نوشتار وی را با عنوان «دانشگاه ایرانی و معضل انتخاب اخلاقی» میخوانید: متفکرین بزرگی چون فیشته، آموزش و پرورش را وسیلهای برای بازسازی اخلاقی جامعه میدانند. دیگرانی چون تورستن هازن معتقدند، تمهید رهنمود اخلاقی، کارکرد حساس دانشگاه است. اگر این نهاد بزرگ اجتماعی چنین رسالت سترگ بیرونی را بر عهده داشته باشد، ابتدا باید قادر […]
نوشتار وی را با عنوان «دانشگاه ایرانی و معضل انتخاب اخلاقی» میخوانید:
متفکرین بزرگی چون فیشته، آموزش و پرورش را وسیلهای برای بازسازی اخلاقی جامعه میدانند. دیگرانی چون تورستن هازن معتقدند، تمهید رهنمود اخلاقی، کارکرد حساس دانشگاه است. اگر این نهاد بزرگ اجتماعی چنین رسالت سترگ بیرونی را بر عهده داشته باشد، ابتدا باید قادر به حلوفصل اخلاقی مسائل درون خود باشد. دانشگاه باید در وهلهی نخست جسارت تصمیم اخلاقی درزمینۀ اساسیترین مسائل پیش روی خود را داشته باشد. دانشگاه ایرانی اکنون پس از طی یک دوره توسعه ناموزون و گسترش در سطح، با پیچیدگیهایی مواجه است. این مسئله ضرورت و فوریت انتخاب اخلاقی درزمینۀ موضوعاتی مهم را مضاعف کرده است. انتخابی مقرون به عدالت و نفعرسانی به دیگران (جامعه، جوانان، خانوادهها و …) و احترام به افراد (کمیته ملی اخلاق پزشکی امریکا، ۱۹۷۹). به نظر نگارنده انتخابکردن یک فرایند کامل است که تنها به آری یا خیر ختم نمیشود بلکه مشتمل برتمهید الزامات و مقدمات عملی نیز میشود.
برخی از حوزههای انتخاب عبارتاند از:
انتخاب بین نخبهگرایی یا همگانیشدن؛
انتخاب بین جهانیشدن، بینالمللیشدن، منطقهایشدن یا بومیشدن؛
انتخاب بین استقلال کامل، استقلال نسبی یا وابستگی به دولت و بازار؛
انتخاب بین تمرکز یا عدم تمرکز (مشارکت همهی ذینفعان یا تصمیمگیری متمرکز)؛
دولتیماندن یا خصوصیشدن؛
درک صنعتی از دانشگاه یا درک فرهنگی؛
تجاریسازی حداکثری یا کاربردیشدن و مفیدبودن؛
سرمایهداری آکادمیک یا اشتراکگذاری گسترده دانش؛
انتخاب رویکرد تخصصگرا و رشتهای یا رویکرد میانرشتهای و حل مسئله؛
نظام پذیرش دانشجوی متمرکز یا غیرمتمرکز.
انتخاب بین این گزینههای مهم نیازمند شجاعت اخلاقی است. شجاعت یکی از چهار صفت برتر در فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کردهاند.
انتخاب بین این گزینههای مهم نیازمند شجاعت اخلاقی است. شجاعت یکی از چهار صفت برتر در فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کردهاند.
شجاعت یعنى نترسیدن ازآنچه نباید ترسید و دوری کردن از آنچه باید از آن دوری نمود. بهعبارتدیگر، شجاعت اطاعت قوه غضب از عقل در اقدام بر کارهاى خطیر و مهم است که در آنچه رأى عقل مقتضى آن است، اضطراب نشان ندهد. این صفت، از بالاترین صفات کمالیه و با فضیلتترین ملکات نفسانیِ است.
بنابراین، شجاع به کسی میگویند که همه کار و کردار وی برخاسته از خرد و دانایی و مطابق با عقل باشد. تهوّر و بیباکی در جانب افراط شجاعت است. «جبن» در طرف تفریط شجاعت است؛ یعنی ترس و اجتناب از کارهایى که باید به آنها اقدام کرد.
وجه بارز اقدام در نظام آموزش عالی، امرخطیر سیاستگذاری است. سیاستگذاری را «شیوه مشخص شکلدادن به عمل» تعریف کردهاند. پس بیعملی و انفعال، با روح آن سازگار نیست. پرهیز از یک اقدام بنیادین یاکندنمودن روند آن مشمول تعریف سیاستگذاری است زیرا بهنوعی تصمیم تلقی میشود اما پدیدهای که اکنون در بخش آموزش عالی با آن مواجهایم، انفعال و سردرگمی کامل است.
ازآنجاکه تصمیمات و انتخابهای حوزه سیاستگذاری رهنمودهایی معطوف به آینده هستند، فقدان شجاعت و شهامت اخلاقی برای انتخابگری، به تخریب امید به آینده منجر شده است.
نگرانی جامعه علمی در این است که این انفعال و بیعملی بهتدریج اقتدار مشروع و نفوذ و پرستیژ نظام علمی را دچار افول و زوال کند. هجوم زنجیرهای درهمتنیده از مسائل و مشکلات مزمن و حلنشده و متراکم، ما را وارد فضای فراپیچیدگی (meta-complexity) میکند. دانشگاه به تعبیر دکتر یمنی (۱۳۹۵) یک سیستم پیچیده است. دانشگاه هم اهداف متنوع دارد (آموزش، پژوهش، خدمات اجتماعی) هم کنشگران و مخاطبان گستردهای دارد (صنعت، خانوادهها، دانشجویان، دستگاههای اجرایی، جامعه مدنی، رسانهها و…) و از سویی محیط آن یعنی علم و فناوری بسیار متغیر است. حال اگر مسائل آن در یک کشور درحالتوسعه حلنشده انباشت شود به مرزفراپیچیدگی میرسد.
در این نوشتار، پیشفرض نخست ما این است که عدم انتخاب میان این گزینهها اخلاقی نیست؛ زیرا موجب ضرر و زیان و سردرگمی جوانان و خانوادهها و به هدر رفتن منابع ملی میشود. دوم آنکه: نهاد دانشگاه هم مانند فرد، مسئولیت اخلاقی و اجتماعی دارد زیرا کنش فردی و اخلاقی دانشپژوهان در رفتار سازمان آنها هم متبلور میشود. سوم: تنها با خصلت نهادی دانشگاه است که میتوان با این معضل انتخاب مواجههی درستی کرد. چهارم: ایجاد اجماع اخلاقی (moral consensus) حول یک انتخاب نیازمند رهبری نیرومند آکادمیک است.
از سویی باید اذعان کرد که نتایج این انتخابها در هر رویکرد اخلاقی (نتیجهگرا، وظیفهگرا یا اخلاق فضیلت) نتیجهای متمایز خواهد بود.
در چنین شرایطی ازآنجاکه یک انتخاب جامع و صددرصد بسیار دشوار خواهد بود لذا محتمل است دانشگاه ایرانی به پیروی از همگنان خود در برخی کشورها، ناگزیر بهسوی یک مصالحه بین ارزشهای دولت، ارزشهای بازار و ارزشهای آکادمیک پیش رود. این مصالحه در صورتی برای ما دانشگاهیان جذّاب خواهد بود که ارزشهای کلیدی (core values) را رهبران دانشگاهی، خود ترسیم کنند و هر آنچه دستخوش تغییر یا جابهجایی میشود به نفع پویایی و پایداری نهاد دانشگاه و اهداف آن باشد.
در چنین شرایطی ازآنجاکه یک انتخاب جامع و صددرصد بسیار دشوار خواهد بود لذا محتمل است دانشگاه ایرانی به پیروی از همگنان خود در برخی کشورها، ناگزیر بهسوی یک مصالحه بین ارزشهای دولت، ارزشهای بازار و ارزشهای آکادمیک پیش رود.
همچنین آرزو داریم این طوفان و هجمه ناشی از سردرگمی و صعوبت انتخاب، روح و متافیزیک دانشگاه را به حاشیه نبرد. در این معرکهی نفسگیر تزاحم راهحلها، بخت و اقبال دانشگاه بهگونهای باشد که چهار ستون آن یعنی خرد و عقلانیت، آزادی، اخلاق و عشق به دانستن، بیرحمانه تخریب نشود بلکه با نیازهای مدرن سازگار گردد.
چنانچه بخواهیم این آرزو جامه عمل بپوشد، رویکردها و اقدامات زیر یک انتخاب اخلاقی درست را تسهیل خواهد کرد:
بپذیریم که ظرفیت تأملپذیری و یادگیری جمعی در نظام مدیریت آموزش عالی دستخوش فرسایش شده است. آگاهی و اشراف علمی بر پیچیدگی مقدمه لازم برای عاملیت و کنشگری در شرایط نابسامان کنونی است.
در چنین محیط آشوبناکی برنامهریزی سنتی و راهحلهای کلیشهای، ممتنع و غیرپاسخگوست. به تصمیمی از نوع دیگر و گشایشی نوآورانه نیاز داریم که نسل جدیدی از رهبران آموزش عالی را طلب میکند.
برای تأثیرگذاری در بیرون، سیاستگذار نیز باید ابتدا به نظم درونی (به تعبیر نیکلاس لومان) و بازسازی اخلاقی خود بپردازد. قدرت شنوندگی داشته باشد و برای آن سازوکاری طراحی کند. همچنین به تفویض بخش عمدهای از اقتدار خود به لایههای زیرین آموزش عالی اخلاقاً تن دردهد.
سامانیابی مشارکتی و تعاملی (نقطه مقابل ساماندهی از بالا) با مشارکت همه ذینفعان (حتی خانوادهها) اخلاقیتر است. زیرا احتمال خطا و آسیب اجتماعی در آن کمتر خواهد بود.
این راهحلها فقط در یک فضای فرهنگی و اجتماعی تسهیلگر قابلتحقق هستند. ستادهای مدیریتی تنها بخشی کوچک از طیف وسیع عاملیت تغییر خواهند بود؛ تازه مشروط به اینکه درهای اتاقها را بهسوی جوانان و ایدههای نو باز کنند.
منبع:
پایگاه خبری رب