کتاب المله، صفحه ۲۹۴، سطر اول
«و اما الافعال فاولها الافعال و الاقاویل التی یعظم الله بها و یمجد، ثم التی یعظم بها الروحانیون و الملائکه ثم التی یعظم بها الانبیاء و الملوک الافاضل و الروساء الابرار و ائمه الهدی الذین کانو فیما سلف ثم التی یخسس بها الملوک الاراذل و روساء الفجار و ائمه الضلال ممن سلف و تقبح به امورهم»
در صفحهی اول این کتاب به هنگام تعریف ملت، گفتیم ملت عبارت است از آراء و افعال. آراء را مطلق گذاشته و افعال را مقید کردیم. اگر به یاد داشته باشید، عبارت چنین بود: «المله هی آراء و افعال مقدره مقیده بشرائط یرسمها للجمع رئیسهم الاول» در این تعریف برای ملت دو جزء بیان کردیم که عبارت بودند از آراء و افعال. تا کنون دربارهی آراء بحث کردیم و اکنون میخواهیم دربارهی افعال بحث کنیم. این بخش در عبارت با «اما الافعال…» آغاز میشود. قبلا «اما الآراء» را نداشتیم؛ بلکه در شمارهی دو چنین آمده بود:« والآراء التی فی المله الفاضله منها آراء فی اشیاء نظریه و آراء فی اشیاء ارادیه». «اما الافعال…» عطف بر این عبارت است و جزء دوم ملت را بیان میکند.
مصنف سه نوع از افعال را ذکر میکند:
۱٫ افعال مربوط به خداوند: باید افعال و گفتههای خداوند را که باعث تمجید و تسبیح او هستند، بشناسیم.
۲٫ افعال مربوط به گذشتهها: باید افعالی را که نشانهی بزرگواری و بزرگی انبیا و اوصیاء و روساء هستند، بشناسیم و از آنها پیروی کنیم. همچنین باید افعالی را که نشانهی پستی، ضلال و گمراهی هستند، نیز بشناسیم و از آنها پرهیز کنیم.
۳٫ افعال مربوط به موجودین فی الحال: افعال قبیح و حسن این دسته نیز باید برای رعیت بیان شود تا از قبیح آن پرهیز کنند و حسن آن را انجام دهند. پس عبرت گرفتن هم نسبت به گذشتگان است و هم نسبت به حاضرین.
افعالی که در هر ملتی تعیین میشوند – چنانکه بعدا خواهیم گفت – در فلسفهی عملی مطرح میشوند. این افعال به شکلی عام و بدون قید و شرط بیان میشوند؛ مثلا گفته میشود: عدل حسن است یا دروغگویی قبیح است. همان طور که مشاهده میکنید دیگر در شرایط و جزئیات وارد نمیشویم. با این حال وقتی این افعال در ملت تعیین میشوند، باید شرایطشان بیان شده و به صورت جزئی در بیایند تا انسانها بفهمند در ارتباط با خود و دیگری چه طور عمل کنند.
این تمام بحث ما دربارهی افعال بود. مصنف دربارهی افعال خیلی کوتاه بحث میکند.
پرسش: آیا موضوعِ بحث، افعال است یا تبیین آنها؟ از توضیحات جنابعالی چنین بر میآید که در این¬جا مراد تبیین افعال است؛ در حالی که ما قبلا در بخش مربوط به آراء به تبیین افعال پرداختیم. فکر میکنم بحث در این ¬جا بر سر این است که چیزی را که در آراء آموختهایم، عملی کنیم.
پاسخ: ابتدا باید تبیین صورت بگیرد تا بعد عمل کنیم. همانطور که قبلا اشاره کردم چیزی که از ما خواسته میشود، عمل است. به عبارت دیگر اگر داریم افعال گذشتگان را بیان میکنیم، هدفمان عبرت گرفتن از آنها است. ما در آراء میگفتیم: فلان نبی عادل بوده است اما در اینجا افعال را بیان میکنیم تا عمل کنیم. آنچه ما در حکمت عملی میآوریم افعال، اقوال و حسن و قبح احکام اینها است اما وقتی میخواهیم آنها را در جامعه پیاده کنیم، برایشان شرایط و خصوصیات میآوریم تا مورد عمل قرار بگیرند. در صفحات قبل داشتیم افعال را به صورت کلی بیان میکردیم؛ مثلا میگفتیم فلان شخص متصف به عدالت است اما در اینجا افعال را به شکلی خاص و با جزئیات بیان میکنیم تا برای مورد عمل قرار گرفتن آماده شوند؛ مثلا موارد خاص صداقت را برمیشماریم. همانطور که بارها گفتهایم ملت عبارت است از آراء کلی و افعال ما. افعال ما ملت نیستند، بلکه حکمی که برای افعال ما وجود دارد، ملت است. ملت به معنای دین و آیین و روش زندگی است. روش زندگی باید همراه آراء و افعال باشد. وقتی سابقا گفته شد «اما الضرب الثانی…» در حال مطرح کردن اوصاف انبیاء بودیم؛ اوصافی که یا از افعال حاصل شده بودند یا منشا افعال بودند؛ چرا که اوصاف میتوانند به هر دو شکل باشند. ما گاهی تمریناتی میکنیم و بر اثر آن تمارین دارای صفت میشویم، گاهی نیز صفاتی را به دست میآوریم و بعد افعال بعدی را به کمک آن صفت ایجاد میکنیم. ما هر دو حالت را مطرح میکنیم. با این حال سابقا به خود فعل کاری نداشتیم؛ بلکه صفتی را بیان میکردیم که منشا یا اثر فعل بود. در اینجا با خود افعال کار داریم. البته این افعال، افعالی خارجی که من و شما صادر میکنیم، نیستند. این افعال جزء آراء نیستند؛ بلکه آراء بر اینها منطبق میشوند. این روش انجام افعال است که جزء ملت است. شاید منظور شما این است که متن میخواهد به ما یاد بدهد چهکار کنیم اما بههرحال پیش از هر عملی، ابتدا باید آن را تبیین کنیم.
…