نگاهی به بحران کرونا از منظر کانتی
در میانه میدان ایستادهایم و به چشمان دشمن خیره گشتهایم. گویی در چشمان او لبخندی مضحک شعله میکشد و قهقههای چندشناک صورتش را در بر میگیرد. خیل لشکریانش نیز سیمای کریهی چون او دارند. در مقابل چشمانمان تنها همین منظره خودنمایی میکند. اما اگر قدمی به عقب برداشته و چشم به پشت سر بدوزیم، نسیمی آبی رنگ صورتمان را نوازش میدهد و ما را به سوی خویش فرا میخواند. هزاران جفت چشم در پی هلاکت ما به انتظار نشسته و سلاحشان را تیز میکنند اما در این سمت نسیم قصد در آغوش کشیدن ما را دارد. عاقبت کدام یک را برمیگزینیم؟
در این نوشتار کوتاه میکوشم اخلاق و اخلاقی بودن را در مواقع بحران تبیین نمایم. قصد آن دارم که در متن پیشرو از تبیین «کانتی» بهره گیرم و به کمک اخلاق مطرح شده توسط او، نشان دهم اخلاق چه نوع پیوندی با بحران (کرونا) پیدا میکند. این امر ممکن نیست مگر آن که ابتدا اخلاق را پذیرفته و به رسمیت شناسیم. به این معنا که آن را از ملزومات حقیقی زندگی تلقی کرده و جایگاهی والا برایش قائل شویم. حال پرسشی که میتوانیم مطرح کنیم، به این مضمون است که آیا باید اخلاق را به نحو فردی در نظر بگیریم یا اساسا اخلاق امری جمعی و اجتماعی است؟
به این پرسش میتوان پاسخی دوسویه داد و هر دو تلقی را پذیرفت اما در مواقع بحران چه میتوان گفت؟ کدام رویکرد حائز اهمیت بسیاری میشود و پرداختن به آن ضرورت مییابد؟ در شرایط همهگیری این ویروس ناخوانده، اخلاق بیش از آنکه به صورت فردی دارای معنا باشد رنگی اجتماعی مییابد. اخلاق با دیگری گره میخورد. نسبت من با دیگری، مواجههی اخلاقی مرا میسازد. نوع اخلاقی که شخص من در زندگی انسانی با انسانهای دیگر پیش میگیرد، در شرایط بحرانی پررنگتر جلوه میکند. هر اقدام من ممکن است تبعاتی جبران ناشدنی برای انسانهای همنوع من به بار آورد. در چنین موقعیتی، حتی فرد در مقابل جامعه قرار میگیرد؛ بدین معنا که آنچه برای فرد اخلاقا مطلوب جلوه میکند، ممکن است برای دیگران زیانآور تلقی شود. و در مثال کنونیمان (اپیدمی کرونا) حتی به قیمت جان آنان تمام شود.
سخن بر سر فایده و منفعت از منظر اخلاقی نیست و نمیخواهم در مقام دفاع از جان استوارت و پیروانش برآیم. در اینجا منظور از اخلاقا مطلوب، فعلی است که از منظر دیدگاه شخصی من اخلاقا درست باشد. شاید بگویید اگر قائل به آن باشیم که فعلی از منظر فردی صحیح و از منظر اجتماعی غلط تلقی میشود، در حوزه اخلاق به فردی نسبیگرا بدل شدهایم. به هر حال شاید چنین برداشتی چندان هم بیراه نباشد بدین علت که در شرایط بحران، تعارض افعال و تکالیف با دیگر مواقع متفاوت است اما میخواهم برای گریز از این اتهام به فلسفه اخلاق فیلسوفی اشاره کنم که به طرح وظیفهگرایی در این حوزه میپردازد.
ایمانوئل کانت دریچهای میگشاید که از درون آن میتوانیم به نحو منسجمتری تبیین مذکور را به پیش ببریم. شکاف دقیق نظریه او در این مجال ممکن نیست و تنها میتوانم به عناصری از فلسفه اخلاق او اشاره کنم. صورتبندی نخستینی که کانت به ما ارائه میدهد بدین مضمون است که: “تنها بدان شیوه عمل کن که در عین حال قاعده رفتارت بتواند تبدیل به قانونی عام شود.”
بیایید به نحوی مصداقی به این فرمول بنگریم. ویروس کرونا چنان خاصیتی دارد که در صورت عدم رعایت فاصله میان آدمیان، آمار ابتلاء و از میان رفتن آنان را فزونی میبخشد. حال شخص من از این موضوع کاملاً آگاهی دارد اما استثنائاتی را به سود خود روا میدارد. به چه معنا؟ یعنی من میدانم حضور این ویروس و انتقال آن به دیگر افراد چه پیامدهایی میتواند داشته باشد اما میگویم حالا یک میهمانی رفتن که ایرادی ندارد. مدتهاست در خانه قرنطینه بودهایم و افسردگی گریبانگیرمان گشته است. چه اشکالی دارد تا در شبی به همراه عزیزانمان گرد یکدیگر جمع شویم. اتفاقی هم نمیافتد و کسی بیمار نمیشود.
حال این مورد را به دیگر افراد تسری دهید. یعنی دیگران هم این استثناء را هم به سود خود روا دارند. در چنین شرایطی چه اتفاقی میافتد؟ آیا ما خواهان آن هستیم که در پی چنین میهمانیهایی کسانی که محبشان هستیم را از دست بدهیم؟ آیا این را میپذیریم که با وجود چنین قانونشکنیهایی، مدت زمان حضور ویروس را طولانی کنیم؟ معلوم است که خیر؛ ما میخواهیم هرچه سریعتر از شر این ویروس منحوس رهایی یابیم. اما میدانیم این امر نیاز به مشارکتی جمعی دارد و در غیر این صورت هیچگاه شرایط تغییر نخواهد کرد و این وضع پایان نخواهد پذیرفت.
از طرفی میگوییم اگر شخص من گاهی به میهمانی و دورهمی برود، تاثیر چندانی در شدت یافتن ویروس نخواهد داشت و از طرفی دیگر نمیخواهیم دیگران هم دست به چنین کاری زنند و سرعت انتقال را بیشتر کنند. یعنی در واقع فرد من نمیخواهد قاعدهی رفتارش تبدیل به قانونی عام و همگانی شود.
پس آیا در اینجا تعارض حاصل نمیشود؟! هم بخواهی فعلی را ترتیب دهی و هم نخواهی دیگران آن فعل مشابه تو را انجام دهند. بنابراین با خودت در تعارض میافتی و نمیتوانی فعلی اخلاقی داشته باشی. در نتیجه فعل تو غیراخلاقی است .
در اینجا در مییابیم که وظیفه ما عمل بر حسب قاعده و ماکسیمی است که بتواند حتی در هنگام عام شدنش هم باقی بماند و با خود در تناقض نیافتد.
از این جا پلی به عنصر دیگر فلسفه اخلاق او، یعنی صورتبندی دوم میزنیم. کانت میگوید: انسان غایتی فینفسه است؛ غایت بدین معنی که هرگز نباید مانند وسیله به کار رود. ارتباط این فرمول با بحث کنونی ما در این است که باید پیش از شکستن قوانین در شرایط کرونا از خود بپرسیم آیا دیگران نیز همچون ما میاندیشند؟ اگر من میل در کنار دیگران بودن را دارم، آیا آنان نیز رغبتی مشابه دارند؟ یا ترجیح آنان بر این است که با وجود علاقه به ما، دوری را برگزینند و خیالشان بابت سلامتی آسوده باشد؟ اگر آنان مانند ما نیاندیشند و از هرگونه ارتباط و عدمفاصله گریزان باشند، اما ما با عملمان ماکسیم و اراده آنان را به دیده اغماض بنگریم، دقیقا به نحو ابزاری مورد استفاده قرارشان دادهایم.
متوجه مقصودم میشوید؟ میخواهم بگویم پس ما چگونه میتوانیم در مقام دفاع از عمل خود برآییم در صورتی که با ارتکاب آن، غایت بودن دیگر انسانها را زیر پا گذاردهایم؟ مشاهده کردیم که غیر اخلاقی بودن عمل در نسبت با دیگران چگونه میتواند نشان داده شود. البته تنها در رویکردی خاص آن هم بسیار نادقیق و فشرده.
در این نقطه میخواهم به پرسشی احتمالی پاسخ دهم. آن هم این است که ممکن است بگویید مگر برای آن که اخلاقی باشیم باید به فلسفه اخلاق فیلسوفی خاص متوسل شویم و آن رویکرد را بپذیریم؟! پاسخ من به شما منفی است.
اجباری در میان نیست اما آنچه حائز اهمیت است منوط به این مطلب است که حتی در صورت پیروی نکردن از رویکرد و نظریه خاص، باید قواعد خود را داشته باشید نه به معنای قواعد دلبخواهی که هر زمان به سودتان بود از آن بهره گیرید و هر موقع در آن ضرری دیدید، کناری بگذاریدش. در همان ابتدا نیز گفتیم که اصل و اساس آن است که خود اخلاق را به رسمیت بشناسیم و آن را شرط الزم زندگی تلقی کنیم. هنگامی که این را پذیرفتیم، مفاهیم اخلاقی و غیراخلاقی بار مخصوص به خود را پیدا میکنند و تفکیک میان آنها کار دشواری نخواهد بود، البته در حوزه نظر. پای عمل که در میان باشد علی الخصوص در گذرگاههای اخلاقی شرایط دشوار خواهد شد و آنجاست که انتخاب عمل اخلاقی اهمیتی دو چندان خواهد یافت. در باب مثال موردبحث ما نیز اوضاع به همین شکل است.
ترسیم شرایط میتواند به ما کمک کند. چند خط ابتدایی نوشتار را بار دیگر به خاطر آورید. هنگامی که در کارزار قدم بر میدارید، میدانید نباید شکستخورده به خانه باز گردید و تنها طالب پیروزی هستید، میدانید برای پیروز شدن باید قواعد جنگ را به بهترین شکل رعایت کنید. حال جنگ پیشرو همین جاست و شما پیادهنظام آن. قواعد اخلاقی میتواند ضامن فتحالفتوح باشد اگر به آن پایبند شوید و مهمتر از آن تا پایان آن پایبند بمانید. در هنگامهی این قواعد اخلاقی حواس خود را از دیگریها پرت نکنید و بدانید هر عمل شما بر روی تکتک آنان اثر خود را میگذراند.
میدانم سخت است، میدانم در این بحبوحه نفسمان میگیرد، زانوانمان سست میگردد و دیگر توان پیشروی و تاختن به سمت دشمن را نداریم اما میدانید چیست؟ اخلاقمدار بودن و اخلاقی زیستن واقعاً هم دشوار است. بدانید که هر کسی نمیتواند این گونه زیست را بپذیرد. تنها همین رنج اخلاقی زیستن در این کارزار است که به شما یاری میرساند جهان را در آرامش پس از جنگ غرق کنید. شما شایستهی آن هستید که پس از حمله به قلب دشمن، این پیروزی را جشن گرفته و قدردان خودتان من باب مجاهدت اخلاقیتان باشید.