لازم به ذکر است در این متنِ بازنویسی شده، بسیاری از ظرایف فلسفی که دکتر صائمی در سخنرانی خود رعایت کردند، برای ساده شدن متن حذف شده است و در نتیجه متن، دقتِ سخنرانی را ندارد. شما میتوانید با مراجعه به پژوهشکده فلسفه تحلیلی، به فایل صوتی گفتار دسترسی یابید.
اخلاق چگونه می تواند باور به وجود خدا را موجه تر سازد؟
در فلسفه، استدلال های متنوعی در باب وجود خداوند بیان شده است. دستهای از این برهانها، بر اخلاق مبتنیاند و بخشی از الهیات طبیعی را تشکیل می دهند. این برهان ها تکیه بر شهودهای خاصی دارند که ممکن است همه افراد با آنها همدل نباشند. اگر شما با شهودهای ارائه شده در این آنها همدلی داشته باشید، این استدلالها را تا حد زیادی قانع کننده مییابید. اما حتی اگر با این شهودها همدل نباشید، میتوانید با در نظر گرفتن این برهانها، ببینید که اعتقاد به وجود خداوند به چه شهودهایی وابسته است و دینداران چه درکی از خداوند و چه نگاهی به او دارند. در این گفتار تلاش میکنم دستهای از این برهان ها را شرح دهم.
پیشفرض این برهانها همان است که ایوان، یکی از شخصیتهای رمان مشهور برادران کارامازوف اثر فئودور داستایوفسکی در جایی بیان میکند: «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است». به عبارت دیگر، یا خداوند وجود دارد یا ما باید در حوزه اخلاق و افعالمان، به نوعی آنارشیسم و هرج و مرج برسیم. پس مقدمه این برهانها، به نوعی به اخلاق، زیست اخلاقی و متافیزیک اخلاق ارتباط دارد.
برهانهای اخلاقی بر وجود خداوند دو نوع هستند: برخی از آنها مرتبط با فرااخلاقند و برخی به نحو عملی (practical) صورتبندی شدهاند. در دسته اول، ادعا این است که اخلاق به لحاظ متافیزیکی، ویژگیهایی خاص دارد و خداوند میتواند بهترین تبیین برای آن ویژگیها باشد. اما دسته دوم به متافیزیک کاری ندارند و برهانشان را بر این امر مبتنی کردهاند که برای معنادار بودن و معقول بودن فعل اخلاقی، باید خداوند وجود داشته باشد. من برای بیان برهانها، از آرای رابرت آدامز، فیلسوف تحلیلی آمریکایی استفاده می کنم.
استدلال های فرااخلاقی برای باور به وجود خداوند
در ابتدا به برهانهای فرااخلاقی میپردازیم. برای صورتبندی این استدلالها، آدامز معتقد است که شهود ما اخلاق را صادق و گزارههای اخلاقی را معتبر میداند. اما این گزارههای اخلاقی دو ویژگی دارند. نخست آنکه عینی هستند. یعنی صرفا بیان احساسات و عواطف ما نیستند؛ قابلیت صدق و کذب دارند و نباید آنها را در نسبت با فرهنگهای خاص فهمید. در نتیجه میتوان آنان را به دیگران تجویز کرد و افعال انسانها را بر حسبشان قضاوت کرد.
…