من شکار میکنم، پس هستم | آیا شکار، عملی اخلاقی است؟
هر ساله وقتی روزها کوتاهتر و درختان برهنه میشوند، بحثهایی بر سر اخلاقیات شکار مطرح میگردد. شکارچیان، تعقیب و کشتن آهو، اردک، گوزن و دیگر حیوانات را عملی انسانی، ضروری، طبیعی و درنتیجه، اخلاقی میدانند. منتقدان اما میگویند که شکار، عملیست ظالمانه و بیفایده که باید از انجام آن شرم داشت.
منی که شکارچی نیستم نمیتوانم بگویم که تیراندازی به یک حیوان یا به دامانداختن آن دقیقا چه حسی دارد. اما بهعنوان یک دانشجوی فلسفه و اخلاق، فکر میکنم فلسفه بتواند در شفافسازی، نظامبندی و ارزیابی استدلالهای هر دو طرف به ما کمک کند. درک بهتر این استدلالها به ما یاری میدهد تا بتوانیم راحتتر با افرادی که با ما اختلافنظر دارند، صحبت کنیم.
سه دلیل برای شکارکردن
یکی از سؤالات اصلی این است که اصلا چرا مردم شکار میکنند؟ گری وارنر،1 فیلسوف محیطزیست، سه نوع شکار را بررسی میکند: درمانی، معیشتی و تفریحی. هریک از این سه نوع با هدفی که دنبال میکنند متمایز میشوند.
کشتن عَمدی حیوانات وحشی بهمنظور حفظ گونههای دیگر یا کل یک زیستبوم را شکارِ درمانی مینامند. مثال پروژه ایزابلا2 را در نظر بگیرید: گروههای حفاظتی، بین سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۶ تیراندازانی را استخدام کردند تا هزاران بز وحشی را در چندین جزیره گالاپاگوس از بین ببرند. بزها با چرای بیش از حد جزایر، بقای لاکپشتهای گالاپاگوس و سایر گونههای در خطر انقراض را تهدید میکردند.
شکار معیشتی بهمعنای کشتن عمدی حیوانات وحشی جهت تأمین مواد غذایی و منابع مادی برای انسان است. طی قراردادهایی، به قبایل بومی آمریکا اجازه دادهاند تا نهنگها را شکار کنند. شکار این حیوانات برای آنها ارزش معیشتی دارد. بهاینترتیب، آن قراردادها تا حدی توجیه میشوند.
در مقابل، شکار تفریحی یعنی کشتن عمدی حیوانات وحشی بهقصد لذت و تفریح. آنهایی که گوزن شکار میکنند صرفا چون این تجربه را هیجانانگیز میدانند یا میخواهند روی دیوار خانهشان شاخ آن را داشته باشند، جزو دسته شکارچیان تفریحی قرار میگیرند.
این دستهبندیها با هم منافاتی ندارند. شکارچیای که بهقصد لذت و تمایل به داشتن شاخهای تزئینی، گوزن شکار میکند، ممکن است بخواهد از گوشت آن نیز تغذیه کند، از پوستش لباس بسازد و یا به کنترل جمعیت گوزنهای منطقه کمک نماید. اما اینها تمایزاتی مهماند، زیرا اعتراض و مخالفت با شکار، بسته به نوع آن میتواند تغییر کند.
چه چیزی درمورد شکار است که مردم را اذیت میکند؟ آسیب، ضرورت و شخصیت
منتقدان اغلب استدلال میکنند که شکار، عملی غیراخلاقیست زیرا مستلزم آسیبرساندن عمدی به موجودات بیگناه است. حتی افرادی که با گماشتن حقوحقوق قانونی برای حیوانات مشکل دارند، باید قبول کنند که بسیاری از حیوانات دارای احساساند؛ یعنی درد و رنج را میفهمند. اگر تحمیل درد و مرگ ناخواسته بر یک موجود ذیشعور اشکال دارد، پس شکار آن، عملی نادرست و اشتباه است. من این موضوع را «مخالفت با آسیب» مینامم.
مخالفت با آسیب، در صورت صحت، طرفداران را ملزم به مخالفت با هر سه نوع شکار میکند، مگر اینکه بتوان نشان داد که در صورت عدم شکار، ضرر بیشتری متوجه حیوان موردنظر خواهد شد؛ مثلا اگر قرار است در زمستان از گرسنگی مزمن رنج ببرد. هدف شکارچی هرچه که باشد، خواه داشتن یک زیستبوم سالم، یک وعده شام مغذی یا صرفا تجربهای لذتبخش، حیوانی که شکار شده، همان میزان رنج و آسیب را تجربه میکند.
منطقا هرکسی که میگوید شکار اشتباه است، باید با شکار میان خود حیوانات نیز مخالف باشد. وقتی یک شیر، غزالی را میکشد، به اندازه هر شکارچی دیگری به غزال آسیب میزند؛ در واقع، حتی بسیار بیشتر.
افراد کمی حاضرند تا این حد پیش بروند. در عوض، بسیاری از منتقدان چیزی را پیشنهاد میدهند که من آن را «مخالفت با آسیب غیرضروری» مینامم: این ناپسند است که یک شکارچی به شیری شلیک کند. اما اشکالی ندارد که یک شیر، غزالی را شکار کند، زیرا شیر برای زندهماندن باید بکشد.
امروزه بهسختی میتوان استدلال کرد که انسان هم به اندازه حیوانات، به شکار نیاز ضروری دارد. واژه «ضروری» میتواند به نیاز تغذیهای یا زیستمحیطی اشاره داشته باشد که در این صورت، شکار معیشتی و شکارِ درمانی را ازنظر اخلاقی توجیه میکند. اما از شکار تفریحی نمیتوان از این طریق دفاع کرد.
شکار تفریحی را نیز میتوان با انتقاد دیگری که آن را «مخالفت با شخصیت» مینامم، رد کرد. این استدلال، عملی را نادرست میداند که هم آسیبرسان است و هم مطالبی را درمورد عاملش فاش میکند. بسیاری از ناظران، لذتبردن از شکار را ازنظر اخلاقی منفور میدانند.
در سال ۲۰۱۵ دندانپزشک آمریکایی، والتر پالمر3 وقتی متوجه این موضوع شد که یکی از غنایم آفریقا یعنی شیر سیسیل4 را کشت. کشتن سیسیل هیچ آسیب زیستمحیطی قابلتوجهی نداشت و حتی بدون وجود و دخالت انسان، از هر هشت شیر نر، فقط یکی تا بزرگسالی زنده میماند.
ظاهرا مردم به دو دلیل از پالمر متنفر شدند: یکی بهخاطر ذهنیتی که او از شخصیت خود برای مردم درست کرد – یعنی کسی که پول میدهد و مجوز میگیرد تا موجودات باشکوه را بکشد – و دوم بهخاطر آسیبی که رساند.
شکارچیانی که من میشناسم، مفهوم «مخالفت با شخصیت» را زیاد جدی نمیگیرند. اولا آنها میگویند که میتوان کُشت بدون اینکه شکار کرد و میتوان شکار کرد بدون اینکه کشت. در واقع برخی از شکارچیان بدشانس، فصل تا فصل حیوانی برای شکار گیرشان نمیآید. دوما به من میگویند که وقتی قتلی اتفاق میافتد، آنها با طبیعت، همدردی و به آن ادای احترام میکنند و حس غم دارند، نه لذت! بااینوجود، در برخی سطوح، شکارچی تفریحی از این کار لذت میبرد و قلب این مخالفت همین مسئله است.
وقتی درمورد اخلاقیات شکار بحث میشود، شخصی ناگزیر ادعا میکند که شکار، فعالیتی طبیعی است، چراکه همه جوامع بشری پیشاصنعتی یا درحالتوسعه تا حدی درگیر آن هستند و بنابراین شکار نمیتواند امری غیراخلاقی باشد. اما مفهوم طبیعیبودن در اینجا بیفایده و درنهایت بیربط است.
آیا شکارکردن، امری طبیعیست؟
وقتی درمورد اخلاقیات شکار بحث میشود، شخصی ناگزیر ادعا میکند که شکار، فعالیتی طبیعی است، چراکه همه جوامع بشری پیشاصنعتی یا درحالتوسعه تا حدی درگیر آن هستند و بنابراین شکار نمیتواند امری غیراخلاقی باشد. اما مفهوم طبیعیبودن در اینجا بیفایده و درنهایت بیربط است.
یکی از اندیشههای بسیار قدیمی که قدمت آن به رواقیون یونان باستان برمیگردد، ترغیبمان میکند که در تلاش باشیم تا مطابق با طبیعت زندگی کنیم و کارهایی طبیعی انجام دهیم. باور به وجود ارتباط میان خوببودن و طبیعیبودن، امروزه همچنان در استفاده ما از کلمه «طبیعی» در بازاریابی محصولات و سبک زندگی ادامه دارد؛ که اغلب با روشهای بسیار گمراهکننده همراه است. چیزهایی که طبیعی هستند، قرار است برای ما خوب باشند، اما نیاز است که ازنظر اخلاقی نیز خوب باشند.
اگر چالش تعریف واژههای «طبیعت» و «طبیعی» را کنار بگذاریم، این خطرناک خواهد بود که فرض کنیم چیزی صرفا بهخاطر اینکه طبیعیست، پس ازنظر اخلاقی نیز مجاز است. ایدز، زلزله، بیماری آلزایمر و افسردگی پس از زایمان، مواردی طبیعی هستند. و همانطور که دی آنین5 به طنز اشاره میکند، رفتارهایی مانند تجاوز جنسی، نوزادکشی و سیاستِ حق با کسیست که زور دارد، همگی در دنیای طبیعی وجود دارند.
مکالمات دشوار
سؤالات اخلاقی دیگر بسیاری دررابطهبا شکار وجود دارد. آیا فرقی دارد که شکارچیان از اسلحه، تیرکمان یا تله استفاده کنند؟ آیا حفظ یک سنت فرهنگی برای توجیه شکار کافی است؟ و آیا میتوان با شکارکردن مخالف بود درحالیکه گوشت حیوانات پرورشیافته در مزارع را میخوریم؟
بااینحال، اگر درگیر یکی از این بحثها شدید، بهعنوان نقطه شروع در ابتدا مشخص کنید که درمورد چه نوع شکاری صحبت میکنید. اگر طرف مقابل شما با شکار مخالف است، سعی کنید مبنای مخالفت او را بفهمید. و من معتقدم که نباید مفهوم طبیعت را وارد این ماجرا کرد.
درنهایت، سعی کنید با کسی که اساسا دیدگاهی متفاوت دارد، وارد بحث شوید. غلبه بر سوگیری تأییدی6 دشوار است. تنها پادزهری که برای این سوگیری میشناسم، گفتمان عقلانی با افرادی است که سوگیری تأییدی آنها برخلاف من باشد.
پی نوشت
- Gary Varner
- Project Isabella
- Walter Palmer
- Cecil
- The Onion: یک هفتهنامه فکاهی و طنز آمریکاییست. این نشریه بهطور روزانه بر روی اینترنت منتشر میشود.
- confirmation bias: گرایش به جستجو در اطلاعات یا تعبیرکردن آن بهنحوی است که باورها یا فرضیههای خودِ شخص را تأیید کند.