آيا در اخلاقي زيستن، نياز به متخصص داريم؟
ابوالقاسم فنايي، استاد فلسفه اخلاق دانشگاه مفيد قم نيز چندان شهود صرف را قابل اعتماد براي زيست اخلاقي نميداند و از اين جهت معتقد است كه شهود بشري بايد در مسيري صحيح قرار بگيرد تا صحت و سقم آن روشن و قابل اعتماد شود و لازمه اين كار رجوع به متخصص اخلاق را جايز و حتي لازم ميكند.
اما پاسخ نهايي كاوه لاجوردي، پژوهشگر منطق و فلسفه به اين پرسش اين بود كه گرچه ما در مواردي كه براي تشخيص كنش اخلاقي خود مستاصل و ناتوان هستيم رجوع به يك متخصص اخلاق و قابل اعتماد جايز است اما اين كار چندان پسنديده نيست. در واقع از مجموع سخنان لاجوردي ميتوان به اين استنباط رسيد كه به باور او فرد بايد تلاش كند تا خود در مسائل اخلاقي كه با آن مواجه ميشود صاحب تشخيص شود اما در صورتي كه در مواردي از اين تشخيص برخوردار نبود به لحاظ اخلاقي مجاز است به فردي كه او را متخصص علم اخلاق و قابل اعتماد ميداند مراجعه كند.
امروزه شاهد منتقداني از سنخ ديگر هستيم كه متاثر از فضاي زمانه مدرن و تحت تاثير مفاهيم تازه حقوق بشري و نگرش برابرانگارانه يا اگاليتاريانيستي، عارفان را به بيعملي و بيتوجهي به مسائل زمانه و خودخواهي متهم ميكنند.
اما سيد حسن اسلامي از زاويهاي ديگر به بحث معرفتشناسي اخلاق پرداخته بود. «خودخواهي عرفاني و دگرخواهي اخلاقي»، موضوع سخنراني وي در اين نشست بود. استاد فلسفه اخلاق دانشگاه اديان و مذاهب قم كه در مباحث محيط زيستي فردي دغدغهمند محسوب ميشود و شايد بتوان وي را نخستين روحاني گياه خوار دانست در بحث خود با اشاره به برخي ايرادات قرن بيست و يكمي كه به بعضي شخصيتهاي بزرگ ديني و عرفاني گرفته ميشود گفت: امروزه شاهد منتقداني از سنخ ديگر هستيم كه متاثر از فضاي زمانه مدرن و تحت تاثير مفاهيم تازه حقوق بشري و نگرش برابرانگارانه يا اگاليتاريانيستي، عارفان را به بيعملي و بيتوجهي به مسائل زمانه و خودخواهي متهم ميكنند. آنان عرفان را توجيهگر حاكمان غاصب معرفي ميكنند و بر كساني چون مولانا ميتازند كه در زمانه حمله مغول به جاي اقدام سياسي و دعوت مردم «به مشاركت در حكومت» به سماع ميپرداختند. اين نقد و كاويدن ابعاد آن نشان ميدهد كه اين دست نقدها به دليل بيتوجهي به زمانه مولانا و چيرگي معيارهاي مدرن بر آن نادرست است و از انصاف و معرفت به دور.
امير صائمي، عضو هيات علمي پژوهشگاه علوم بنيادي نيز ديگر سخنران اين نشست بود. استدلالورزي در معرفتشناسي اخلاق موضوع سخنراني وي بود. صائمي در بحث خود نسبت بين واقعگرايي اخلاقي و معرفت اخلاقي را مورد تحليل و مداقه قرار داد.
پنجمين همايش نظام اخلاقي مولانا با عنوان «غواص بحار» به همت موسسه سروش مولانا و با همكاري پژوهشكده فرهنگ، هنر و معماري جهاد دانشگاهي روز جمعه برگزار شد. اختتاميه اين همايش همراه بود با تقدير از سخنرانان كه توسط مصطفي ملكيان (سرپرست علمي پروژه نظام اخلاقي مولانا)، محمدمهدي مظاهري (رييس موسسه فرهنگي اكو) و عبدالجبار كاكايي (شاعر) انجام گرفت. اجراي اين همايش را امير الهامي برعهده داشت و در ابتداي آن پيام همايش توسط مريم موسوي، رييس موسسه سروش مولانا قرائت شد.
برگزاري اين همايش بيش از ٩ ساعت به طول انجاميد كه انتشار متن كامل سخنرانيها اگر نگوييم محال اما دست كم بيش از حد بضاعت صفحه «سياستنامه» روزنامه اعتماد بود. بنابراين ما ناگزير بوديم تا به صورت گزينشي مباحث مطرح شده در اين همايش را منتشر كنيم. هرچند در تنظيم اين گزارش حداكثر سعي خود را به كار گرفتهايم تا حتي الامكان كمترين آسيبي به اصل مباحث مطرح شده توسط سخنرانان وارد نشود.
اگر چيزي وجودش مستقل از سه چيز من و تو بود؛ يعني از باورها، احساسات و عواطف و خواستههاي من و تو در مورد آن چيز مستقل بود، در آن صورت، امري objective و آفاقي و عيني است و اگر چيزي وجودش بستگي به اين سه داشت، امر سوبژكتيو است
ضرورت رجوع به متخصصان اخلاقی
مصطفي ملكيان
آيا در اخلاقي زيستن، نياز به متخصص داريم يا نه؟ به صورت خيلي واضح اين نكته را بيان كنم و با يك مثال توضيح بدهم؛ براي دانستن اينكه غذا چقدر پروتيين دارد، چقدر كالري دارد و… بايد به متخصص رجوع كرد اما براي تشخيص مزه غذا نيازي به رجوع به متخصص نيست. اينجا هيچ متخصصي، متخصص نيست و بلكه هر كسي متخصص است. من براي اينكه بدانم اين غذا خوشمزه است يا نه فقط بايد به خودم رجوع كنم. پس همان طور كه خودم نياز به رجوع به متخصص نداشتم، الان هم نميتوانم نقش متخصص را براي تو بازي كنم. همين استدلال ساده نشان ميدهد كه من در باب خوشمزگي و بدمزگي غذا، خودم متخصص هستم و فقط براي خودم و تو هم خودت متخصصي و فقط براي خودت و اين به اين معنا است كه نه تو متخصص مني و نه من متخصص تو. فرق اين دو چيست؟! من در امر آثار و خواص يك غذا با يك واقعيت objective و با يك واقعيت عيني، با يك واقعيت آفاقي سروكار دارم، اما در باب مزه غذا من با يك واقعيت subjective، دروني و انفسي سروكار دارم. يعني در امر مواد سازنده غذا من با واقعيتي سروكار دارم كه مطلقا به باورهاي من بستگي ندارد، به احساسات و عواطف من بستگي ندارد، به خواستههاي من بستگي ندارد؛ بلكه به واقعيت همگاني بيروني بستگي دارد. اما در امر مزه غذا نه، من با يك واقعيت سوبژكتيو و يك واقعيت انفسي و يك واقعيت دروني سروكار دارم؛ يعني با واقعيتي سروكار دارم كه به باورها، احساسات و عواطف، هيجانات و خواستههاي من بستگي دارد و هيچ كس باورها و احساسات و عواطف و خواستههاي مرا بهتر از خودم نميداند. اما در باب واقعيتهاي ابژكتيو و آفاقي و بيروني يا به تعبيري عيني؛ داستان از اين قرار نيست. در واقع اگر چيزي وجودش مستقل از سه چيز من و تو بود؛ يعني از باورها، احساسات و عواطف و خواستههاي من و تو در مورد آن چيز مستقل بود، در آن صورت، امري objective و آفاقي و عيني است و اگر چيزي وجودش بستگي به اين سه داشت، امر سوبژكتيو است يعني امر دروني و امر انفسي يا امر ذهني. در امر ذهني، ما نياز به متخصص نداريم ولي درست در امر ابژكتيو است كه ما نياز به متخصص داريم. حالا سوال بر سر اين است كه آيا براي در حيطه اخلاقي زيستن نيز من بايد به متخصص رجوع كنم؟ اگر گفتيم در اين امور بايد حتما به متخصص رجوع كنيد؛ يعني بعضي از موضوعات و مسائل اخلاقي، امور ابژكتيو هستند و صاحبنظر و متخصص دارند و من بايد به متخصص آنها رجوع كنم اما اگر گفتيد نه، خود تو بايد موضوعات اخلاقي را درك كني يعني در اخذ تصميم اخلاقي يا دآوري اخلاقي يا در هر دو نياز به متخصص نيست.
…