میخواهیم بدن بیماران لاعلاج را زنده نگه داریم؛ بد است؟ | بررسی اخلاقی زیست معلق
اخیراً در خبرها اعلام شد که قرار است چند بیمار بدون گرفتنِ رضایتشان در حالت زیست معلق 1 قرار گیرند. این اتفاق تبعات گستردهای دارد. پزشکانِ بیمارستانِ پرسبیترینیستِ2 یوپیامسیِ3 شهر پیتسبرگ4 تلاش خواهند کرد تا با آزمودن این شیوه جدید برای اولین بار، جانِ ده نفر از قربانیان مجروحشده از چاقو و اسلحه را با قرار دادنشان در حالت زیست معلق، نجات دهند.
در این شیوه، خون بیمار با مایع سالینِ5 [آب نمک] سرد عوض میشود تا فعالیت سلولی کُند شود. گرچه این خبر جذاب، یکی از جدیدترین پیشرفتهای علوم پزشکی است، اما پرسشهای نگرانکننده و دشواری را پیرامون عطش ما به جاودانگی و میل ما به چشمپوشی از مسائلی مانند انتخاب بیمار، پیش میکشد.
ما با جامعهشناس و فیلسوف آمریکایی، استیو فولر، صحبت کردیم تا بدانیم چنین خبری درباره ربط و نسبت ما با علوم پزشکی چه میگوید.
مورد یادشده، بیمعنایی و پوچی ایده «انتخاب بیمار» را در نظام اخلاق پژوهش کنونی آشکار میکند. این ایده ارزش خاصی برای جانِ زندگان قائل است. بر این اساس، بیماران وقتی که بیشتر مرده به حساب میآیند تا زنده، اجازه دارند تا تحت انواع و اقسامِ درمانها قرار گیرند.
این ماجرا درباره اخلاق پژوهش چه حرفی برای گفتن دارد؟
این ماجرا دو نکته نسبتاً متضاد را برجسته میکند: از یک سو، مهمترین ارزش اجتماعی را افزایش طول زندگی میداند. پس زمانی که فردی در شرف مرگ است، میتوان از موازین اخلاق پژوهش تخطی کرد و اجازه داد تا تحت درمانهایی قرار گیرد که در غیر این صورت ممنوع بود. از سوی دیگر، این ماجرا، وجودِ محدودیتهای بیش از اندازه در موازین اخلاق پژوهش را تأیید میکند. انگار باید در شرف مرگ باشی و هیچ درمان مجازی هم در دسترس نباشد تا مجوز انجام چنین آزمایشهای مخاطرهآمیزی (که البته نویدبخش درمانی احتمالی است) صادر شود.
با توجه به اینکه در اینجا انتخاب بیمار موضوعیتی ندارد، آیا احتمال نمیدهید از نظر اخلاقی مشکلی وجود داشته باشد؟
مورد یادشده، بیمعنایی و پوچی ایده «انتخاب بیمار» را در نظام اخلاق پژوهش کنونی آشکار میکند. این ایده ارزش خاصی برای جانِ زندگان قائل است. بر این اساس، بیماران وقتی که بیشتر مرده به حساب میآیند تا زنده، اجازه دارند تا تحت انواع و اقسامِ درمانها قرار گیرند. پیامی که ارسال میشود، این است که برخورد اشخاص با این پژوهشهای علمی جدید تنها در آخرین مرحله اتفاق میافتد [موقع مرگ]، نه در وضعیت عادی و طبیعی. با چنین وضعیتی، جای تعجب ندارد که مردم از آینده پیشرفتهای علمی بترسند.
آیا این نکات به مسائل گستردهتری در اخلاق پزشکی ربط پیدا نمیکند؟
به نظرم همانطور که جامعه برای افزایش طول زندگیِ زندگان بهوسیله ابزارهای علمی، ارزش خاصی قائل است، باید برای افرادی که به طور معمول برای آزمایشهای علمی به خدمت گرفته میشوند (حتی افراد سالم) هم ارزش مشابهی قائل باشد. به عبارت دیگر، این میزان از خطرپذیری که برای افراد در شرف مرگ مجاز تلقی میشود [اجازه استفاده از درمانهای مخاطرهآمیز را دارند]، باید در حالت طبیعی و وقتی که زنده هستند [در شرف مرگ نیستند] هم مجاز تلقی شود.
من این را خیلی شبیه خدمت سربازی (خدمت نظامی ملی اجباری) میدانم. افراد را مجبور میکنند تا در خدمت سربازی شرکت کنند، زیرا از آنها انتظار میرود وقتی جانشان در خطر است، بتوانند از اسلحه استفاده کنند (طبق متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده). بر این اساس، افراد میدانند در شرایط خطر چطور از جانها محافظت کنند. البته قطعاً ترجیح من این است که در بلند مدت، «خدمت علمی» اجباری جایگزین خدمت سربازی اجباری شود.
پی نوشت
- suspended animation کُند یا متوقف کردنِ موقتیِ (کوتاه یا بلندمدت) عملکرد زیستی به منظور محافظت از قابلیتهای فیزیولوژیک.
- شاخهای از مسیحیت پروتستان.
- UPMC Presbyterian Hospital
- Pittsburgh
- saline solution
به نظر می رسد، مقایسه استفاده از جان فرد در تحقیق و جان وی در دفاع از کشور، قیاس مع الفارق باشد. چون در اولی، تاثیر تحقیق بر جان وی اولویت دارد و در دومی تاثیر دفاع، بر جان همه یا خاک کشور.