پیامدگرایی
نویسنده در این فصل دربارهی پیامدگرایی صحبت کرده و وارد بخش نظریههای هنجاری اخلاق میشود. البته او پیش از این نیز با پرداختن به نظریاتی همچون لذتگرایی بحث نظریههای هنجاری را پیش کشیده بود اما گویا به دلیل تحقیق وسیعتری که دربارهی نظریات آتی انجام داده است، آنها را از نظریات قبلی جدا کرده است.
شفرلاندو در ادامه میگوید: نظریههای هنجاری اخلاقی زمانی مطرح میشوند که بخواهیم بنیادیترین اصول اخلاقی را شناسایی کرده و از ریشهی «درستها» و «نادرستها» مطلع شویم.
اولین نظریهای که نویسنده در این فصل به آن میپردازد، پیامدگرایی است. پیامدگرایی به دستهای از نظریههای اخلاقی گفته میشود که ویژگی مشترک آنها نگاه به نتیجهی اعمال برای تشخیص درست و نادرست است. این نظریه میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد. سخن اصلی پیامدگرایی این است که عملی بایسته است که مجموع نتایجش – و نه صرفا یک نتیجهاش- بهترین باشند . این دیدگاه به لحاظ نظری راحت است اما اجراییکردن آن با دشواریهایی همراه است. برای آنکه متوجه شویم یک عمل بهترین نتایج را دارد، باید پنج مرحله را طی کنیم:
۱٫ ابتدا باید بدانیم که خیر ذاتی چیست؛ یعنی چه چیزی فینفسه ارزش دارد. مهمترین کاندیداها برای عنوان خیرذاتی عبارتند از: سعادت، استقلال ، دانش، فضیلت و … .
۲٫ در گام دوم باید بدانیم که چه چیزی ذاتا بد است؛ برخی از این موارد عبارتند از: درد بدنی، سائقهای سادیسمی، آزارهای روحی و ذهنی، خیانت، فریبدادن افراد بیگناه و … .
۳٫ در گام سوم باید ببینیم چه گزینههای در پیشروی ما قرار دارند؛ مثلا وقتی ما ۱۰ هزار تومان داریم، گزینههایی همچون خرید بستنی، رفتن به سینما، کمککردن به یک شخص فقیر و … در برابر ما قرار دارند.
پرسش: موارد مطرح شده در گام اول و دوم چگونه به دست میآیند؟
پاسخ: یافتن این موارد به مبنای فرااخلاقی شما بستگی دارد و نویسنده در این بخش صرفا به مباحث هنجاری میپردازد، نه فرااخلاقی. برای مثال شخصی مانند مور که در فرااخلاق مبنای شهودگرایی را در پیشگرفته است، معتقد است لذت شهودا خوب است. در مقابل میل که شهودگرا نیست، به استدلال متوسل میشود.
۴٫ در گام چهارم باید بررسی کنیم که هر کدام از گزینههای پیشرو چهقدر خیر و شر ذاتی ایجاد میکنند و سپس مجموع آنها را محاسبه کنیم.
۵٫ در گام پنجم باید عملی را پیدا کنیم که به لحاظ وزن شبکهای، از وزن بالاتری برخورداری باشد. در این مرحله است که وظیفهی اخلاقی ما روشن میشود.
بسته به این که چه تلقیای از ارزش ذاتی داشته باشیم، انواع مختلفی از پیامدگرایی قابل تصویر است؛ به عنوان مثال پیامدگرایی کسی که لذت را ارزش ذاتی به حساب میآورد، با پیامدگرایی کسی که فضیلت را ارزش ذاتی برمیشمارد، متفاوت است. بنابراین پیامدگرایی یک نظریهی واحد نیست؛ بلکه مجموعهای از نظریهها است که نقطهی اشتراک آنها پررنگ کردن نقش نتیجه، در تعیین ارزش اخلاقی است.
ممکن است گفته شود که برای برخی از وظیفهگرایان نیز نتیجه مهم است ، خود ما هم وظیفهگرایی هستیم که نتیجه برایمان اهمیت دارد. ما نباید این دو را با هم خلط کنیم، چرا که صِرف اهمیتدادن به نتیجه باعث نمیشود تا پیامدگرا باشیم؛ بلکه پیامدگرایی این است که بگوییم: تنها نتیجه است که اهمیت دارد و ارزش اخلاقی را مشخص میکند.
نویسنده در ادامه میگوید: من در این فصل صرفا به مهمترین تقریر از پیامدگرایی – یعنی act utilitarianism – میپردازم. به نظرم تشخیص نویسنده که act utilitarianism را مهمترین تقریر از پیامدگرایی میداند، تشخیص درستی است، چرا که سایر تقریرهای پیامدگرایی مثل rule utilitarianism بر اثر فشارهای بیرونی پدید آمدهاند.
تمرکز act utilitarianism روی یک کار خاص است، نه یک قاعده. به عبارت دیگر act utilitarianism یعنی این که هر شخص باید به هنگام انجام هر کاری توجه کند که آن عمل optimific است یا خیر؟ در act utilitarianism مثل rule utilitarianism به دنبال این نیستیم که ببینیم آیا قاعدهی راستگفتن optimific است یا خیر؛ بلکه به دنبال این هستیم که ببینیم آیا کار خاصی که انجام میدهیم، optimific است یا خیر؟
بسته به نوع ارزش ذاتی، act utilitarianism نیز میتواند انواع مختلفی داشته باشد اما معروفترین نوع آن act utilitarianism مبتنی بر «باید»شمردن well-being است که طرف دیگر آن «نباید»شمردنِ توسعهی بدبختیها است. فیلسوفان این اصل را «اصل سود» مینامند. «اصول سود» یعنی ارزشمندبودن کاری که در مقایسه با گزینههای دیگر در شرایط مشخصی، بیشترین سود و کمترین ضرر را داشته باشد.
…