ملت فارابی یعنی آراء و افعال
«المله هی آراء و افعال مقدره مقیده بشرائط یرسمها للجمع رئیسها الاول»
کتاب «المله» تالیف فارابی است. واژهی «مله» به معنای دین است. قوانینی که شریعتی را تبیین میکنند، «ملت» نامیده میشوند. همچنین قوانینی که ادعا میکنند شریعت را تبیین میکنند، «نحله» نامیده میشوند. جمع «مله»، «ملل» به معنای ادیان واقعی است و جمع «نحله»، «نحل» به معنای ادیان ساختگی است. در این کتاب دربارهی ملل، یعنی دین یا ادیان بحث میشود. به عبارت دیگر این کتاب فلسفهای عملی – و نه نظری – است. اگرچه در این کتاب به مباحث نظری هم اشارهی مختصری میشود اما مبحث اصلی، فلسفه و حکمت عملی است. ایشان در ابتدا بیان میکنند که جوامع چگونه تشکیل و اداره میشوند. همچنین در این باره بحث میکنند که چه قوانینی برای آن جامعه جعل شده و چه قوانینی باید باشند. در ادامه از آنجا که جوامع اقسامی دارند، ایشان برای هر کدام از این اقسام، ملت و قانونی را تبیین میکنند.
فارابی در بخش اول ملت را تعریف میکند. از آنجایی که هر ملت و دینی که در جامعهای پیاده میشود، رئیسی دارد، ایشان رئیس این ملل را نیز ذکر میکنند. با توجه به تقسیمی که برای رئیس ذکر میشود، خود جوامع نیز به اقسامی تقسیم میشوند. ایشان رئیس را به چهار قسم تقسیم میکنند. پیش از بیان این تقسیم لازم است معنای ملت را بدانیم: ملت به معنای آراء و افعال است. آراء به معنای اعتقادات و افعال شامل احکام و اخلاقیات است. اگر اسلام را نیز ملاحظه کنید، میبینید سه رکن دارد:
۱٫ اعتقادات
۲٫ اخلاق
۳٫ احکام
ملت به معنای آراء و افعال است. آراء به معنای اعتقادات و افعال شامل احکام و اخلاقیات است.
احکام همان مطالبی است که در فقه مطرح میشود؛ مثل این که فلان چیز حلال یا حرام است. تمام قوانین شریعت اسلام در این سه رکن خلاصه میشود. به هرحال مصنف در تعریف ملت میفرمایند: آراء و افعال. ما افعال را عام قرار میدهیم تا شامل اخلاقیات و احکام شود چون بالاخره بعضی از موارد اخلاق مورد فعل هستند و برخی دیگر مورد ترک. اخلاق فضیلته باید متعلق فعل قرار بگیرد و اخلاق رذیلتیه مورد ترک. پس ملاحظه میفرمایید که میتوانیم اخلاق را با عنوان افعال معنون کنیم. احکام هم که روشن است چون برای افعال آمدهاند؛ مثلا فلان کار واجب یا حرام یا مباح است. اینها همگی افعال هستند که متصف به وجوب و حرمت و اباحه و … میشوند.
پرسش: آیا افعال جوانحی را هم فعل در نظر میگیرید؟
پاسخ: الان افعال جوارحی منظور است. با این همه میتوانیم به اخلاق نیز که تا حدودی جوانحی است، فعل بگوییم. البته اگر بخواهیم افعال جوانحی را در افعال داخل کنیم، اعتقادات نیز در آن داخل میشوند؛ مگر این که بگوییم علت جدا حساب کردن اعتقادات به خاطر اهمیتشان است. به هر حال ایشان در اینجا دو قسم را مطرح میکنند. این دو قسم(آراء و افعال) کافی هستند و تمام قوانین شریعت را شامل میشوند.
ایشان در ادامه میفرمایند: رئیس اول، این آراء و افعال را برای رعیت جمع و ترسیم میکند. رئیس اول یعنی کسی که جامعه را اداره میکند و روسایی در زیر دستش فعالیت میکنند. این رئیس اول در جوامع دینی پیغمبر بوده و در جوامع دیگر، انسانهای دیگر هستند. مصنف بعد از بیان ملت و قوانین، میفرماید: کسانی که میخواهند به این قوانین عمل کنند، گاهی یک عشیره و گروه هستند، گاهی یک شهر است، گاهی یک ناحیه است، گاهی یک امت بزرگ است و گاهی چندین کشور.
مصنف در ادامه به ذکر ملتهای مختلف پرداخته و چهار ملت را ذکر میکند. این چهار ملت عبارتند از:
۱٫ ملت فاضله
۲٫ ملت جاهلیه
۳٫ ملت ضاله
۴٫ ملت مموهه
«المله هی آراء و افعال مقدره»
ملت به معنای مجموعهی آراء و افعال است که شامل اعتقادات، اخلاقیات و احکام میشود.
«مقدره» به معنای معین و اندازه گرفته شده است.
پرسش: چرا مصنف این قید را میآورد؟
پاسخ: قید مقدره به این معناست که قوانین به صورت کلی بیان شده و حد و حدوشان نیز مشخص میشود. به عبارت دیگر قوانین به طور خاصی اندازهگیری میشوند تا بتوانند بر جزئیات تطبیق کنند؛ مثلا یکی از احکام وجوب است. ابتدا باید متعلق این وجوب مشخص شود تا محدودهی آن نیز روشن شود.
…