اخلاق در میانه فلسفه و کلام
مجری (سیدعلیرضا صالحی):
این جلسه خدمت جناب استاد محمد تقی سبحانی هستیم و جناب آقای دکتر محسن جوادی. قبلاً در همین مکان جناب آقای سبحانی بحثی را ارائه کردند در مورد دیدگاه متکلمان در مورد نظریه اخلاقی و انتقاداتی نسبت به این که نظام فلسفی رایج در سنت فلسفی ما از سه جهت ناتوان بوده در اینکه نظام اخلاقی متقنی ارائه دهد. آقای دکتر جوادی در باب این، ملاحظات و نکاتی داشتند. امروز در قسمت اول جلسه صحبتهای جناب آقای سبحانی را در این باره میشنویم، و بعد آقای دکتر جوادی ملاحظات و نکاتشان را بیان میکنند.
آقای سبحانی:
تشکر میکنم از عزیزانی که بانی این نشست بودند و حضار محترمی که وقت گذاشتند و در جلسه حضور به هم رساندند مخصوصاً از دوست و برادر فاضل و اندیشمندمان جناب آقای دکتر جوادی که مشارکت و همکاری میکنند. انشاءلله بتوانم بحث خوبی را در این جلسه داشته باشم و همه ما به نوبه خود بهره ببریم.
از مقدمات بحث میگذرم و اهمیت این مسأله و تأثیرش در آینده اخلاق پژوهی ما، اگر نه در آینده نظام اخلاقی جامعه ما و حتی در مباحث میان رشتهای، تأثیر این بحث در حوزه دانشهای دیگر، دانشهای انسانی و اسلامی، تأثیرش در حوزه مطالعات تطبیقی، به گمانم خیلی این جهات مهم است و از اینها میگذرم و وارد اصل موضوع میشوم.
ما با دوسنت اخلاقی در تاریخ تفکرمان مواجه هستیم، دو سنت اصلی، البته سنتهای متعدد دیگری هست که مطالعاتی هم شده است، حتماً دوستان، کتاب مدارس اخلاقی که جمعی از محققان و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی کار کردهاند را دیدهاند، در آنجا چهار الی پنج مدرسه اخلاقی در تاریخ تفکر ما شناسایی و تبیین شده اما دو سنت اخلاقی که به شدت در حوزههای دانشی ما مطرح بوده و مورد توجه قرار گرفته، یکی سنت فلسفی است و دیگری سنت کلامی. در طول هزار سال اندیشهورزی متفکران ما، این دو سنت جابه جا شده، گاه نظریه متکلمان بیشتر غالب بوده و گاه نظریه فیلسوفان. امروز بیشتر نظریه فلسفی اخلاقی مورد توجه است و مطالعه میشود ولی در گذشته ما و در قرون اولیه در حوزههای فکری و علمی ما بیشتر سنت متکلمان رواج داشته است.
مدعای اصلی ما این است که سنت فلسفی علی رغم پختگی و پروردگی که پیدا کرده و مطالعاتی شده و به خصوص معاصران ابعاد این اصل را بیرون کشیدند و نظریهپردازی کردند ولی پاسخگوی یک نظریه اخلاقی کامل نیست و دچار کاستیها و تقایصی است که اگر نتواند یک اندیشهای این نواقص را پر کند ما آن را به عنوان یک نظریه اخلاقی در سنت اسلامی نمیتوانیم به حساب آوریم. و تلاشهایی که تا به حال صورت گرفته در رویه و پوسته نظریه است، نه در هسته و عمق اندیشه اخلاقی و فلسفی. در مقابل، باورمان این است و ادعا میکنیم که در سنت کلامی ما، منظورم سنت کلامی عدلیه ولی معتزله و امامیه از قرن سوم به این سو، بنیادهایی برای نظریه اخلاق گذاشته شده که این بنیادها ظرفیتهای بسیار خوبی برای توسعه دارد که اگر اینها درست تبیین و نظریهپردازی بشود، میتواند ما را به یک نظریه اخلاقی اسلامی برساند. البته معنایش این نیست که در سنت متکلمان واقعاً ضعفی وجود ندارد و این نظریه نیازمند تبیین و بازخوانی نیست، منظورم هستههای اصلی این دو نظریه است، معتقدم هسته اصلی ارزشهای اخلاقی از دیدگاه فلاسفه دچار کاستیهای جدی است.
هر نظریه اخلاقی به گمان ما باید سه پایه اصلی را تأمین کند و توفیقش در تقریر درست این سه اصل است. یکی اینکه بتواند از مسئولیت اخلاقی مسیر درستی ارائه کند، یعنی کسانی را به عنوان فاعل اخلاقی مسئول و ملتزم ارزشهای اخلاقی کند، این یک تفسیر انسانشناختی، یک تفسیر رفتارشناختی، یک تفسیر هوششناختی و یک تفسیر روانشناختی میخواهد که مجموع اینها نشان میدهد که مسئولیت اخلاقی در انسان یک مقوله کاملاً انسانی، قابل اتکا و بنیادی است. و دوستان بهتر از من میدانند که اگر ما نتوانیم مسئولیت اخلاقی را در عمق هویت و حقیقت انسانی بیاوریم، بقیه بحثهای اخلاق بی پایه و بنیاد خواهد بود.
محور دوم این است که یک نظریه اخلاقی باید بتواند ارزشهای اخلاقی را به شکل معقول و قابل قبولی توضیح دهد و نشان بدهد واقعاً ارزشهای اخلاقی و حسن و قبح و باید و نبایدها ریشه در حقیقت و یک واقعیت دارد، اگر ارزشهای اخلاقی اموری باشند اعتباری و اموری باشند که بیرون از حقایق انسانی است و قابلیت اتکا ندارد، به نظرم چنین نظریهای دچار تزلزل میشود.
پایه سوم این است که نشان دهد این ارزشهای اخلاقی را میتوان شناخت، اگر شما مسئولیت اخلاقی را ثابت کنید و نشان دهید ارزشهای اخلاقی بنیادی در واقعیت وجود انسان دارد ولی ما به آن دسترسی نداریم، باز ما نمیتوانیم از این نظریه اخلاقی دفاع کنیم.
…
گزارش این نشست (منتشر شده در خبرگزاری حوزه) را از اینجا بخوانید.
فایل گزارش این نشست (منتشر شده در روزنامه صبح نو) را از اینجا دریافت کنید.