مراحل تحول اخلاقی از منظر علامه بحرالعلوم
اهمیت کتاب تحفة الملوک
برای کسانی که با ادبیات عرفانی امروز آشنا هستند میدانند که بحثی که این جلسه خواهیم داشت بحث بسیار مهمی است. از این جهت که کتاب تحفة الملوک یا رساله منسوب به مرحوم محمد مهدی بحر العلوم کتاب مهمی است از چند جهت. جهت اول این است که این کتاب به شخصیت بزرگ و مهمی در تاریخ فقها و علمای شیعه اختصاص دارد.
مرحوم بحرالعلوم
مرحوم بحر العلوم از شاگردان یکی از معروفترین فقها و یکی از دو استاد بزرگ تارخ فقه شیعه است؛ وحید بهبهانی، که وقتی بخواهیم بزرگترین حوزههای تاریخ شیعه را نام ببریم مسلماً حوزه وحید و حوزه میرزای شیرازی از حیث پرورش شاگرد و استاد برای دورههای بعد، برتر از بقیه قرار میگیرد. همچنین مرحوم بحرالعلوم از حیث مقام عرفانی حتی میان کسانی که به مباحث عرفانیِ موجود باور ندارند جایگاه بلندی دارد. چون یکی از دو عالم و اندیشمند بزرگ شیعه است که در رابطه با تشرف ایشان به محضر حضرت جحت بسیار گفتگو شده و بین فقهای شیعه معروف است دو نفر (که یکی ایشان است) به محضر حضرت حجت تشرف داشتند.
از حیث مقام اخلاقی هم در عصر خودش فرد فوق العادهای است. با این که به مرجعیت بزرگ میرسد و جایگاه مرجع تقلیدی را به طور کامل داشته از بزرگانی است که به جای روی آوردن به این جایگاه به تقسیم و تفکیک حوزهها میپردازد. بخشی را که بخش اتفاقاً مهمی است به دیگران واگذار میکند و بخشی را خودش بر عهده میگیرد.
شخصیت بحر العلوم از این جهت بسیار بزرگ است، البته بخشی هم به استادش (مرحوم وحید) شبیه است که عزیزان شاید ندانند مرحوم وحید وقتی سنش بالا میرود اعلام میکند که من هوش و حافظه خوبی ندارم و دیگر مرجع تقلید نیستم و همه از فلان شاگردم (اگر اشتباه نکنم صاحب ریاض) تقلید میکنیم و من لعمه درس میدهم. این نوع برخورد شاید برای ما خیلی غریب و متفاوت است از آن چیزی که در ذهنمان هست. مرحوم بحرالعلوم هم انسان بسیار وارسته و بزرگی است و از این
جهت کتاب کتاب مهمی است.
مشی مکاتب عرفانی متأخر
دومین نکته در خصوص این کتاب که شاید اهمیتش بیش از نکته اول است این است که عمدتاً آموزههای نحلههای عرفانی در دورههای اخیر در دسترس همگان نبوده و این کتابی است که از این جهت خیلی مهم بوده. این نوع کتابهایی که به وضوح و صراحت مشی و روش مکاتب عرفانی متأخر را نشان میدهند، نادرالوجودند. این کتاب هم مورد تأیید مرحوم قاضی بوده و هم مرحوم علامه طباطبایی این کتاب را تدریس میکردهاند. و اگر شما بین مطالب این کتاب و مطالب کتاب رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب مقایسه کنید متوجه میشوید که اساس دو کتاب یکی است و تقریباً مطالب علمی اصلی، همسان است. البته افزودههایی علامه طباطبایی در کتاب رساله لب الالباب دارد ولی اصل و اساس بحث، همسانِ کتاب منسوب به بحرالعلوم است.
نکته جالب این است که بدانید مرحوم علامه طباطبایی برخلاف استادشان آقای قاضی این رساله را از بحرالعلوم نمیدانستند، البته بنابر نقل شاگردش مرحوم محمد حسین تهرانی که کتاب رساله منسوب به بحرالعلوم و کتاب رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب هر دو حاصل زحمت و تلاش و تحقیق ایشان است، یکی تحقیق و تعلیق بر کتاب بحرالعلوم است و دیگری درسهایی است که ایشان از محضر علامه طباطبایی بهره برده و نوشته است.
من نخواستم قسمتهایی را که مربوط به شخصیت بحرالعلوم است با تفاسیر زیاد نقل کنم ولی این نکاتی که در آغاز عرض کردم اهمیت کتاب را تا حدی روشن میکند. بعضی قسمتهای این کتاب هم به خصوص قسمتهای آخر (ابواب ۲۲ تا ۲۴) خیلی به مذاق صوفیه نزدیک است و نوع بیانات آنهاست. کسانی هم که این کتاب را از بحرالعلوم دانستند، گفتهاند قسمتهای آخر نباید از بحر العلوم باشد، در این قسمتها مطالبی موردگفتگو است که از فضای فکری یک اندیشمند فقیه شیعه دور است که اگر فرصت شد در موردش گفتگو میکنیم.
ساختار کتاب
تدوین کتاب به این شکل است که مؤلف، کتاب را بر دو بخش تألیف کرده و هر بخش هم شامل چهار فصل است. بخش اول در حقیقت سلوک به سوی خدا است و مقصد از این سلوک، و همچنین شرحی است بر منازل عالم خلوص و عوالم قبل و بعد آن. مؤلف این بخش را در چهار فصل ارائه داده است.
محتویات بخش اول: فصل اول مقدماتی دارد که بعضاً آن مقدمات از حیث تحقیقی مقدمات مفیدی است و شاید از بعضی مندرجات خود رساله هم اهمیتش کمتر نباشد، تحقیقاتی است که برخی از آنها فقط برای جناب محقق و محشی است (یعنی مرحوم محمد حسین طباطبایی معروف به علامه تهرانی) که در مورد خواص عدد ۴۰ در ظهور استعدادهای انسان است و روایات مربوط به عدد ۴۰ را جمعآوری کرده، و اثر رعایت این عدد را در طی منازل توضیح داده است. لوازم این سفر (سفر به سوی پروردگار، سفر به سوی خلوص) را در سه فصل بعدی توضیح داده است. دقت میکنید نهایت این سیر قرار است به عالم خلوص منتهی شود.
…