نقد کتاب «کیفرهای ترذیلی»
آقای بیوکافی:
مسالهای که بنده در این کتاب به آن پرداختهام، بحث «کیفرهای ترذیلی» است. این مساله بسیار دامنهدار بوده و سابقهای چندصدساله در دنیا دارد. هر چند مسالهی کیفرهای ترذیلی در مغرب زمین عمدتا با حذفشدن اینگونه کیفرها از رژیم حقوقیشان رفع و رجوع شدهاست. اما مباحث اخلاق کیفری حتی در این مجامع نیز زنده هستند، چرا که کماکان در بعضی از کشورها – به خصوص در رژیم حقوقی اسلام و ایران – از اینگونه کیفرها استفاده میشود.
از آنجایی که در کشورمان با بحث کیفرهای ترذیلی درگیر هستیم، باید جدای از بحثهای فقهی و حقوقی از منظر اخلاقی نیز به این مساله بپردازیم. این کتاب گام کوچکی در این راستا است و امیدوارم اساتید و پژوهشگران از زوایای بیشتری به این مساله بپردازند.
کیفرهای ترذیلی چه هستند؟
اولین پرسشی که باید به آن پاسخ بدهیم این است که «کیفرهای ترذیلی» چیستند؟ در این باره بین صاحب نظران توافق کاملی وجود ندارد. حتی در اسناد حقوقی بین المللی نیز تعریف موردتوافقی وجود نداشته و در بسیاری از موارد به جای تعریف به بیان مصادیق پرداخته شدهاست. از طرفی بنده هم نخواستهام در ابتدای کار خیلی درگیر این تعاریف بشوم. فلذا سعی کردهام به بیان مصادیقی که مورد اتفاق صاحبنظران – به خصوص در رژیم حقوقی اسلام و ایران – هستند، اکتفا کنم.
به طورکلی یکی از ویژگیهای مجازات، رنجآوربودن آن است. کیفرهای ترذیلی، کیفرهایی هستند که ویژگی تحقیرکردن مجرم نیز در آنها برجسته است. مصداقهای برجستهی کیفرهای ترذیلی که مورداتفاق صاحبنظران هستند، عبارتند از: شلاق، قطع عضو و سنگسار. برخی از چیزهایی که از مصادیق کیفرهای ترذیلی برشمرده میشوند، رفتار هستند، نه کیفر. بنده نیز کوشیدهام تمام مطالب این کتاب را بر اساس بررسی اخلاقی این سه مصداق پیش ببرم.
رویکردهای اخلاق کیفری
در دنیا دو رویکرد کلی در اخلاق کیفری وجود دارد که عبارتند از:
۱٫ اخلاق سزاگرا که بر وظیفهگرایی مبتنی است.
۲٫ اخلاق فایدهگرا.
در رویکرد اول به مجرم از این جهت که سزاوار مجازات است، نگاه میشود. علاوه بر این در این رویکرد اصولی همچون تناسب بین مجازات و جرم و اصل عدالت برجستگی خاصی دارند. در این رویکرد برخلاف فایدهگرایان که برای توجیه کیفر سخن از پیامدهای کیفر به میان میآورند، مشخصا به پیامدها و فواید کیفر توجهی نمیشود.
در مقابل مهمترین ویژگیای که در ادبیات رویکرد فایدهگرایانه وجود دارد، پیشگیری از جرم است. این پیشگیری اعم از پیشگیری خاص – که به معنای جلوگیری از جرمِ همان مجرم با اجرای مجازات است – و پیشگیری عام – که به معنای جلوگیری از جرم افراد بالقوهای که ممکن است مرتکب آن جرم شوند، است – است. البته در رویکرد فایدهگرایانه چیزهای دیگری مثل تشفیخاطر قربانی، اصلاح مجرم و … نیز به عنوان فواید مترتب بر مجازات نیز مورد توجه قرار میگیرند.
اغلب کسانی هم که بر اساس کرامت انسانی کیفرهای ترذیلی را زیر سوال بردهاند، به نوعی پیرو کانت هستند. ادعای کسانی که از این استدلال استفاده میکنند این است که همهی انسانها به واسطهی انسانبودن از ویژگی خاصی به نام کرامت ذاتی برخوردار هستند.
هر کدام از این دو رویکرد موافقان و مخالفانی دارند. عمدهترین استدلال سزاگرایانی که مخالف کیفرهای ترذیلی هستند این است که این کیفرها در تضاد با کرامت ذاتی انسان هستند. کرامت انسانی در ادبیات حقوق بشری بسیار تکرار شده و میشود. این مفهوم از پیشینهی زیادی در مغربزمین برخوردار است. در ادبیات اخلاقی و دینی ما نیز به این مطلب پرداخته شده است. با این حال اولین کسی که به صورت نظاممند و فلسفی به مفهوم کرامت انسانی پرداخته، کانت است. اغلب کسانی هم که بر اساس کرامت انسانی کیفرهای ترذیلی را زیر سوال بردهاند، به نوعی پیرو کانت هستند.
ادعای کسانی که از این استدلال استفاده میکنند این است که همهی انسانها به واسطهی انسانبودن از ویژگی خاصی به نام کرامت ذاتی برخوردار هستند. نکتهی مهمی که در این میان وجود دارد این است که این کرامت حتی در صورت ارتکاب شنیعترین جرایم ذاتی و غیرقابل سلب است و این کیفرها در مقابل این کرامت قرار دارند. ایشان در بیان چرایی این تقابل، معمولا به شهودات استناد کرده و استدلال دیگری نمیآورند.
پرسشی اصلی که متوجه این گروه است این است که چه ویژگیای در انسانیت نهفته است که باعث میشود انسانها کرامتی ذاتی و غیرقابل سلب داشته باشند؟ ایشان به این پرسش پاسخهای مختلفی دادهاند: از اشاره به ویژگی عقلانیت انسان گرفته تا اشاره به ویژگیهای دیگری همچون خودمختاری، ظرفیت برای درک عدالت، حساسیت اخلاقی و … . با این حال بر اساس تحقیقاتی که در حوزهی روانشناسی جرم به عمل آمده است، این ادعا در مورد همهی انسانها قابل اثبات نیست، چرا که مجرمانی وجود دارند که به رفتارهای دگرآزارانه (سادیسم) یا مازوخیسم مبتلا هستند. از آنجایی که برخی از این مجرمان از ارتکاب این رفتارها لذت برده یا حتی نسبت به این رفتارها احساس وظیفه میکنند، ویژگی حساسیت به عدالت در آنها قابل اثبات نیست. این یکی از بزرگترین اشکالاتی است که به ادعای کرامت انسانی وارد شده است.
اشکال دیگر به ایشان این است که در مقام واقع با پذیرش این ادعا، گرفتار تزاحم این ادعا با ارزشهای بنیادینی مثل عدالت یا حقوق قربانی خواهیم بود. با این حال علیرغم همهی اشکالات وارد شده، باید اجمالا اصل کرامت انسانی را در کنار اصولی همچون عدالت به عنوان یک اصل اساسی در بررسی اخلاقی کیفرهای ترذیلی بپذیریم.
در مقابل رویکرد مبتنی بر فایدهگرایی به پیشگیری عام و خاص از جرم اهمیت بیشتری میدهد. برخی از رویکردهای فایدهگرایانه بر بررسیهای آماریای که در کشورهای دیگر انجام شدهاند، مبتنی هستند. یکی از این بررسیهای آماری گزارش کمیتهی کادوان در سال ۱۹۳۷ در انگلستان است. در این گزارش بود که بحث الغای کیفرهای بدنی و مشخصا شلاق مطرح شد. عدهای با این الغا به این علت که شلاق خاصیت بازدارندگی بسیاری قویای دارد، مخالفت کردند. به همین دلیل این کمیته مامور شد تا این خاصیت را مورد بررسی قرار دهد. این کمیته به این منظور ۴۴۰ مجرم دارای سوابق خشن را – که علاوه بر تحمل زندان، شلاق نیز میخوردهاند – با دیگر مجرمان – که صرفا متحمل مجازات زندان میشدهاند – مقایسه میکند. و در مییابد که کیفر شلاق نه تنها از تکرار جرم در این مجرمان جلوگیری نمیکند؛ بلکه باعث افزایش تکرار جرم نیز میشود. پس از مدتی عدهای از مردم انگلستان مجددا درخواست میکنند تا کیفر شلاق به دلیل بازدارندگی آن دوباره احیا شود. بر اثر این درخواست پارلمان انگلستان از وزارت کشور درخواست میکند تا تحقیقی مجدد در این باره صورت بگیرد و بر اساس مقایسهی مشابهی که در سال ۱۹۶۰ صورت میگیرد، نتایج بررسی کمیتهی کادوان تایید میشود.
…