نقش فناوری در زیست اخلاقی شهروندان
مقدمه
رانندهای را تصور کنید که برای رساندن فرزند بیمارش به درمانگاه زمان چندانی ندارد، اما نمیتواند مکانی برای پارک خودروی خود بیابد. و ناگریز میشود تا جلوی تابلوی توقف ممنوع یا روبهروی درب پارکینگ یک آپارتمان پارک کند.
فرض این است که او تمایلی به انجام عمل غیراخلاقی و یا خلاف قانون ندارد، اما او نمیتواند از انجام کارش منصرف شود و جست و جویش نیز راه به جایی نمیبرد. و به ناچار خودروی خود را جلوی درب پارکینگ یک آپارتمان مسکونی پارک میکند. این عمل، از یک سو موجب عذاب وجدان و فشار روحی و روانی راننده میشود. و از سوی دیگر، ممکن است صاحبان پارکینگ را ناراحت و عصبانی کند؛ تا جایی که حتی به ماشین او آسیب وارد کنند. شاید گفته شود که نجات جان فرزند در موقعیت فعلی، وظیفه اخلاقی راننده است. اما فرض کندی که صاحب آپارتمان نیز در حالت اضطرار قرار داشته باشد و او نیز برای نجات جان فرزندش یا رسیدن به جلسهای مهم مجبور به خروج از آپارتمان خود باشد؛ در حالی که خودروی راننده جلوی درب آپارتمان او پارک شده و مانع خروج است.
درست است که راننده در راستای نجات جان فرزندش، مرتکب رفتاری غیرقانونی و خلاف اخلاق شده است ولی بدون این که بداند اولاْ موجب اذیت و آزار دیگران شده است. و ثانیاْ این احساس تعارض همچنان در او وجود دارد.
باید توجه داشت که وضعیت انتخاب در چالشهای اخلاقی متفاوت با انتخاب در موارد تعارض اخلاقی است. برای مثال، همان راننده پایبند مثال قبل را تصور کنید که برای مراجعه به بانک و انجام امور بانکی که ضروری و فوری هم نیست، هربار به این دلیل که محل پارک تعبیه شده از بانک فاصله دارد، وسیله نقلیهاش را با فاصله زیادی از بانک پارک میکند، اما میبیند که افراد دیگری جلوی بانک دوبله پارک کردهلند.
او هر روز با این چالش اخلاقی روبهرو میشود و در مواجهه با این چالش هر بار کار درست و اخلاقی را انتخاب میکند. او زمان بیشتری صرف میکند و زحمت بیشتری را متحمل میشود. اما پس از مدتی که با پارک دوبله و عدم رعایت دیگران مواجه میشود، درمییابد که پایبندی او هزینه زیادی دارد در حالی که عدم پایبندی دیگران برای آنها کمهزینه است.
در هر دو مورد تعارضات اخلاقی و چالشها، تعبیه امکانات یا سازوکارهایی برای پارک خودرو مثل پارکینگ، پارکومتر یا استفاده از فناوریهای نوین از سوی مدیریت شهری، میتواند موجب شود که رانندگان با چنین تعارضات و چالشهای اخلاقیای مواجه نشوند. و در نتیجه مجبور به صرف هزینه سنگین برای پایبندی به اخلاق، گرفتار در تبعات تعارض اخلاقی یا مجبور به انتخاب عمل غیراخلاقی برای حفظ منافع ملموس خود نباشند.
ممکن است هر روزه افراد بسیاری با چنین تعارضات و چالشهای اخلاقیای مواجه شوند. فقدان یا نقصان در زیرساختهای لازم، موجب ایجاد تعارضات و چالشهای اخلاقی برای افراد پایبند به اخلاق و شکلگیری عادات ناپسند و رواج فرهنگ اخلاقگریزی در افراد غیرپایبند به اخلاق خواهد شد. حال آن که چه بسا بتوان با بهرهگیری از فناوریها و طراحی و ایجاد زیرساختهای لازم، به موقعیتی دست یافت که نه تنها افراد پایبند به اخلاق، بلکه افراد غیرپایبند و کسانی که انگیزه انجام عمل اخلاقی را ندارند نیز حتی بدون آگاهی و به ظاهر، اخلاقی عمل کنند و در گامهای بعدی با آموزش و ایجاد آگاهی پایبند به مسائل اخلاقی شوند.
آنچه در این شیوه و رویکرد اهمیت دارد این است که جامعهای با حداقل رفتار غیراخلاقی داشته باشیم. و اخلاقی زیستن برای افراد پایبند به اخلاق کمهزینه باشد. و نیز عادات و فرهنگ اخلاقی زیستن رواج بیشتری یابد.
در این مقاله، در پی تحلیل این مسئله هستیم که طراحی و کاربست فناوری چگونه میتواند زمینهساز بروز و ظهور رفتارها و اعمال اخلاقی و ارتقای سطح اخلاق در جامعه شود؟ فرض این است که در صورت به کارگیری فناوری با طراحی و ملاحظاتی خاص، وضعیت فردی و اجتماعی افراد در سطح جامعه به گونهای تغییر خواهد کرد که زمینه قرار گرفتن در موقعیتهایی که ممکن است به عمل غیر اخلاقی منجر شود، به حداقل کاهش یابد.
عوامل متعددی برای بداخلاقی در جامعه وجود دارد. برخوردار نبودن از دانش و شناخت اخلاقی، نداشتن انگیزه کافی برای رفتار اخلاقی، نداشتن مهارتهای اخلاقی عمل کردن، عدم معرفی یا در دسترس نبودن الگوهای اخلاقی، پرهزینه بودن رفتار اخلاقی و مهیا نبودن بستر و زیرساختهای لازم برای عمل اخلاقی.
میتوان عوامل بروز بداخلاقی در سطح اجتماع را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول، عوامل مربوط به نظام آموزش و یادگاری است و افراد میتوانند خودخواسته و یا بر اساس یک سیستم آموزشی مشخص، آموزشها و مهارتهای لازم را کسب نمایند که چهار عامل نخست در این دسته قرار میگیرند. دسته دوم را میتوان عوامل ساختاری و اجتماعی تلقی کرد. زیرا مهیا نمودن بستر و زیرساختهای لازم برای عمل اخلاقی و همچنین پرهزینه بودن رفتار اخلاقی مواردی فردی نیستند، بلکه مدیریت بخش عمومی و فرهنگی جامعه مسئول طراحی زیرساختهای لازم برای شکلدهی به چنین ساختاری است. دو عامل آخر را میتوان در دسته دوم طبقهبندی و به نوعی عوامل ساختاری و اجتماعی تلقی کرد.
بر اساس این دستهبندی، به نظر میرسد به دو شیوه میتوان اخلاق را در جامعه نهادینه ساخت و زمینه زیست اخلاقی را فراهم آورد. نخستین شیوه، شیوه توصیهای است که بر اساس آن افراد جامعه به رعایت اصول اخلاقی توصیه میشوند. و در صورت رعایت، تشویق و تمجید و در غیر این صور ت سرزنش میشوند. در این شیوه، محوریت با فرد است. اصول و آموزههای اخلاقی آموزش داده میشوند و افراد بر اساس این آموزهها یاد میگیرند که چگونه خوب باشند. و در نهایت، اختیار دارند که اخلاقی یا غیراخلاقی عمل کنند.
این شیوه را میتوان «زیست اخلاقی مبتنی بر رعایت فردی» نامید که البته، افراد در سطح جامعه ممکن است با موانع و تعارضاتی مواجه شوند. به این معنا که این گونه نیست که اگر افراد بر اساس آموزشها و مهارتهای تعلیمدیده رفتار کنند با هیچ چالش و تعارض اخلاقی مواجه نمیشوند؛ زیرا همه چیز به فرد بستگی ندارد، بلکه ممکن است برخی عوامل اجتماعی موجب انگیزش فرد برای انجام عمل غیراخلاقی شود.
در دومین شیوهٔ نهادینهکردن اخلاق در جامعه، مدیریت بخش عمومی در سطوح مختلف از ابزار و ساز و کارهایی مبتنی بر فناوری استفاده میکند که نه تنها زقیب روش اول نیست، بلکه میتوان آن را مکمل یا حتی لازمه روش اول دانست.
این سازوکارها به گونهای عمل میکنند که میتوانند کنش افراد را – از طریق مدیریت عوامل مؤثر در انگیزش اخلاقی – تنظیم کرده، از بروز موقعیتهایی که در آن انجام عمل غیراخلاقی محتمل است، جلوگیری نمایند. این شیوه را میتوان «زیست اخلاقی مبتنی بر زیرساختها» نامید.
در زیست اخلاقی مبتنی بر زیرساختها که در این مقاله به طور ویژه به فناوری به عنوان یکی از زیرساختهای لازم پرداخته میشود، کارکرد فناوری در پیشگیری از عمل غیراخلاقی یا از بین بردن زمینه عمل غیراخلاقی بررسی و تحلیل میشود.
…