بحث کنونی در ارتباط با اعتماد از منظر اخلاقی است. متاسفانه اعتماد همچون بسیاری از امور اجتماعی دیگر در جامعه ما مورد توجه نیست. در حالی که درباره اعتماد از دوران باستان در اقصی نقاط جهان بحث شده است. ماکس اوتو (۱۹۶۸-۱۸۷۶) فیلسوف آلمانی تبار امریکایی سخن مهمی درباره اعتماد گفته است: «عمیقترین خاستگاه فلسفه هر انسانی، خاستگاهی که کل فلسفه آن انسان را شکل میدهد و تغذیه میکند، این است که تا چه حد به انسان اعتماد دارد». در واقع به نظر این متفکر، فلسفه ما به میزان اعتمادی که به انسانها داریم، شکل میگیرد. به عبارت دیگر فلسفهها را میتوان از این منظر که چقدر به نوع بشر اعتماد دارند یا ندارند، تقسیمبندی کرد. همچنین میزان اعتمادی که فیلسوف به انسانها دارد، در سایر آرای فلسفی او نیز موثر است. این تعبیر اگرچه اندکی مبالغهآمیز به نظر میآید، اما حکیمانه است. کل تفکر ما درباب عالم و آدم از این موضوع تغذیه میکند که چقدر به نوع بشر اعتماد داریم. آنگاه کم (چندی) و کیف (چونی) این اعتماد سایر آرا و نظرات فلسفی ما را شکل و قوت میبخشد.
در وهله نخست باید میان اعتماد و قابلیت اعتماد تمایز گذاشت، زیرا هر انسانی به لحاظ اخلاقی موظف است چنان زندگی کند که قابل اعتماد باشد. اما هر انسانی به لحاظ اخلاقی وظیفه ندارد که اعتماد کند.
اعتماد و قابلیت اعتماد
در وهله نخست باید میان اعتماد و قابلیت اعتماد تمایز گذاشت، زیرا هر انسانی به لحاظ اخلاقی موظف است چنان زندگی کند که قابل اعتماد باشد. اما هر انسانی به لحاظ اخلاقی وظیفه ندارد که اعتماد کند. یعنی همچنان که من به عنوان یک انسان اخلاقا موظف هستم صادق، متواضع و منصف باشم و ادای امانت و وفای به عهد کنم و اهل شفقت به انسانها باشم، وظیفه دارم که چنان زندگی کنم که قابل اعتماد باشم و دیگران بتوانند به من اعتماد کنند. یعنی این وظیفه اخلاقی هر انسانی است که در کنار سایر وظایف اخلاقیاش، قابل اعتماد باشد، یعنی چنان مشی و سلوک کند و مجموع رفتار و گفتارش به صورتی باشد که دیگران بتوانند به او اعتماد کنند. بنابراین قابل اعتماد بودن وظیفه اخلاقی هر انسانی است.
اما آیا انسانها وظیفه اخلاقی دارند که به دیگران اعتماد کنند؟ ظاهرا چنین نیست. یعنی چنین نیست که اعتماد به دیگران مثل قابلیت اعتماد وظیفه اخلاقی هر انسانی است و چندان محرز نیست که وظیفه اخلاقی ما اعتماد کردن به دیگران است. بنابراین اعتماد کردن من به تو را باید از اعتماد کردن تو به من جدا کرد. هر کدام از ما وظیفه اخلاقی داریم که چنان زندگی کنیم که دیگران بتوانند به ما اعتماد کنند. اما همیشه اخلاقا موظف به این نیستیم که به دیگران اعتماد کنیم. در نتیجه اعتماد غیر از اعتمادپذیری یا قابلیت اعتماد است. دومی (قابلیت اعتماد) وظیفه اخلاقی هر فردی است اما اولی (اعتماد) محل بحث است و باید مشخص شود که در چه مواردی ما باید اعتماد کنیم و در چه مواردی از لحاظ اخلاقی نباید چنین کنیم. با این تفکیک در نظر داشته باشیم که بحث کنونی درباره اعتماد است، نه درباره اعتمادپذیری.
…