نقش همدلی در درک و تحقّق اصول عدالت کیفریِ مطلوب
مقدمه
زیست اجتماعی لازمه اجتنابناپذیر حیات انسانی است و تحقق مطلوب چنین قالبی از زندگی منوط به ضابطهمند بودن روابطی است که این ضوابط بر اساس معیارها و موازین قابل قبول عقلانی و اخلاقی شکل میگیرد و افراد جامعه نیز متعهد به رعایت این ضوابط در روابط اجتماعی خود میشوند، اما عملا آنچه در واقعیت عینی تحقق مییابد لزوما چنین نیست و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان در زندگی به جهت خودگرای او همواره متأثر از اقتضائات دیگری نظیر جلب حداکثری منافع به سوی خود است که اگر چنین رفتارهایی با انتخابهای غیراخلاقی همراه شود، منجر به نقض حقوق دیگران میشود.
تاریخ زندگی بشر، خالی از جرم و جنایت نبوده است. همواره در طول تاریخ افرادی از پایبندی نسبت به موازین و معیارهای مذکور امتناع ورزیدهاند که نتیجه طبیعی این هنجارشکنیها، مقابله جامعه با آن بوده و برخورد با این سرکشیها و بازگرداندن نظم، قانون و اخلاق به جامعه به وسیله کیفر دادن شخص مجرم تحقق یافته و اصولا همانگونه که روابط اجتماعی بر اساس ضوابط عقلانی و اخلاقی شکل میگیرد؛ این واکنشهای کیفری نیز باید طبق موازین عقلانی و اخلاقی توسط جامعه و نظام قضایی انجام پذیرد که از آن به «عدالت کیفری» تعبیر میشود.
از نگاه دینی نیز اقامه قسط و عدل در همه حوزهها و از جمله نظام کیفری از اهداف اصلی رسالت پیامبران بوده است و اگر چه اصطلاح «عدالت کیفری» در متون دینی نیامده، اما محتوا و مفهوم آن به روشنی از توصیهها و نوع احکام قضایی و کیفری در قرآن، روایات و سیره عملی اولیاء دین به روشنی قابل دریافت است. وجود احکام کیفری مختلف در آموزههای قرآنی و روایی به همراه توصیههای فراوان قرآنی و روایی در زمینه بایستههای قضایی در فرآیندهای حقوقی، همگی زمینه تولید هرگونه تردید در مورد وجود یک نظام خاص و شکلگرفته در حوزه عدالت کیفری در اسلام را برطرف میکند. چنین نظامی در یک ارتباط سیستمی با آموزههای اعتقادی و اخلاقی اسلام، عملا زمینههای لازم برای پایبندی مسلمانان نسبت به اجرا و تحقق عدالت کیفری را فراهم میآورد.
بر اساس آنچه بیان شد، نظام کیفری ضامن برقراری نظم اجتماعی است و اگر چنین فرآیندی خود عملا خروج از ضوابط و تنظیمات منطبق بر عدالت کیفری باشد، آنچه قرار بود عامل تثبیت و نظمبخشی امور اجتماع باشد، خود علتی برای افول ارزشها و کاستن از انسجام اجتماعی میشود. از این رو، هر نظامی – در جهت تأمین و ایجاد سعادت جامعه – وظیفه دارد زمینههای لازم برای پایبندی شهروندان و نظام قضایی به عدالت کیفری مطلوب را فراهم کند. از مهمترینِ این عوامل پایبندی به هنجارهای اخلاقی از سوی کسانی است که به نوعی در پدیده بزهکاری درگیر شدهاند.
هدف این مقاله، بررسی نقش اساسی و مهم همدلی به عنوان یک ارزش و هنجار اخلاقی در تحقق اصول عدالت کیفری مطلوب در جامعه است. روش این تحقیق، بررسی شاخصههای عدالت کیفری مطلوب و نیز ویژگیهای خصلت اخلاقی همدلی بر اساس منابع مکتوب معتبر در حوزه عدالت کیفری و روانشناسی اخلاق و سپس تبیین نقش همدلی در درک و تحقق اصول عدالت کیفری مطلوب است. رشد همدلی به عنوان یک شرط اجتنابناپذیر برای تحقق و ادراک عدالت کیفری مطلوب، خود مرهون عوامل و زمینههای متعدد و متنوعی است که بخشی از آن توسط خود فرد و بخش مهمتر آن توسط نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، نظام آموزشی و نهادهای حاکمیتی تأمین میشود. در جوامعی که احساس همدلی، اعتماد عمومی، مهرورزی و دیگر عواطف انسانی در افراد آن جامعه به شکل مطلوبی رشد کرده باشد، زمینه مناسبتری برای تحقق ادراک و احساس مطلوب از عدالت کیفری تحقق خواهد داشت. شهروند غیرهمدل و نامهربان، نمیتواند قضاوت صحیحی نسبت به نحوه مواجهه مناسب با جرم داشته باشد، چنین شهروندی در نقش فعالان نظام قضایی یا تأثیرگذار در قالب یکی از افراد جامعه به احتمال زیاد بیش از آنکه متأثر از منافع درازمدت و جمعی و اصلاح مجرم و جبران اصولی و اساسی آسیبهای فرد بزهدیده باشد، تحتتأثیر نیازهای کوتاهمدت و فردی و ارضا و اطفای حس انتقامجویی خویش است.
…