نقد کتاب درآمدی به فقه اخلاق
آقای غنوی:
از دوستان تشکر میکنم که فضایی را فراهم کردند تا در جوی دوستانه به مباحثی پرداخته شود که سابقه زیادی ندارند تا دوستان علاقهمند انگیزه بیشتری برای تأمل و حرکت در این زمینهها پیدا کنند. امیدوارم گفتگوی امروز من و برادر عزیزم، آقای حبیبی، گفتگوی مفیدی درباره کتاب درآمدی به فقه اخلاق باشد.
پیشینه کتاب درآمدی به فقه اخلاق
کتاب درآمدی بر فقه الاخلاق در حقیقت از جهتی برای خود من یک اتفاق بود، چون شروع کار من راجع به نظام اخلاقی اسلام بود. در دورهای، نوشتههای جدا جدا و به صورت مقالات مینوشتیم و در جمع بزرگی نقد میشد. بعد از آن، در مقطعی پیشنهاد شد مطالبی را که داریم به چاپ برسانیم و سعی کردیم آن را در قالبی ارائه دهیم که مجموعه منظمی هم در اختیار دیگران قرار دهیم.
این مجموعه کتاب فعلاً ۶ قسمت است. قسمت اول که حالت مقدمه دارد و همین کتاب درآمدی بر فقه اخلاق است که در حقیقت تأسیس یک روال تازه، ترسیم یک فضای نو و تعیین یک چارچوب است برای بحثهای فقهالاخلاق. بعد از این کارهای فقهالاخلاق شروع شد و در زمینه نظام اخلاقی اسلام متمرکز شدیم. تا اکنون ۴ جزء این مجموعه تکمیل و تحویل داده شده است، یک بخش آن چاپ شده و مابقی هم در صف چاپ است.
پیشینه بحث و طرح مسأله کتاب
فقه الاخلاق بحثی است که شاید سالها در ذهن خیلیها بوده و علتش هم این بوده که همه احساس میکردند در عرصه آموزههای دینی تمرکز خاصی بر حوزه احکام و مقایسه میان متون پیدا کردیم در صورتی که منابعی که در اختیار داریم (قرآن و روایات) نشان میداد بحث بزرگی از این آموزهها مورد توجه ویژه نبودند. اگر نوشتهها و گفتههای بزرگان قدیم را مرور کرده باشید شاید به این مسأله توجه کرده باشید، خیلیها این نکته را به عنوان نقد گفتهاند. ولی این که چه طور میشود کار تازهای را برای این فضاها شروع کرد، همیشه مورد سؤال بوده است.
در این زمینه چند مشکل هم خیلی خودنمایی میکرده است. مشکل اول این است که رشد طبیعی فقه در حوزه احکام، طی قرون و اعصاری رخ داده است. شما اگر کتابهای اولیه در این زمینه را مرور کنید (البته آن کتابهایی که به دست ما رسیده است چون خیلی از آن کتابها از بین رفته) تا امروز خیلی روند رو به جلویی را در حوزه احکام میبینید، هرچند در حوزه احکام هم به خاطر فاصله فقه ما از فضای حکومت، و فاصله حوزههای ما از فضای گفتگوهای امروزی، حتی میان فقه احکام در ادبیات حوزه و نیازها و پرسشهایی که امروزه باید یک مکتب و یک نظام محقق شده در بیرون جوابگوی آن باشد، فاصله زیادی افتاده است.
به خاطر همین در این سالها هم حوزه فقه احکام هم کم فحش نخوره و کم مطالبه به خودش ندیده است، تا حدی هم حق دارند. ولی واقعش این است که فقهای ما تا قدری قبل از انقلاب، شاید تصوری نداشتند از این که روزی این مجموعه به دستشان میآید و باید پاسخگوی سؤالات دیگران باشند، و به خاطر همین حتی حوزه فقه احکام هم در این چهل سال، اگرچه رشد زیادی کرده که قابل قیاس با قبل از انقلاب نیست، ولی هنوز فاصله زیادی دارد با آنچه که باید باشد.
در حوزههایی مثل فقه اخلاق، اوضاع بدتر از این است، از آن جهت که آن رشد طبیعی که در فقه احکام رخ داده، در فقه اخلاق اصلاً شکل نگرفته. تا زمان خواجه نصیر شاهد این هستیم که کتابهایی که تحت عنوان اخلاق نوشته میشود، عمدتاً متأثر از حکمت یوناناند یا به نحوی متأثر از مطالبی هستند که در هند تحت عنوان عرفان مطرح بوده است، و گاهی هم از ادبیات اخلاقی ایرانیان متأثر بودهاند. ولی در عرصه تأمل و تفقه در آموزههای اخلاقی در همان زمان هم، موجودی کمی داشتیم.
از زمان خواجه به بعد حتی موجودی ما محدودتر هم میشود، چون با تلفیقی که خواجه انجام میدهد و نظم تازهای که ایجاد میکند، و دعواها را به شکلی، چه در حوزه اخلاق و چه در دعوای بین کلام و فلسفه، به نحوی حل و فصل میکند، میبینید از زمان خواجه به بعد بیشتر شاهد تکراریم و تغییرات جزئی در ادبیات و مطالب گذشته را میبینیم. این دغدغه نقطه آغاز این کار بوده.
در حوزههایی مثل فقه اخلاق، اوضاع بدتر از این است، از آن جهت که آن رشد طبیعی که در فقه احکام رخ داده، در فقه اخلاق اصلاً شکل نگرفته.
ساختار کتاب
در این کار اسلوبی را که من برای ارائه مطلب و تحقیق انتخاب کردم این بوده که ابتدا تأملی داشته باشم در آن مبانی که مورد نیاز این فضا است. سپس آسیبشناسی اتفاقی که در این قرون و اعصار برای ما در حوزههای مختلف فقه پیش آمده، بررسی شده است. ابتدا راجع به خود فقه و تفقه بحث کردم که آیا اصلاً میشود چنین عرصه تازهای را به فقه افزود و آیا مبانی دینی و موجودی روایات ما چنین اقتضایی دارد یا نه.
بعد در بخشی تحت عنوان جلوههای فقه، به جلوهها و جنبههای متنوع دریافت از متون دینی پرداختم که پیش از این در نوشتههای اساتید ما سابقه داشته البته این نوشته تغییر زیادی داشته است.
و در ادامه شروع کردم به این که از نظر تاریخی این فضا چگونه ایجاد شده است. منظور من از تاریخی صرفاً بررسی کتابها و نوشتههای موجود نیست، پشت سر آن، مجموعه نوشتههایی هست که تقریباً مقدار خیلی کمی از آن برای امروز ما باقی مانده ولی از عناوین و توضیحاتی که رجالیین و فهرستنویسان راجع به این کتابها دادند، تقریباً میتوان حدس زد که آن زمان نسبت به تفقه چه فضایی داشتیم.
حتی آن طرفتر هم رفتهایم و این مسأله را بررسی کردیم که تفقه در زمان رسول خدا چگونه در مخاطبان شکل گرفته، و چه فرآیند تربیتی و آموزشی طی شده تا آن افراد ساده و بسیط و متعلق به یک فرهنگ خیلی ساده، به این برسند که بتوانید از کلمات کسانی مانند ابوذر به عنوان یک حکیم استفاده کنید. و از آدمهایی که به متر و اندازه ما نمیتوان درجه بالای فرهنگی برای آنها قائل شد، در حد حکمای بزرگ، مطالب اخلاقی صادر میشود. این گفتگویی بوده بیشتر مبتنی بر قرآن و روایات که ادامهاش آمده به عصر معصومین، و نوشتهها و گفتههایی که از معصومین یا از اصحابشان صادر شده است.
و بعد هم سعی کردم این را به بحث اخلاق محدود نکنم. میتوانم بگویم عرصههایی که بیشتر روی آنها کار شده، سه عرصه بوده؛ یک عرصه خیلی پرکار است که بحث احکام است، یک عرصه محدودتر است و حوزه کلام است، و یک عرصه هم هست که خیلی نزار و محدود بوده و آن هم حوزه اخلاق است. سعی کردم ترسیم کنم که چه در دوره معصومین و چه پس از غیبت حضرت حجت برای این عرصهها تا امروز چه اتفاقی افتاده.
…