ضرورت فقه اخلاق
در دورهای از تاریخ شیعه فقه اخلاق ضروری دانسته نشده است. بررسی این نکته به این ترتیب است که به کتابهایی که فهرست کتابهای مفقود شیعه هستند ـ مثل فهرست ابن ندیم، شیخ طوسی و نجاشی ـ مراجعه میکنیم و در آنجا با توجه به اسم کتابها که موضوع آن را ذکر کردهاند به این نتیجه میرسیم که در صدر اول و دوره حضور ائمه (ع) به فقه اخلاق توجه بوده است. مثلاً ابن ابی رافع و پسرانش خطبههای امیر المؤمنین (ع) را جمع میکردند که حاوی اخلاق نیز بوده است. بعد از آن از امام حسن و امام حسین (ع) چیز زیادی به ما نرسیده است. بعد از آن در میان اصحاب امام سجاد (ع) به ابو حمزه ثمالی بر میخوریم که کتابی به عنوان کتاب الزهد داشته است. در این دورهها عنوان رایج کتابهای اخلاقی کتاب الزهد بوده است. این عنوان اندک اندک در کتابهای اصحاب ائمه (ع) به چشم میخورد و کسانی که کتاب عقاید یا احکام دارند کتابی در اخلاق با عنوان کتاب الزهد نیز دارند. در دوره ائمه اخیر مجموعه کتابهایی مثل کتابهای سیگانه حسین بن سعید اهوازی مینوشتند که در میان آن کتاب الزهد نیز وجود دارد. تا بعد از عصر غیبت نیز این روند ادامه دارد. بعد از غیبت فقه احکام روند رشد خودش را ادامه داده است و عمیقتر و پیچیدهتر شده است. ولی بعداً در فقه اخلاق چنین رشدی نداریم مخصوصاً بعد از دوره خواجه نصیر الدین طوسی بسیار این رکود مشهود است. به نظر میرسد یک دورهای به نظر علما رسیده است که مشکل اخلاق حل شده است.
ظاهراً این احساس حل شدن مسائل اخلاق از اینجا ناشی میشد که ایران وارث دو فرهنگ اخلاقی قوی بوده است: ایران و یونان. بزرگان ما ـ از جمله خواجه طوسی که سه کتاب اخلاقیِ اخلاق ناصری، اخلاق محتشمی و اوصاف الاشراف را نوشته است ـ مباحث اخلاق را کلاً از فلسفه یونانی میگرفتند در حدی که گفته شده است که اخلاق ناصری تألیف نیست بلکه ترجمه است. یا مثلاً اوصاف الاشراف تلفیقی از دقتهای فیلسوفانه، ظرافتهای عارفانه و اشاراتی از قرآن روایت است میباشد. صناعت تلفیق در خواجه طوسی بسیار قوی است. نتیجه اینکه تصور میشود که مسئله حل شده است و کار فقاهتی در اخلاق انجام نمیشود. البته سید ابن طاووس در محاسبة النفس و شهید ثانی در مسکن الفؤاد در این زمینه تلاشهایی کردهاند. البته این تلاشها خیلی محدود است و کسی کاری جامع و وسیع انجام نشده است.
حال سؤال این است که آیا ما واقعاً به فقه اخلاق نیاز داریم؟ چند پاسخ در اینجا وجود دارد:
پاسخ ۱: ضرورت دین داشتن
اخلاق جزئی از دین است. اگر ما به سؤال از چرایی نیاز به دین پاسخ بدهیم میتوانیم به این سؤال در مورد فقه اخلاق نیز پاسخ بدهیم. چرا که منظور از اخلاق، مجموعههای آموزههای اخلاقی دین است.
در پاسخ به سؤال از چرایی نیاز به دین بحث را از اینجا شروع میکنیم که ما احساس میکنیم که ظرفیت تعقل فردی و جمعی ما برای پیدا کردن مناسبترین روش برای زندگی کفایت نمیکند. اگر این استدلال درست باشد اختصاصی به عرصهی احکام ندارد و در عرصهی اخلاق نیز جاری است. یعنی با پذیرش ضرورت دین مسلم است که همان طور که عرصه احکام جزئی به وحی نیاز داریم در عرصه کلی سلوک انسان و عرصهی ارزشها کلانی که باید بر زندگی حاکم باشد به وحی نیاز داریم. بعد از این مرحله به تفقه در این دین نیز داریم.
زیرا اولاً: ما با آموزههایی روبرو هستیم که بیان موجزی دارند که مجبوریم برای رسیدن به عمق و زوایای آن مدتها تلاش کنیم. حال چرا چنین موجز بیان شده است؟ این کار به این جهت بوده است تا با تحریک قوهی تعقل و تفکر افراد، مهارت تفکر و تعقل و استنباط مطلب از عبارت موجز برای مخاطبین حاصل شود. پس راه، تعمق در این متن موجز است.
پراکندگی آموزههای اخلاقی، یعنی ما در میان آموزههای اخلاقی متون مفصل هم داریم که به آنها جوامع الحکم میگویند و سرشار از مطالب اخلاقی است، ولی موضوعات مختلف بحث شده است ولی به سؤال خاصی جواب نمیدهد. بلکه بخشی کوتاه مربوط به سؤال شماست.
ثانیاً: پراکندگی آموزههای اخلاقی، یعنی ما در میان آموزههای اخلاقی متون مفصل هم داریم که به آنها جوامع الحکم میگویند و سرشار از مطالب اخلاقی است، ولی موضوعات مختلف بحث شده است ولی به سؤال خاصی جواب نمیدهد. بلکه بخشی کوتاه مربوط به سؤال شماست. بنابراین مجبور هستید از قرآن و کلام معصومین جمعآوری کنید و نسبت این جملات را با هم بسنجید و در نتیجه به جواب سؤال خود برسید. این پراندگی در تبویب قرآن نیز هست. تمام ابعاد تبویب قرآن عجیب است. چینش مطالب نیز دیریاب است. این شرایط هم ضرورت تفقه را نشان میدهد. نمونههای این مطلب در مقالهی تقوا در قرآن مطرح شده است. دراین مقاله از خود چیزی نگفتهام و همه سؤالات هشتگانه را بر قرآن عرضه شده و جواب گرفته شده است. بسیاری از آموزههای مربوط با جستجوی لفظی قابل دسترسی نیست و نیاز به مهارت خاصی دارد که جزئی از تضلع است که گوشهای از تفقه است.
پاسخ ۲: ظرفیت بالای دین برای پاسخگویی به سؤالات اخلاقی
اگر جامعیت دین برای جوابگویی به سؤالات دینی را نپذیریم باز هم میدانیم که مطالب زیادی در آیات و روایات ما در رابطه با اخلاق وجود دارد. ما باید بدانیم چه مطالبی بیان شده و به جواب کدام سؤالات پرداخته شده است. این یک کار تخصصی است که از فقه اخلاق انتظار میرود.
پاسخ ۳: ضرورت کشف نظام اخلاقی اسلام
ما در دورهای زندگی میکنیم که اگر بخواهیم اخلاقیات دینمان را تبلیغ کنیم و یا بر اساس آنها رفتار کنیم با دستورالعملهای موردی اخلاق و موعظه نمیتوانیم این کار را بکنیم. زیرا ما در برابر مکاتب اخلاقی قرار داریم که یک نظام اخلاقی منسجمی دارند که تا آخرین موردهای کاربردی نیز تحت تأثیر آن قرار دارد. فرااخلاق نیز با این نظام هماهنگ است و از سوی دیگر منشور اخلاقیشان نیز با این نظام هماهنگ است. بنابراین داشتههایمان را به صورت نظام منسجم عرضه کنیم و چنین نظام منسجمی بالفعل در آیات و روایات ما وجود ندارد و باید از دل این منابع کشف و استخراج شود. این کار را نیز به غیر از تفقه نمیتوان انجام داد. همین مطلب در جایی که بخواهیم در مرحله عمل از اخلاق اسلامی استفاده کنیم نیز مطرح است. زیرا در مرحله عمل سؤال ریز و درشتی مطرح است که در منابع ما عیناً وجود ندارد و فقیه با تفقه میتواند به این سؤالات جواب دهد.
پاسخ ۴: ضرورت مطالعات تطبیقی
باید بتوانیم بگوییم اخلاق اسلامی در عرض نظامهای اخلاقی دیگر چه مزیتی دارد. فقط با تفقه در منابع اخلاقی میتوانیم پاسخگوی چنین مطالعات تطبیقیای باشیم. چرا که سؤالاتی در نظامهای اخلاقی دیگر وجود دارد که به عینه در منابع ما به آنها جواب داده نشده است و پیدا کردن جواب این سؤالها نیاز به تفقه دارد.
پاسخ ۵: سیر و سلوک اخلاقی
در مباحث تا به سیر و سلوک اشاره میشود میگویند: این مطلب عرفانی است. این حرف درستی نیست. آیت الله شهید مطهری نیز این مطلب را قبول نداشتند. زیرا میگویند: ما در اخلاق از این بحث میکنیم که چگونه یک فضیلت به دست میآید و چگونه یک رذیله از بین میرود. پس تغییر بین نفی و اثبات و مراحلی در کار نیست. این فضایل و رذایل نیز خطی چیده شده است. در جواب میشود گفت: برخی از فضایل اکتسابشان بر اکتساب فضیلت دیگر مقدم است. مثل تقدم صبر بر زهد. این مطلب هم قابل تحلیل است و هم روایاتی داریم. کسی که واجد مقام صبر میشود زمینه دستیابی به فضایلی دیگر برای او مهیا میشود وقتی به آن فضایل رسید دیگر بحث صبر مطرح نیست چرا که آن فضایل را با میل و رغبت واجد است و سختی و مرارتی برای او ندارد تا بخواهد صبر کند. پس به مرحله زهد میرسد که بدون فشار راه را طی میکند. این مرحله نیز زمینهساز فضایلی دیگر میشود. از این بالاتر هم وجود دارد و آن هم مرحله رضا است. در اینجا نه اینکه بر بود و نبود شرایطی صبر کند و نه اینکه بیتفاوت باشد بلکه راضی و خشنود به داد و دهش خداست. این مرحله نیز زمینهساز فضایلی دیگر است. البته اولین عنصری که باید تغییر کند تا سلوک شروع شود همان عرفان و معرفت اوست و هر مرحله که بالا میرود دریافتها و معرفت او نیز بالا میرود. پس سلوک عرفانی و اخلاقی چیزی غیر هم نیستند.
بنابراین باید یک طرح کلانی برای سیر و سلوک اخلاقی داشته باشیم و این به دست نمیآید مگر با تفقه درمنابع دینی. نمونهاین بحث در کتاب سلوک اخلاقی بیان شده است.
پاسخ ۶: ضرورت برنامهریزی برای کشور
اگر برنامهریزیها کشور بخواهد بر اساس یک نظام اخلاقی اسلامی بنا شود ما دیگر با عرصهای نو روبرو هستیم که دیگر به آن جوابهای کلان و کلی قبلی سازگاری ندارد و نیاز است تا به صورت جزئی و دقیق به دنبال مطالبی باشیم که برای آن برنامهریزیها کارایی داشته باشد. این کار نیز به غیر از با تفقه در دین اتفاق نمیافتد. در عرصه فقه احکام هم همینگونه است.
پاسخ ۷: ضرورت بررسی شاخههای اخلاق کاربردی
اخلاق کاربردی شاخههای زیادی دارد که سؤالات فراوانی را فراروی عالم اخلاق میگذارد. عالم اخلاق اسلامی باید جواب این سؤالات را از میان انبوه روایات با پیچیدگیهایی که گفتیم بیابد که این نشانه نیاز به تفقه در این منابع است.
پاسخ ۸: ترتیب یک منبع منظم برای مباحث فقه اخلاق
ما چنانکه در فقه احکام وسائل الشیعة داریم باید در فقه اخلاق نیز داشته باشیم. در وسائل الشیعة منابع هر حکمی ذیل آن جمع شده است. این کار به مرور زمان و تلاش فقها در جمعآوری روایات مناسب هر موضوع از کتابها و جزوههای انجام شده است. این کار باید در اخلاق هم انجام شود و راه آن تفقه در منابع اخلاقی است.