همانطور که مستحضرید، یکی از شاخههای الاهیات اجتماعی مورد نظر مؤسسه شیعهشناسی، بحث اخلاق اجتماعی است. لطفاً کمی در خصوص ارتباط اخلاق با الاهیات، آن هم در بعد اجتماعی، صحبت کنید و اینکه اساساً اخلاق یک موضوع فردی استیا یک مسئله اجتماعی و یا جمع هر دو؟
یکی از خلأهای آکادمیک که کمتر کسی به آن توجه داشته و شما به آن توجه کردهاید و امید است در آینده موجب تحولی در این عرصه شود، همین موضوع اخلاق اجتماعی به ویژه با رویکرد الهیاتی است. اصولاً از وقتی که ما با کتابهای اخلاقی جدید آشنا شدیم و مثلاً کارهایی مانند اخلاق در قرآن را خواندهایم، همواره گفته شده که اخلاق حداقل سه بخش دارد: اخلاق فردی که به بررسی وظایف اخلاقی فرد در قبال خودش میپردازد، اخلاق عبادی که به بررسی وظایف اخلاقی او در ارتباط با خدا میپردازد و بلاخره اخلاق اجتماعی که به بررسی وظایف اخلاقی فرد در ارتباط با افراد دیگر میپردازد. این تقسیم احتمالاً ابتدا در کتاب «دستور الاخلاق» که عبدالله دراز نوشته است، مورداستفاده قرار گرفت و سپس در آثار عربی و فارسی جدید راه یافت.
یکی از خلأهای آکادمیک که کمتر کسی به آن توجه داشته و شما به آن توجه کردهاید و امید است در آینده موجب تحولی در این عرصه شود، همین موضوع اخلاق اجتماعی به ویژه با رویکرد الهیاتی است.
به نظر بنده موضوع تفکیک اخلاق به اخلاق فردی و اجتماعی در متون قدیم مثل آثار ارسطو وجود نداشته و حتی چنین تفکیکی در اخلاق سنتی و متون کلاسیک اسلامی مانند «جامع السعادات» نیز وجود ندارد.
مشکلی که تفکیک اخلاق به اخلاق فردی و اجتماعی در ذهن انسان ایجاد میکند، آن است که امکان دارد تصور شود که این دو عرصه از هم جدا هستند و به عبارتی چیزی داریم به عنوان اخلاق فردی که اساساً ماهیت اجتماعی ندارد و بالعکس. پس در معنای اجتماعی ابهامی وجود دارد و بنابراین ابتدا باید روشن کنیم که منظور از اجتماعی بودن چیست.
یک وقت بحث بر سر فایده اخلاق است و با توجه به این بحث، آن را به فردی و اجتماعی تقسیم میکنیم. اگر فایده مورد انتظار از اخلاق به خود فرد محدود شود، میتوان گفت چنین احکام یا وظایفی فردی هستند، اما اگر فایده و بازخورد آن به دیگران و به طور کلی به جامعه برگردد، میگوییم آن احکام و وظایف اجتماعی هستند. این یک تعریف فردی و اجتماعی بودن است که بنا برآن، میتوان گفت نظریههایی مانند سودگرایی کلاً اخلاق را اجتماعی میدانند؛ زیرا تنها در صورت وجود فایده و منفعت جمعی است که حکم و الزام اخلاقی را میپذیرند. در مقابل میتوان مکتب خودگرایی را گفت که همه اخلاق را فردی میداند؛ زیرا هر جا منفعت فرد نباشد حکم اخلاقی نمیدهد. البته با لحاظ همین مبنا در دیدگاههایی وظیفهگرا یا فضیلتگرا، میتوان برخی وظایف را فردی و برخی از آنها را اجتماعی دانست.
…