نقد کتاب «نظریه اعتدال در اخلاق اسلامی»
ایده و شکلگیری کتاب نظریه اعتدال در اخلاق اسلامی
ایده کتاب نظریه اعتدال در اخلاق اسلامی متعلق به استاد محترم، آقای دکتر جوادی است. این موضوع، پایاننامه کارشناسی ارشد بنده است. این پایاننامه سال ۸۲ دفاع شد. سال ۸۸ این موضوع را در قالب طرحی به گروه اخلاق پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیشنهاد دادیم و تصویب شد. و نگارش و تحقیقات از اول شروع شد و کار به این شکل درآمد. ما تقریباً سال ۹۱ این کتاب را تمام کردیم و تحویل دادیم ولی چاپ آن حدود چهار سال طول کشید و ۹۵ چاپ شد.
ساختار کتاب
کتاب چهار بخش اصلی دارد؛ بخش اول کلیاتی در باب اخلاق. بخش دوم نظریه اعتدال در یونان باستان که اصل بحث از اینجا شروع میشود. چون ریشه نظریه اعتدال یونان باستان و به ویژه افلاطون و ارسطو است. در این بخش دیدگاه این دو فیلسوف یونان باستان، مخصوصاً ارسطو را به طور کامل بحث کردیم. بخش سوم نظریه اعتدال در اخلاق اسلامی است که بخش عمده کار است و عنوان کتاب هم بر مبنای همین فصل است. و بخش چهارم هم نقد و بررسی نظریه اعتدال است.
بنده برای دوستانی که کتاب را مطالعه نکردند بخش دوم و سوم را تا حدودی توضیح میدهم.
تفاوت میان قاعده اعتدال و نظریه اعتدال
ابتدای کتاب یک اصطلاحشناسی انجام شده و میان دو اصطلاح قاعده اعتدال و نظریه اعتدال تفاوت قائل شدیم. نظریه اعتدال جامع است. شامل بحثهای قوای نفس، خود قاعده اعتدال، اقسام فضایل، معالجه امراض نفسانی، راههای کسب فضایل اخلاقی، بحث سعادت، رابطه بین سعادت و فضیلت میشود. به این پکیج نظریه اعتدال گفته میشود که محور اصلیاش مبتنی بر قاعده اعتدال است.
یک تفسیر قاعده اعتدال این است که هر فضیلتی به لحاظ ماهوی اگر بخواهید ماهیتش را تشخیص بدهید، در حد وسط میان افراط و تفریط قرار دارد. تمامی رذائل اخلاقی به لحاظ ماهوی یا در سمت افراطند یا تفریط، مثلاً شجاعت فضیلتی است که حدوسط میان جبن و تهور است. یک تفسیر عملگرایانه نیز از قاعده اعتدال هست که میگوید حال که ماهیت فضیلت را شناختید، راه رسیدن به فضیلت این است که در هر عمل و عاطفهای اعتدال و میانهروی در پیش بگیرید و اگر افراط و تفریط در هر عمل و عاطفهای انجام دهید، دچار رذایل اخلاقی خواهید شد.
فضیلت میانهروی
بر اساس آثار افلاطون و برداشتی که داریم، افلاطون قاعده اعتدال را طرح نکرده است. او اشارهای به فضیلت میانهروی کرده است. اصطلاحی هم به نام فضیلت میانهروی داریم که با قاعده اعتدال متفاوت است، قاعده کلیت دارد. در قاعده اعتدال میگویید به طور کلی همه فضایل در حدوسط هستند. اما اگر بگویید یکی از فضایل اخلاقی میانهروی است، به فضیلت میانهروی باور دارید بدون آنکه به قاعده اعتدال را حکم کنید.
افلاطون به فضیلت اعتدال توجه کرده و آن را توصیه کرده، مخصوصاً در قوه شهوت و غضب، که حتماً باید این دو را در حد اعتدال ارضا کرد. ولی چیزی به نام قاعده اعتدال من در آثارش ندیدم. ولی ارسطو اعتدال را به شکل قاعده مطرح میکند و ادعا میکند هر فضیلتی در حد وسط هست و رذایل به طور کلی از افراط و تفریط پدید میآیند و تلاش میکند تمامی فضایل را در این فرمول قرار دهد.
چیزی که در افلاطون مهم است و در اندیشمندان اسلامی تأثیر گذاشته بحث قوای نفس سهگانه است که میگوید عقل از سه قوه عقل، شهوت و غضب تشکیل شده. و سعادت انسان در این است که این سه قوه به خوبی تربیت شوند. نکته مهم این است که ایشان در تربیت قوه عاقله به هیچ وجه قاعده اعتدال را به کار نمیبرد. و میگوید قوه عاقله را با دانش و فلسفه و حکمت میتوان تربیت کرد. ولی در مورد دو قوه دیگر میگوید تربیت آنها منوط به دو چیز است. یکی رعایت اعتدال در شهوت و غضب و دیگری تابعیت از عقل.
تابعیت از عقل هم نکته مهمی است که بر اساس همین، مملکت تن و مملکت خارج را هم میگوید وقتی به سلامت میرسد که سه طبقه سیاستمداران، جنگآوران و پیشهوران (کشاورزان) هر یک وظیفه خودشان را عمل کنند. و این دو تای پایینی تابعیت از آن بالا داشته باشند و آن طبقه بالا به وظیفه سیاستگذاری اشتغال بورزند.
…