یک نظریه صورىشده اخلاقى
گفتار حاضر صورتبندى و تنسیق منطقى و دقیقى از نظریهاى اخلاقى به دست مىدهد که بر اندیشههایِ بر گرفته از ایمانوئل کانت و آر. اِم. هِر مبتنى است و نمونهاى است از نحوه کاربست منطق در جهت صورى کردن و نمادین ساختن دیدگاههاى فلسفى وسیعتر. قاعدهها در این بخش, روایتى از قاعده طلایى را به نمایش مىگذارند (قاعدهاى که به اجمال و با مسامحه این چنین است: «با دیگران آن گونه رفتار کن که مىخواهى با تو رفتار شود»).
نخست, کار خود را با بررسى مفهوم کلى و عام عقلانیّت عملى (ناظر به عمل) آغاز مىکنیم، عقلانیتى که سازگارى نقش ویژه و بارزى در آن دارد، سپس توجّه خودمان را به یکى از اصول مربوط به سازگارى، یعنى قاعده طلایى معطوف مى کنیم. پس از آن که مشکلات و مسائلى را که تعبیر عادى و معمولى این قاعده دارد بررسى کردیم، روایت مناسبترى از قاعده طلایى را تنسیق کرده و یک استدلال شهودى و آشنا به سود آن اقامه مىکنیم. آنگاه دستگاه و نظامى منطقى (مشتمل بر نمادها و قواعد استنتاج) را براى صورى کردن [منطقى] این مطالب مىافزائیم و در نهایت, این گفتار را با ارائه یک برهان صورى [محض] راجع به قاعده طلایى برحسب نمادهاى منطقى به پایان مىبریم.
۱ عقلانیّت عملى
با آن که مؤلفهها و قواى غیرعقلى (هم چون احساسات و عواطف و عوامل فرهنگى) نقش بالایى در تفکر اخلاقى ما بازى مىکنند, قواى عقلى هم مىتواند اهمیّت [خاص خود را] داشته باشند. در این جا باید سه بُعد اصلى عقلانیت عملى را از هم تفکیک کنیم: آگاهى از واقعیّات، به کارگیرى قوّه تخیّل (براى تصوّر نقش معکوس) و سازگارى.
آگاهى از واقعیات مستلزم آن است که درباره مطلب مورد نظر خود, از واقعیّات آگاه باشیم که این شامل [آگاهى از] اوضاع و احوال, گزینهها, عواقب و پیامدها و چند مورد دیگر مىشود. به میزانى که آگاهى ما نادرست بوده یا در جهل باشیم، به همان میزان تفکر اخلاقىمان نیز معیوب و ناقص است. البته، ما هیچ گاه نمىتوانیم از تمامى واقعیّات آگاه شویم, در بیشتر اوقات فرصت کافى براى تحقیق درباره یک مسئله نداریم و باید به سرعت دست به عمل بزنیم. اما مىتوانیم کمابیش و به طور نسبى از روى آگاهى و شناخت عمل کنیم. در شرایط مساوى حکم [اخلاقى] آگاهانهتر, عقلانىتر است.
…