هزینه غربالگری بر آینده اخلاقی ما
جاناتان آنومالی1 کتاب خود2 را اینگونه توصیف میکند «مقدمهای مروری بر این موضوع که فناوریهای جدید ژنتیکی چگونه والدین را قادر میسازد تا بر ویژگیهای فرزندانشان تأثیر بگذارند» و این کتاب این توصیف را استادانه ادا میکند. آنومالی در کمتر از ۹۰ صفحه به فصلهایی درباب توسعۀ شناختی، ارتقای اخلاقی، بهبود زیباییشناختی، تقویت ایمنی، و آدمهای مصنوعی میپردازد.
در هر فصل، هدف آنومالی این است که “دلایلی له و علیه یک نوع اصلاح خاص به دست دهد، تا انواع مسائل و مشکلات کنش جمعی که دسترسی به فناوری اصلاح ممکن است ایجاد کند را توضیح دهد، و درمورد آنچه در پاسخ باید انجام دهیم تصمیم بگیرد”.
ویژگی متمایز رویکرد آنومالی این است که او امید دارد پرسشهای اخلاقیای را مطرح کند که «متأثر از علم است و با ملاحظات احتمالی مقتصدان مهربان که به آنها متوسل میشوند محدود شده». آنومالی بر پیشرفتهای فنی که با فنآوریهای در حال توسعه صورت میگیرد تسلط تحسینبرانگیزی دارد، و پیچیدگی اخلاقی این پیشرفتها را با کاردانی و بصیرت مورد توجه قرار میدهد.
پیشبرد بحثها و گفتوگوهای هنجاری دربارۀ مداخلات فنی که هنوز در حدّ حدس و گمان هستند (و ممکن است به نتیجه برسند یا نرسند)، بدون در نظر گرفتن برخی نسخههای عملی، تلاشی است سخت و دلهرهآور. به اعتقاد من، تواضع فکری و یک لنز اخلاقی سازگار و موقت، مؤلفههای اساسی یک تحلیل هوشمندانه از فناوریهایی بالقوه در حال توسعه است. هدف آنومالی از پیشبرد استدلالها و تحلیلهای متأثر از علم، کمکی خوشایند به این بحثها در اخلاق زیستی است، گو اینکه علم در قبال هر یک از این بحثهای اصلاحی هنوز بسیار مردّد و مبتدی است (نه اینکه آنها را حل کرده باشد) و بنابراین هر فصل از این کتاب مختصر درحقیقت میتواند محور یک کتاب باشد.
درخصوص توسعۀ شناختی، که محور فصل یک است، این مسئله که ساختار “هوش” چیست، همچون مسئلۀ نقش وراثتپذیری برای هوش، موضوع بسیاری از بحثها در میان دانشمندان است. ماهیت “تحلیل مروری” که آنومالی در این کتاب به کار میبرد دلالت دارد بر اینکه تعریف و وراثتپذیری هوش فقط در سه صفحه مورد توجه قرار گرفته است. زیان اینگونه تحلیل این است که ممکن است خواننده درکی بیش از حدّ سادهانگارانه از این علم پیدا کند و مثلاً این ادعا که “دانش ژنتیک حدود ۸۰ درصد تغییرات هوش بین بزرگسالان یک جمعیت را توضیح میدهد” را اینگونه تفسیر کند که جامعه به جای این اندازه تمرکز بر آموزش و محیطهای خانوادگی پشتیبان باید یکسانسازی وراثت برای هوش را در اولویت قرار دهد. البته از کودکی تا جوانی محیط نقش مهمتری در تفاوتهای هوشی ایفا میکند.
یچیدگیهای دیگری هم وجود دارد، مانند این واقعیت که محیطهایی که افراد در دنیای واقعی در معرض آن قرار میگیرند، همیشه “محدودۀ طبیعی تأثیر محیطی” که مطالعات پويشژنوم به آن اشاره دارد را انعکاس نمیدهد. بنابراین نقش اهمال و سوءاستفاده در فاضلههای هوشی، دشواری دیگری است که محدودیتهای اعتماد صرف به نمرات چندژنی پويشژنوم که اثرات هزاران گونۀ ژنتیکی را گردآوریی میکند را توضیح میدهد. به بیان ساده من فکر میکنم این حوزۀ پژوهش علمی هنوز نوپا و در حال تکوین است تا تدوین هرگونه نسخۀ هنجاری خاصی را قابل قبول و قابل دفاع کند.
آنومالی بر برخی موضوعات جالب مرتبط با توسعۀ شناختی اشراف و تسلط دارد؛ این موضوعات ویژگیهای شخصیتی (۵ ویژگی شخصیتی مهم گشادگی،3 وظیفهشناسی،4 همدلی،5 سازگاری6 و روانرنجوری7)، مصلحتهای موضعی، منفعتهای اجتماعی، منزلت اخلاقی و رتبۀ اخلاقی را شامل میشود. بررسی او درمورد توسعۀ شناختی، بصیرتی و تحریکآمیز است، و درواقع ثابت میکند که چرا به جای چشمپوشی متعصبانه یا استقبال بیقید و شرط از این موضوع باید آن را به طور جدی مورد توجه و تأمل قرار دهیم.
فصل ۲ به موضوع ارتقای اخلاقی میپردازد ـ موضوعی که طی دهۀ گذشته توجهی فزاینده را در اخلاق زیستی به خود جلب کرده است. آنومالی این فصل را با بررسی دلایل موافق و مخالف اکسی توسین ـ هورمونی که در پیوند اجتماعی نقش مهمی دارد ـ آغاز میکند.
اگر ژنهای خاص (قابل اصلاح) که میتوانند بر میزان سخاوتمندی و عادل بودن فرزندان ما تأثیر بگذارند را بتوان شناسایی کرد، آیا والدین باید این آزادی را داشته باشند که چنین دستکاریهایی را دنبال کنند؟ آیا برای والدین الزام اخلاقی وجود دارد که فرزندان خود را دستکاری و اصلاح کنند تا آنها قضاوتهای اخلاقی بهتری داشته باشند؟ اینها پرسشهایی تحریکآمیز و جالب هستند و دانشجویانی که در یک کلاس اخلاق زیستی در مقطع کارشناسی شرکت میکنند، بررسی مروری آنومالی درمورد این موضوعات را مقدمهای جذاب برای این بحثهای اخلاقی میدانند.
یکی از اصلیترین عناوین این کتاب در فصل ۳ است که “بهبود زیباییشناختی” را بررسی میکند. آنومالی با ارزیابی ادعای چارلز داروین مبنی بر اینکه فشارهای انتخاب جنسی، و نه طبیعی اصل زیبایی را شکل داده، به مسائلی میپردازد نظیر اینکه چرا قد همسر برای زنان اهمیت داشته (مثلاً به عنوان نمایندۀ تواناییهای فیزیکی عمل میکرده و با شکار و دفع متجاوزان ارتباط داشته است)، یا تناسب صورت یک شریک احتمالی برای هر دو جنس مهم است (که میتواند نشانۀ تنش اکسایشی ضعیف یا بار انگلی کم باشد).
جاناتان آنومالی کتاب خود را اینگونه توصیف میکند «مقدمهای مروری بر این موضوع که فناوریهای جدید ژنتیکی چگونه والدین را قادر میسازد تا بر ویژگیهای فرزندانشان تأثیر بگذارند»
البته معیارهای زیبایی در هر فرهنگ معین موضوعی پیچیده است که هم عوامل زیستی و هم عوامل فرهنگی را دربرمیگیرد. در مقدمات مروری مسائلی که توسط آنومالی بررسی میشود، نمیتوان به ماهیت بحثبرانگیز و پیچیدۀ این موضوعات پرداخت. اما او برای این عقیده که بهبود زیباییشناختی درمجموع میتواند محکوم به شکست باشد دلیلی قانعکننده میآورد، زیرا این آرزویی است که معمولاً برای دستیابی به مزیت رقابتطلبی نسبت به دیگرانی که از این مزیت مربوط کمتر برخوردار هستند دنبال میشود. آنومالی خاطرنشان میکند که گرچه ممکن است دلایلی برای تلاش در جهت جلوگیری از یک مسابقۀ تسلیحاتی به منظور بهبود زیباییشناختی وجود داشته باشد، “استدلالها به نفع آزادی برای دنبال کردن بهبود زیباییشناختی از طریق انتخاب ژنتیکی متقن هستند.”
دامنۀ این “استدلالهایی متقن” که آنومالی شناسایی میکند از امور و مسائلی که به نظر من موجه و الزامآور است تا سایر امور و مسائلی که من آنها را تا حدودی ضعیفتر و قابل تردید میدانم کشیده میشود. بر مبنای نتیجۀ استدلالهای متقنتر، این واقعیت محتمل است که اکثر والدینی که مصمماند به انتخاب ژنتیکی فرزندان خود تن دهند، به جای ویژگیهای سطحی که فقط تاحدودی از طریق زیبایی ظاهری تعیین میشود، به سلامت جسمی و روانی و سعادت فرزندان احتمالیشان توجه دارند.
بر اساس نتیجۀ استدلالهای حدسی و ضعیفتر این ادعا مطرح میشود که پیشرفتهای ژنتیکی میتواند خطرات سلامتی و هزینههای مالی مرتبط با جراحیهای زیبایی فعلی را که ممکن است آیندگان به شکلی دیگر متحمل آن شوند کاهش دهد. با در نظر گرفتن این واقعیت که حداقل در آیندۀ نزدیک، ایدۀ استفاده از اصلاح ژنتیکی زیباییشناختی برای انتخاب فرزندان، دستِکم هزینهها و خطرات مرتبط با تن دادن به آی وی اف8 و تشخیص ژنتیکی پیش از لانهگزینی (جنین) را تحمیل میکند، شخصاً فکر نمیکنم استناد به چنین طرحهای حدسی دلیلی متقن باشد.
افزون بر این، شرایط اخلاقی یک فرد بالغ که در حال حاضر تصمیم میگیرد پول خرج کند و خطرات جراحی زیبایی را بپذیرد متفاوت است با والدینی که عمداً به دنبال شکل دادن به ظاهر زیباییشناختی فرزندانشان هستند. تحلیل اخلاقی دقیقتر این مسائل متضمن تفکیک موارد مربوط به غربالگری جنینها پیش از لانهگزینی (یعنی انتخاب جنینی که بالاترین ظرفیت زیبایی زیباییشناختی را نشان میدهد) از مواردی است که مستلزم مهندسی یک جنین از طریق ویرایش ژنوم برای افزایش زیبایی زیباییشناختی هستند. در این دو مورد خطرات و مزایای احتمالی میتواند به طور چشمگیری متفاوت باشد. والدینی که فاقد مشخصات ژنتیکی مرتبط با ظرفیت “زیباییشناختی بالا” هستند، به جای اینکه فقط از بین جنینهایی که بالاترین ظرفیت زیباییشناختی را دارند انتخاب کنند (چون ممکن است هیچکدام تا آن اندازه امتیاز بالا کسب نکنند)، با انتخاب ویرایش ژنومی فرزندانشان بیشترین سود را خواهند برد. اما مخاطرات نامطلوب احتمالی سلامتی ناشی از ویرایش ژنوم به منظور اصلاح زیباییشناختی جنین با مشکلات اخلاقی قابل توجهی همراه خواهد بود. این نوع تفاوتهای ظریف در گرفتاریهای احتمالی اخلاقی مربوط به بهبود زیباییشناختی در این فصل مورد توجه قرار نگرفته است.
فصل ۴ ضمن تمرکز اولیه بر تقویت ایمنی، به موضوع افراد سالم روی میآورد. با توجه به همهگیری اخیر کووید ۱۹ و رقابت برای کشف واکسنهای ایمن و مؤثر، طرح این موضوع بسیار بجا و به موقع است. البته موضوع اصلاح و سلامت انسان بهخودیخود میتواند در قالب یک کتاب بحث شود. پرداختن به شیوع بیماریهای مزمن (مثل سرطان، بیماری قلبی و سکته مغزی)، یک مداخلۀ بالقوه، و بحثهای مربوط به الگوهای پزشکی و اجتماعی از ناتوانی میتواند مطالعهای کاملتر درمورد موضوع ارتقای سلامت انسان باشد. بررسی تقویت ایمنی، بهرغم تمرکز محدود آن، جالب و جنبهای مهم از بحث اصلاح است.
فصل آخر درمورد افراد مصنوعی است. آنومالی ادعا میکند که زیستشناسی مصنوعی ” انواع جدیدی از مواد غذایی به ما میدهد، خلق اشکال جدیدی از زندگی را برای ما امکانپذیر میکند، ما را قادر میسازد تا به نوع جدیدی از موجودات تبدیل شویم، و از این طریق جهان ما را به کلی تغییر میدهد.” آنومالی به مسئلۀ ایجاد نسخههای بدل ژنتیکی از خودمان توجه دارد. این چیزی است که به نظر او ممکن است بسیاری از مردم آرزو داشته باشند به عنوان نوعی جاودانگی دنبال کنند — “نوعی بقا به این معنا که والدین میتوانند از طریق فرزندانشان که به لحاظ ژنتیکی به آنها منتسب هستند) به طور غیرمستقیم زندگی کنند.” این فصل دامنۀ وسیعی دارد و به حقوق و مسئولیتهای باروری، دغدغههای جمعیتشناختی، دلایل فرزندآوری، و اینکه آیا باید یک گونه بمانیم یا نه میپردازد.
این کتاب شماری از موضوعات و مسائل مهم که سرتیتر بحثهای اخلاق اصلاح انسان است را دربرمیگیرد. با توجه به گسترۀ وسیع بحث و حجم مختصر کتاب، نمیتوان به جزئیات مورد نیاز وارد شد تا حق مطلب درمورد پیچیدگی و تفاوتهای ظریف تمام شرایط اخلاقی که مسئلۀ بحثهای اصلاح انسان است ادا شود. با وجود این، این کتاب سهمی بلندپروازانه، بدیع و متفکرانه در این بحثها دارد و در مقام یک کتاب مقدماتی موثر بر پیامدهای اخلاقی توسعۀ فناوریها، رسالت خودش را به انجام میرساند.
پی نوشت
- Jonathan Anomaly
- Creating Future People: The Ethics of Genetic Enhancement
- Openness
- Conscientiousness
- Empathy
- Agreeableness
- Neuroticism
- IVF