نقش همدلی در درک و تحقق اصول عدالت کیفریِ مطلوب
عدالت کیفری ناظر به معیارها و ضوابطی برای تحقق عدالت در فرایند مواجهه با جرم است. تحقق عدالت کیفری مطلوب در گرو پایبندی به اصولی نظیر حفظ کرامت انسانی، اصلاح بزهکار، ترمیم آسیبهای مادّی و معنوی قربانیان و در نهایت، مشارکتجویی شهروندان در فرایندهای کیفری است تا بدین وسیله روابط انسانی مختل شده، ترمیم و بازسازی شود. تحقق چنین اصولی منوط به عوامل متعددی و ازجمله التزام به هنجارهای اخلاقی است.
در این مقاله پس از تبیین ویژگیهای عدالت کیفری مطلوب، ماهیت و نقش همدلی به عنوان یکی از مهمترین مهارتها و خصائل اخلاقی که شرط لازم تحقق آن اصول کلی و التزام به آنها است، بررسی شده و نشان داده شده که چگونه همدلی از طریق ارتباط عمیق شناختی و عاطفی با موقعیت افرادی که هر یک به نوعی در پدیدهٔ بزهکاری درگیر شدهاند، میتواند با گذر دادن انسان از خودگرایی و خودمحوری که مانعی اساسی برای تحقق اصول مذکور است، زمینۀ توجه به نیازهای دیگران را در پدیدهٔ کیفری فراهم آورده تا اصول عدالت کیفری مطلوب و به تبع آن تسهیل اموری نظیر جبران خسارات معنوی و مادّی وارده به افراد، آگاه ساختن بزهکار نسبت به این آسیبها، پشیمان ساختن او از تکرار وقایع مشابه و ایجاد سازگاری اجتماعی، قابل دسترسی شود.
زیست اجتماعی، لازمۀ اجتنابناپذیر حیات انسانی است و تحقق مطلوب چنین قالبی از زندگی منوط به ضابطهمند بودن روابطی است که این ضوابط بر اساس معیارها و موازین قابل قبول عقلانی و اخلاقی شکل میگیرد و افراد جامعه نیز متعهد به رعایت این ضوابط در روابط اجتماعی خود میشوند، اما عملاً آنچه در واقعیت عینی تحقق مییابد لزوماً چنین نیست و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان در زندگی به جهت خودگرایی او همواره متأثر از اقتضائات دیگری نظیر جلب حداکثری منافع به سوی خود است که اگر چنین رفتارهایی با انتخابهای غیراخلاقی همراه شود، منجر به نقض حقوق دیگران میشود.
تاریخ زندگی بشر، خالی از جرم و جنایت نبوده است. همواره در طول تاریخ، افرادی از پایبندی نسبت به موازین و معیارهای مذکور امتناع ورزیدهاند که نتیجۀ طبیعی این هنجارشکنیها، مقابلۀ جامعه با آن بوده و برخورد با این سرکشیها و بازگرداندن نظم، قانون و اخلاق به جامعه به وسیلۀ کیفر دادن شخص مجرم تحقق یافته و اصولاً همانگونه که روابط اجتماعی بر اساس ضوابط عقلانی و اخلاقی شکل میگیرد؛ این واکنشهای کیفری نیز باید طبق موازین عقلانی و اخلاقی توسط جامعه و نظام قضایی انجام پذیرد که از آن به «عدالت کیفری» تعبیر میشود.
از نگاه دینی نیز اقامۀ قسط و عدل در همۀ حوزهها و از جمله نظام کیفری از اهداف اصلی رسالت پیامبران بوده است و اگرچه اصطلاح «عدالت کیفری» در متون دینی نیامده، اما محتوا و مفهوم آن به روشنی از توصیهها و نوع احکام قضایی و کیفری در قرآن، روایات و سیرۀ عملی اولیای دین به روشنی قابل دریافت است.
رشد همدلی به عنوان یک شرط اجتنابناپذیر برای تحقق و ادراک عدالت کیفری مطلوب، خود مرهون عوامل و زمینههای متعدد و متنوعی است که بخشی از آن توسط خود فرد و بخش مهمتر آن توسط نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، نظام آموزشی و نهادهای حاکمیتی تأمین میشود.
وجود احکام کیفری مختلف در آموزههای قرآنی و روایی به همراه توصیههای فراوان قرآنی و روایی در زمینۀ بایستههای قضایی در فرآیندهای حقوقی، همگی زمینۀ تولید هرگونه تردید در مورد وجود یک نظام خاص و شکلگرفته در حوزۀ عدالت کیفری در اسلام را بر طرف میکند. چنین نظامی در یک ارتباط سیستمی با آموزههای اعتقادی و اخلاقی اسلام، عملاً زمینههای لازم برای پایبندی مسلمانان نسبت به اجرا و تحقق عدالت کیفری را فراهم میآورد.
بر اساس آنچه بیان شد، نظام کیفری ضامن برقراری نظم اجتماعی است و اگر چنین فرآیندی خود عملاً خروج از ضوابط و تنظیمات منطبق بر عدالت کیفری باشد، آنچه قرار بود عامل تثبیت و نظمبخشی امور اجتماع باشد، خود علتی برای افول ارزشها و کاستن از انسجام اجتماعی میشود.
از این رو، هر نظامی در جهت تأمین و ایجاد سعادت جامعه، وظیفه دارد زمینههای لازم برای پایبندی شهروندان و نظام قضایی به عدالت کیفری مطلوب را فراهم کند. از مهمترینِ این عوامل پایبندی به هنجارهای اخلاقی از سوی کسانی است که به نوعی در پدیدۀ بزهکاری درگیر شدهاند.
هدف این مقاله، بررسی نقش اساسی و مهم همدلی به عنوان یک ارزش و هنجار اخلاقی در تحقق اصول عدالت کیفری مطلوب در جامعه است. روش این تحقیق، بررسی شاخصههای عدالت کیفری مطلوب و نیز ویژگیهای خصلت اخلاقی همدلی بر اساس منابع مکتوب معتبر در حوزۀ عدالت کیفری و روانشناسی اخلاق و سپس تبیین نقش همدلی در درک و تحقق اصول عدالت کیفری مطلوب است.
رشد همدلی به عنوان یک شرط اجتنابناپذیر برای تحقق و ادراک عدالت کیفری مطلوب، خود مرهون عوامل و زمینههای متعدد و متنوعی است که بخشی از آن توسط خود فرد و بخش مهمتر آن توسط نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، نظام آموزشی و نهادهای حاکمیتی تأمین میشود.
در جوامعی که احساس همدلی، اعتماد عمومی، مهرورزی و دیگر عواطف انسانی در افراد آن جامعه به شکل مطلوبی رشد کرده باشد، زمینۀ مناسبتری برای تحقق ادراک و احساس مطلوب از عدالت کیفری تحقق خواهد داشت. شهروند غیرهمدل و نامهربان، نمیتواند قضاوت صحیحی نسبت به نحوۀ مواجهه مناسب با جرم داشته باشد. چنین شهروندی در نقش فعالان نظام قضایی یا تأثیرگذار در قالب یکی از افراد جامعه به احتمال زیاد بیش از آن که متأثر از منافع درازمدت و جمعی و اصلاح مجرم و جبران اصولی و اساسی آسیبهای فرد بزهدیده باشد، تحتتأثیر نیازهای کوتاهمدت و فردی و ارضا و اطفای حس انتقامجویی خویش است.
