ارزیابی نسبت میان دین و اخلاق از دیدگاه تامس نیگل
دیدگاههای گوناگونی درباره نسبت دین و اخلاق ارائه شده است و یکی از آنها وابستگی روانشناختی دین و اخلاق است. تامس نیگل – فیلسوف تحلیلی معاصر – با تمایز نهادن میان زندگی خوش و زندگی اخلاقی، کوشیده است تا از عینیت ارزشهای زندگی خوش و اخلاقی دفاع کند. او با تفکیک نگاه آفاقی و انفسی به زندگی، تفکیک امیال انگیخته و ناانگیخته و همچنین با ارائه دیدگاههای برونگرا و درونگرا درباره منشأ انگیزش اخلاقی و ارائه دو تقریر حداقلی و حداکثری از درونگرایی، ضمن دفاع از درونگرایی حداقلی، راه را برای دفاع از مؤلفههای همگرایی انگیزشی و عینیت ارزشهای زندگی خوش و اخلاقی (مصلحتاندیشی و دیگرگزینی در زندگی اخلاقی) گشوده است.
به اعتقاد او، به مدد باورهای دینی میتوان همگرایی انگیزشی در زندگی خوش و اخلاقی را تقویت کرد و کمک باورهای دینی به همگرایی انگیزشی و عینیت ارزشهای زندگی خوش و اخلاقی را میتوان نوعی وابستگی روانشناختی غیرانحصاری و غیرالزامی ارزشهای اخلاقی به باورهای دینی انگاشت. تقسیم زندگی مطلوب به زندگی خوش و اخلاقی و دفاع روانشناختی از عینیت آنها و همچنین دفاع از نوعی خاص از وابستگی روانشناختی ارزشهای اخلاقی به باورهای دینی، از نقاط برجسته نظریه نیگل است؛ هرچند تکیه او بر تبیین روانشناختی، محدود کردن ارزشهای اخلاقی به ارتباط انسانها با یکدیگر و عدم توجه به تفاوت باورهای دینی در ادیان – در تبیین چگونگی وابستگی آنها به هم – در خورد تأمل است.
مقدمه
ارزشهای اخلاقی مهمترین ارزش یا یکی از مهمترین ارزشها در زندگی انسانها هستند و توجه به ارزشهای اخلاقی، یکی از آموزههای اساسی در ادیان و بخش بزرگی از تعالیم کتب مقدس است که در دوره جدید از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. از سوی دیگر، دین یا به تعبیر دقیقتر، آموزههای دینی نیز در زندگی بسیاری از انسانها از جایگاه بالایی برخوردارند. از این رو، تبیین ارتباط دین و اخلاق نیز از اهمیت زیادی برخوردار است، ولی نمیتوان با تکیه بر آموزههای دینی و اخلاقی نسبت میان آنها را روشن کرد و این مسئلهای کاملا فلسفی است؛ زیرا اولا ادلهای که در تبیین نسبت دین و اخلاق ارائه میشود، ارتباطی با محتوای آموزههای دینی و اخلاقی ندارد و ثانیا، بر فرض وجود ارتباط هم شواهد و قرائن به نفع هریک از تبیینها در آموزههای دینی و اخلاقی به گونهای است که نمیتوان با تکیه به یکی از آنها یکی از تبیینها را بر دیگری ترجیح داد و به روشنی گفت آموزههای دینی و اخلاقی از کدامیک از آنها دفاع میکنند. البته، پس از انتخاب دیدگاه خویش با تکیه بر ادله فلسفی، میتوان از شواهد و قرائن دینی به مثابه مؤید استفاده کرد.
تقسیم زندگی مطلوب به زندگی خوش و اخلاقی و دفاع روانشناختی از عینیت آنها و همچنین دفاع از نوعی خاص از وابستگی روانشناختی ارزشهای اخلاقی به باورهای دینی، از نقاط برجسته نظریه نیگل است
در یک نگاه کلی، دو رویکرد اساسی «استقلال دین و اخلاق از یکدیگر» و «وابستگی آنها و یکدیگر» در فلسفه و الاهیات مسیحی یا کلام و فلسفه اسلامی ارائه شده است که از هریک از آنها تقریرهای گوناگونی ارائه شده است. نظریه حسن و قبح ذاتی/ عقلی عدلیه و نظریه حسن و قبح شرعی/ نقلی اشاعره و نظریه امرالهی را میتوان از زمره تقریرها درباره نسبت دین و اخلاق برشمرد، اما در فلسفه اخلاق تحلیلی معاصر، تبیینهای دقیقتری از وابستگی یا استقلال آنها از یکدیگر مانند وابستگی یا استقلال معناشناختی، وجودشناختی، معرفتشناختی، روانشناختی و عقلانی ارائه شده است.
تامس نیگل (۱۹۳۷م) – فیلسوف اخلاق تحلیلی معاصر – نیز در آثارش به نسبت دین و اخلاق پرداخته است. او با نگاهی روانشناختی به ارزشهای زندگی مطلوب، یعنی زندگی خوش و اخلاقی، عینیت ارزشها آنها را در انگیزههای انسانها یا به تعبیر دقیقتر، همگرایی انگیزشی انسانها جستوجو کرده و بر این باور است که باورهای دینی میتوانند به همگرایی انگیزشی انسانها و در نتیجه، عینیت ارزشهای اخلاقی در زندگی خوش و اخلاقی کمک کنند. به اعتقاد او، مؤمنان با تکیه بر باورهای دینی میتوانند انگیزه لازم برای همگرایی در ارزشهای زندگی خوش و اخلاقی پیدا کنند. در این مقاله، نظریه اخلاقی هنجاری نیگل و دفاع او از وابستگی روانشناختی غیرانحصاری/ غیرالزامی ارزشهای اخلاقی به باورهای دینی را – به تفصیل – توضیح داده و نقد و بررسی خواهیم کرد.
…