یارِ بد بدتر بُوَد از مارِ بد | بررسی نقش دوستان در تربیت اخلاقی جوانان
تربیت اخلاقی و کاهش جرم در میان جوانان
به نظر میرسد میان احساسات اخلاقی و رفتارهای مجرمانه در جوانان ارتباط خاصی وجود دارد. عواطف اخلاقی را میتوان آموزش داد. ضروری است برای بررسی رابطۀ میان اخلاق و جرم، آموزش اخلاقی ــ خصوصاً آموزش در در دوران کودکی ــ را بررسی کرد.
بررسیهای من نشان میدهد در صورتی که جوانان نسبتبه همدلی، شرم و گناه، حسِ ضعیفی داشته باشند و احساس نکنند که خشونت اشتباه است، احتمال انجام اقدامات خشونتآمیز در آنها تقویت میشود. شاید این مسئله بدیهی به نظر برسد و تصور شود برخی از عواملِ شخصی مانند کنترلنداشتن بر خود، آسیبهای اجتماعی یا عوامل بیرونی (مانند فرصت ارتکاب جرم)، منشأ وقوع جرم هستند، اما در این مقاله، شواهد جدیدی در مورد تصمیماتی ارائه میشود که به ارتکاب جرم منجر میشوند.
پایبندنبودنِ یک جوان به اصول اخلاقی به این معنا نیست که او ذاتاً انسان بدی است. همانطور که گفته شد، اخلاق در کودکی آموخته میشود. افرادی که با ما زندگی میکنند، میتوانند قواعد اخلاقی را به ما یاد دهند. بر همین اساس، اگر کسی رشد اخلاقی کاملی نداشته باشد، نباید بلافاصله او را خطاکار و مجرم بدانیم. باید حواسمان باشد که چهبسا این فرد از سوی افراد تأثیرگذارِ زندگیاش، آموزش ناکافی ندیده یا به او، آموزش غلط دادهاند.
برنامههای رشد اخلاقی باید توسعه پیدا کند و آموزشهای اخلاقیای برای کودکان ارائه شود تا مانع شکلگیری این باور برای آنها شویم که رفتارهای مجرمانه میتوانند اخلاقاً پذیرفتنی باشند. تربیت اخلاقی، به همان اندازه حیاتی است که تغذیه، بهداشت و آموزش رسمی برای شکوفایی نسلهای آیندۀ ما.
نقش احساسات در تربیت اخلاقی
من مصاحبههای دقیق و مفصّلی را با ۵۰ مجرم خشن و سابقه دارِ جوان انجام دادم و نقش احساسات اخلاقی در تصمیمگیری برای ارتکاب خشونت را بررسی کردم. از آنها دربارۀ آخرین اقدام خشونتآمیزشان سؤال کردم. در برخی موارد، آخرین اقدام، یک روز قبل از مصاحبه رخ داده بود.
در یافتههای من شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه در جوانانی که برروی دربارۀ آنها پژوهش کردم، احساس همدلی، شرم و گناه وجود ندارد. برای مثال، از آنها سؤال میشد: «هنگامی که دیگران متوجهِ جُرم شما شدند، احساس شرمندگی یا گناه نکردید؟» یک نفر از آنها پاسخ داد: «راستش را بگویم، من احساس نمیکنم رفتارم اشتباه بوده است».
پایبندنبودنِ یک جوان به اصول اخلاقی به این معنا نیست که او ذاتاً انسان بدی است. اگر کسی رشد اخلاقی کاملی نداشته باشد، نباید بلافاصله او را خطاکار و مجرم بدانیم. باید حواسمان باشد که چهبسا این فرد از سوی افراد تأثیرگذارِ زندگیاش، آموزش ناکافی ندیده یا به او، آموزش غلط دادهاند.
مطالعۀ مشابهی که در دانشگاه کمبریج انجام شده هم نتیجۀ تحقیق مرا تأیید میکند. من هشت سال با گروه مطالعاتی آنها کار کردم و در برخی از مراحل مصاحبه، هدایت گروه را برعهده داشتم.
در این تحقیق که عنوان آن «توسعۀ نوجوانان و جوانان پیتربورو1» است، ۱۰ سال زندگی و رفتارهای گروهی از جوانان تحت نظارت قرار گرفت. این روش، رویکردی منحصربهفرد برای کشف چگونگی و چرایی الگوهای خاص رفتاری است.
حدود ۴ درصد از نمونۀ مورد مطالعه ــ یعنی تقریباً ۳۵ جوان ــ نیمی از کل جرایم گزارششده را مرتکب شده بودند. این جرایم را حدود ۷۰۰ نفر از سن ۱۲ تا ۲۲ سالگی در یک دورۀ ۱۰ ساله انجام داده بودند. در این بررسی، روشن شد که این تعداد اندک مجرمان، احساسات اخلاقی قویای ندارند؛ یعنی همدلی، شرم و گناه اندکی را احساس میکنند. ما دریافتیم افرادی که ضعیفترین عواطف اخلاقی را داشتند، بهطور متوسط در ۷۱ عمل مجرمانه شرکت داشتند. در مقابل، کسانی که از عواطف اخلاقیِ قویتری برخوردار بودند، فقط در یک جنایت شرکت داشتند.
تأثیر دوستان در تربیت اخلاقی
جوانان بیشترِ وقت خود را با والدین یا مراقبان اولیه، معلمان و گروههای همسالان خود میگذرانند. اگر همسالان یا والدین کودک باور نداشته باشند ارتکاب جرم اشتباه است یا نسبتبه مجرمان احساس تنفر یا گناه نداشته باشند، این مسئله، چهبسا بر احساس اخلاقیِ فردِ جوان نیز تأثیر بگذارد. تحقیقات نشان میدهد عدم احساس گناه نسبتبه رفتارهای قانونشکنانه، از سهسالگی بروز پیدا میکنند.
احتمال اینکه جرقههای اولیه و سرنوشتساز برای رشد اخلاقی از اوایل دوران کودکی شروع شود و تا اواخر کودکی و نوجوانی نیز ادامه یابد، بسیار قوی است. بهنظر میرسد رویدادهای مهم زندگی مانند روابط پایدار با اعضای خانواده یا شریک زندگی، شغل یا فرزند میتوانند اصول اخلاقی فرد را تقویت کنند و احتمال رفتار مجرمانه را کاهش دهند.
تأثیرپذیری رفتار جوانان از روابط عاطفی و اخلاقی با دیگران، تا حدودی سیرِ نزولیِ منحنی سنـجرم را تبیین میکند. این منحنی روند عمومی و گسترده در رابطه با جوانان را گزارش میدهد. جوانان از نظر ارتکاب جرم در اواسط تا اواخر نوجوانی به اوج خود میرسند و تا اوایل بیست سالگی به میزان چشمگیری میزان جرایم خود را کاهش میدهند.
نقش آموزش در تربیت اخلاقی
تحقیقات نشان میدهد که ارتباط شخص با افرادی که اصول اخلاقیِ قوی و سختگیرانهای دارند، میتواند منجر به رفتارهای قانونمدار شود. اگر کودک، تجربیات اولیۀ پیوندی و ارتباطیِ خود را با موفقیت تجربه نکند و تعهدات اخلاقی و عاطفی را نسبتبه دیگران ایجاد نکند، ممکن است رشد همدلی او متوقف شود یا بهطور کلی، احساس همدلیاش را از دست دهد.
دانشآموزان هنگامی که با الگوها، قوانین و تعاملات عادلانه و منصفانه روبهرو میشوند، رفتارهای مثبت اخلاقی را فرامیگیرند. مدارسی که حس ارتباط اجتماعی را پرورش میدهند و بحثهایی در مورد اخلاق برگزار میکنند، میتوانند چنین محیطی را فراهم کنند. توجه به این نکتۀ مهم نیز ضروری است که اگر پایداری محیطهایی که رشد اخلاقی را تقویت میکنند، درازمدت نباشد و در طی چندین سال استمرار نداشته باشد، ممکن است تأثیر آنها بر رفتارهای اخلاقی کوتاهمدت باشد.