزید نیز اشاره کردند.

