عدالت در برنامهریزی برای پاندمی و بلایا
یا این سوالات را باید از جنس عدالت “توزیعی” دانست: منافع و مسئولیتهای اتفاقات ناگوار یا خطراتِ چنین اتفاقاتی چگونه باید توزیع یا بازتوزیع شوند؟ کشورها چه مسئولیتی در قبال یکدیگر دارند؟ آیا کشورهای فقیرتر نسبت به کشورهای غنیتر مسئولیتی برای هوشیاری در تشخیص و اعلان همهگیریها دارند؟ حتی اگر کشورهای غنیتر برای جبران این هوشیاری، منافعی جهت تامین توسعه زیرساختها در اختیار کشورهای فقیر قرار ندهد، باز هم این مسئولیت بیهیچ قید و شرطی ادامه خواهد داشت؟
در پایان آیا تفاوتهای نظری، برنامهریزی در پاندمی (که بیماری از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود) را از برنامهریزی در بلایا به معنای عمومیتر جدا میکند؟
پاندمیها و بلایا
پاندمی آنفولانزای سال ۱۹۱۸ میلادی یکی از وسیعترین حوادث بیماریهای عفونی در تاریخ بود. مرم این روزها تجربه آنفولانزایی با چنان درجهای از پاندمی را ندارند، اما پاندمیهای دیگری همچون HIV را از سر گذراندهاند. در اواخر ۱۹۷۰ میلادی، Surgeon General ایالات متحده، اعلام کرد که بیماریهای عفونی ریشهکن شدهاند. این ادعا زمانی بیان شد که HIV در حال شیوع بود، فلج اطفال، سل مقاوم به درمان و وبای اندمیک مجددا گسترش یافته بودند و به نظر ادعایی سادهانگارانه میآمد.
یکی از موضوعات محوری این است که آیا امکان انتقال فرد به فرد یک بیماری، چالشهایی منحصربهفرد در امر عدالت ایجاد میکند یا نه.
به دلایل زیستشناختی متعددی از جمله ناپایداری ویروس، احتمال بیشتری وجود دارد که آنفولانزا نسبت به سایر بیماریهای مسری غیرقابلپیشبینی و به سرعت تبدیل به یک پاندمی شود و افرادی که ایمنی مناسب ندارد را درگیر نماید. آنفولانزای مرغی دغدغه عمومی گستردهای را مطرح کرد و توجهات را بر برنامهریزی در پاندمی متمرکز کرد. تا ژانویه ۲۰۰۸، مشخص شد که ویروس H5N1 در جمعیت وسیعی از غازسانان باقی مانده و گسترشی معمول به ماکیان اهلی در آسیا، آفریقا، هند و اروپا داشته است.
با کاهش گزارشات از موارد جدید و نامحتمل شدن انتقال انسان به انسان، توجه عموم به آنفولانزای مرغی کمرنگ شد. همهگیری محدود آنفولانزای خوکی (H1N1) در ۲۰۰۹-۲۰۱۰ میلادی دغدغههای جدیدی را پیش کشید، اما پس از آنکه امکان اغراقآمیز بودن گزارشات این همهگیری مطرح شد، دغدغهها به سرعت ناپدید شدند. در واقع بلایای طبیعی – مخصوصا زلزلهها و سونامیها – از نظر مرگ و میر انسانی و میزان توجه از پاندمیهای آنفولانزا سبقت گرفتند. پس از زلزله هائیتی، بیماریهای عفونی غالبا به شکل وبا، مجددا پدیدار شدند. با این حال شیوع وبا مستلزم آلوده بودن آبها بود و وبا همانند HIV بیماریای نبود که در طول چند روز در سطح جهان گسترده شود؛ به همین دلیل، شعله توجه عمومی به پاندمی آنفولانزا و اهمیت خطرات آن رو به خاموشی گذاشت.
برخلاف توجه عمومی به این مسئله، توجه به برنامهریزی در هنگام پاندمی هنوز به قوت قبل پابرجاست، با وجود اینکه تاحدودی کمرنگ شده و در قالب مباحث عمومیتر در حوزه برنامهریزی در بلایا بیان میشود.
نگرانیهایی جدی در مورد کفایت آمادگی جهانی برای مقابله با پاندمی همچنان ادامه دارد. با وجود اینکه اتهامات مستقیم مربوط به تاثیر تولیدکنندگان واکسن تکذیب شده، اما نگرانیهایی در مورد نقش تعارض منافع در فرآیند برنامهریزی وجود دارد. ابهام اوضاع، مشکلات بیشتری نیز به همراه میآورد: پرسشهایی در مورد احتمال بروز پاندمی، نوع پاندمی (از نظر ارگانیسم، شیوه و سرعت گسترش، شواهد حضور ارگانیسم پیش از آنکه علائمی بروز کند)، ظرفیت برای تشخیص بروز قریب الوقوع پاندمی و ابزار موجود برای کنترل و کاهش آن.
در این متن در بافتار سوالاتی کلیتر مربوط به عدالت در برنامهریزی در بلایا، به بررسی مسائل عدالت مربوط به برنامهریزی در پاندمی میپردازیم. یکی از موضوعات محوری این است که آیا امکان انتقال فرد به فرد یک بیماری، چالشهایی منحصربهفرد در امر عدالت ایجاد میکند یا نه.
…