وقتی از نظام اخلاقی اسلام حرف میزنیم، از چه سخن میگوییم؟
نظام اخلاق اسلامی پس از انقلاب در مواجهه با مکاتب معاصر
خوشحالم که خدمتتان هستم و خوشحالتر از اینکه بعضی دوستان بالاخره به موضوع متروک و مهجور اخلاق علاقمند شدند. ۲۰ سال پیش درس اخلاق را کسانی میگفتند که در هیچ زمینه علمی توانایی نداشتند و بیشتر بلد بودند یک سری صحبتهای کلی را به شیوه شیرینی تعریف کنند.
بحث اخلاق به عنوان یک مجموعهی علمی کمتر به آن توجه شده است. شاید مقدمهی مرحوم مظفر را بر کتاب جامع السادات دیده باشید که او هم گله از این دارد که حتی در فضای علمی وقتی مراجعه میکنیم، میبینیم که اخلاقیون عادت دارند احادیث را بدون ذکر سند بیاورند. بعد آنها ایراد میگیرند که آخر این چه نوع نقل سخنی است که اثبات صدورش دچار ابهام و اشکال است و صرفاً گویی که مطلب و متن خودمان را مزین به آیات و روایات میکنیم. و خوشحالم که بعضی دوستان بیشتر به این موضوع عنایت کردند. ظاهراً تلاش میکنند در این وادی کار علمی بکنند.
نمیدانم این عنوان چقدر در ذهنتان تکرار داشته و بسامدش چقدر است ولی در نسل ما که وقتی انقلاب هم شد، این بحث لااقل دو بار در تاریخ فکری معاصر شاهد اوج گرفتنش بودیم. نه بحث نظام اخلاقی بلکه بحث نظامها، یک دور این گفتگوها قبل از انقلاب اوج گرفت، جایی که بعد از آمدن آن ۵۳ نفر معروف به ایران و طرح مارکسیست به صورت منسجم و مرتب در فضای فکری ما یک نوع حساسیتی را میان اندیشمندان ما ایجاد کرد و ما با مجموعهای مواجه شدیم که از پایین تا بالا به صورت شبکهی منسجم و منظم مطالبش را عرضه میکرد. نمیدانم چقدر با مارکسیست آشنا هستید اما الان جزء تاریخ شده. مارکسیست یک مکتب فوقالعاده قدرتمند در دوره خودش بود. شاید تنها مکتب جدی و مسلط در دنیای آن روز بود که از پیدایش جهان، از تحول ماده تا رسیدن به هدف حرف داشت. از شروع جامعه کمون اولیه از واژه های مختلف حرف داشت تا حتی پیشگویی از آینده تاریخ هم می کرد. یک مکتب کامل که در همه زمینهها اظهار نظر میکرد. حتی کتابهای مثل آنتی دورینگ را اگر شما بخوانید میبینید اظهار نظر حتی در ریاضیات و فیزیک و شیمی هم بوده که بسیار گسترده است.
در آن دوره حوزه علمیه به خود آمد و احساس کرد که از دور بازی خیلی عقب است و در برابر مکتب مسلح مهاجمی قرار دارد که هیچ ابزار مناسبی برای برخورد با آن ندارد. یک مجموعهی منظمی از سطر تا ذیل همه چیزش انسجام دارد. شما اگر مرور کنید می بینید که در آن دوره یک سری کتاب های تحت عنوان نظام اجتماعی اسلام نوشته شده است.
تلاشهایی که متفکرین ما انجام میدهند در مقابل و مقابلهی با نظامات فکری الحادی و مادی که در برابر
دین قد علم کردند، کم بوده است. مثلا آنها دین را افیون تودهها میدانند و آن را جزء ابزارهای جناح حاکم برای تحمیق مردم میدانند. در فضای اسلامی آن دوره شاهد یک سلسله نوشته و تلاش و فکر است. حتی کتابی مثل نظام اقتصادی اسلام ما داریم. مرحوم شهید صدر مال همان دوره است.
ضرورت توجه به مبانی نظام اخلاق اسلامی
بعد از دورههایی، دوباره این قصه رنگ باخت و پایین آمد. بخصوص قبل از انقلاب در فضای شور و هیجان کمتر شد. ولی پس از انقلاب دوباره میبینید داستان به یک مناسبت دیگری اوج گرفت. انقلاب که شد گفتند چطوری کشور را اداره کنیم. من یادم هست، می گفتند قانون همان تحریرالوسیله معروف امام است. جلویمان میگذاریم و در وادیهای مختلف میبینیم که در هر جا حکم چیست و براساس آن عمل میکنیم.
…