مدارا، فضیلتی اخلاقی و مسئلهای فراتر از تحمل!
مدارا1 یکی از فضایل اخلاقی است که بهدرستی در قلمروی مسائل اخلاقی قرار میگیرد، ولی متأسفانه اغلب با پیشداوری2 اشتباه گرفته میشود. بسیاری از پژوهشهای روانشناختی ــ چه دربارۀ مدارا بهطورکلی و چه مشخصاً دربارۀ رشد درک کودکان از مدارا با افرادی که با آنها متفاوت هستند ــ از مسیر پژوهش دربارۀ پیشداوری انجام شده است، نه از مسیر پژوهشهای حوزۀ اخلاق. فرض را بر این میگذارند که فقدان پیشداوری، مساوی است با اینکه کسی بامدارا است.
از لحاظ نظری، پیشداوری و مدارا، دو مفهوم متفاوتاند، اما در عین حال تضادی با هم ندارند. در حقیقت، بیشترِ ما هردوی این ویژگیها را در خود داریم.
از آنجا که تعریف مدارا دشوار است، شاید در روانشناسی بهجایِ مدارا، بیشتر به پیشداوری پرداخته شود. با اینحال، برعکسِ پیشداوری، مدارا میتواند در حوزۀ اخلاق، جایگاهی اساسی داشته باشد و در بررسی روابط بین افراد گوناگون، رویکرد مثبتی3 را ارائه دهد.
بر اساس واژهشناسیِ لاتینی، مدارا ــ یا آنطور که غالباً مراد فیلسوفان است ــ معمولاً بهصورت منفی معنا میشود؛ یعنی تحمل چیزی که آن را نمیپسندیم یا حتی از آن متنفریم. اگر شخصی میخواهد چیزی را «تحمل کند»، شخصی است که تبعیض قائل نمیشود اما در افکار و عقاید خود دچار پیشداوری است؛ مثلاً کسی فروشندۀ لباس است و چنین جملاتی را به کار میبرد: «رنگ پوست تو را دوست ندارم، ولی همچنان به تو از این لباسها میدهم تا عادت خود را از دست ندهی.»
از همۀ اینها گذشته، چهکسی را دیدهاید که بخواهد بهجای آنکه با او مدارا شود، او را تحمل کنند؟
درعینحال، مدارا نباید بیحسابوکتاب باشد. مدارای بیحسابوکتاب، در شدیدترین شکل آن، پذیرشِ کورکورانۀ هرچیزی است و میتواند منجر به تأیید رفتارهای مشکوک و نقض حقوق بشر شود، مثلاً ازدواج کودکان یا سیطرۀ رسانهایِ نئونازیستها4.
مدارا بهمثابۀ فضیلتی اخلاقی
یکی از راههای جایگزین برای مواجهه با مدارا این است که آن را در مسائل حوزۀ اخلاقی قرار دهیم و بهخودیخود، فضیلتی اخلاقی محسوبش کنیم.
بسیاری از فیلسوفانِ معاصر، مدارا را با احترام، برابری و آزادی پیوند دادهاند. کسانی مانند مایکل داتزه5، جان رالز6 و مایکل والزر7 معتقدند که باید مدارا را وظیفهای مدنی و اخلاقیِ قطعی بدانیم، صرفنظر از رنگ پوست، عقیده یا فرهنگ.
بهعبارتِ دیگر، احترام به یک فرد و نیز احترام متقابل بین افراد، یک تعهد یا وظیفۀ اخلاقی است. مدارا، امکان همزیستی دعاوی متعارض دربارۀ باورها، ارزشها و ایدهها را میان افراد فراهم میکند، البته تا وقتی با فضایل اخلاقیِ مقبول همخوانی داشته باشند.
بنابراین، درحالیکه شیوههای مختلف ازدواج با فضایل اخلاقیِ پذیرفتهشده مطابقت دارد، سوءاستفادۀ جنسی از کودکان غیراخلاقی و تحملناشدنی است. من معتقدم مدارا مؤلفهای بنیادین در وحدت اجتماعی و چارهای برای نابردباری و پیشداوری است.
طرفداران آزادی اراده ــ مانند جان لاک8، باروخ اسپینوزا9، جان استوارت میل10 و دیگران ــ پذیرفتهاند که مدارا یک وظیفۀ اخلاقی است. آنها ادعا میکنند که افراد بردبار برای استقلال و آزادی انتخابِ فردی ارزش قائل هستند.
وقتی مدارا در حوزۀ اخلاقیِ مرتبط با انصاف، عدالت، احترام و پرهیز از آسیبرساندن به دیگران قرار میگیرد، آن را فقط میتوان یک فضیلت اخلاقیِ سودمند در نظر گرفت.
پژوهشهای روانشناختی تأیید میکنند که جایگاه درستِ بحث از مدارا، حوزۀ اخلاق است. پژوهشهای خودِ من با دانشجویانم نشان میدهد که مؤثرترین شاخصها و پیشبینیکنندهها در مدارا و پذیرش تمایز میان انسانها، انصاف و همدلی است.
همچنین، انصاف و همدلی ارتباط تنگاتنگی با رشد اخلاقی و دلیلآوریِ اخلاقی دارند. انصاف و همدلی برای هر نظام اخلاقیِ منسجمی، اساسی محسوب میشوند.
همدلی و اخلاق
روانشناسانی مانند جاناتان هایت11 معتقدند همدلی، مهمترین محرک رفتار اخلاقی است. دیگرانی مانند مارتین هافمن12 معتقدند همدلی محرک رفتارهای جامعهپسندِ نوعدوستانه یا غیرخودخواهانه است.
افراد همدل نسبت به افکار، احساسات و تجربیات دیگران حساس هستند. آنها میتوانند خود را بهجای دیگران بگذارند و ببینند وقتی با آنها بدرفتاری شود، چه احساسی دارند. ماهیت مدارا، قراردادن خود بهجای دیگران است.
تحقیقات من نشان میدهد که افراد در هر سنی، حتی کودکان، نسبتبه دیگرانی که از نظر رنگ پوست، عقیده یا فرهنگ با آنها متفاوت هستند، عمیقاً احساس انصاف و همدلی دارند. آنها بین ۷۰ تا ۸۰ درصد مواقع، نگرشهای همراه با پیشداوری و نابردبارانه را نمیپذیرند و مدارا بر پایۀ انصاف و همدلی را تأیید میکنند.
فضایل اخلاقی همچون انصاف، عدالت، همدلی، مدارا و احترام فضایل مشترکی هستند ــ اگر نگوییم جهانی ــ و با تفاوتهای انسانی سروکار دارند.
بررسی مدارا بهعنوان مفهومی مجزا، میتواند پیامدهای منحصربهفردی برای آموزشوپرورش و سیاستهای اجتماعی داشته باشد. آموزشوپرورش با هدف ارتقای جامعهای سازگار میتواند از تمرکز بیشتر بر روابط بین اخلاق و مدارا استفاده کند. بنابراین، بنانهادن مدارا بر مبنای نظریههای اخلاقی، یک رویکرد آموزشی جایگزین را برای ارتقای روابط بینِگروهی متناسب، ممکن میسازد.
بخشی از این آموزش، شامل ایجاد حس عمیق انصاف، عدالت و توانایی همدلی با مشکلات کسانی است که از نظر ویژگیهای نژادی، قومیتی یا ملیتی متفاوت هستند.
پی نوشت
- tolerance
- prejudice
- در اینجا، رویکرد مثبت به این معناست که با پژوهش دربارۀ مدارا، محققان میتوانند بینش انسانها را دربارۀ درک، احترام و همدلی نسبت به دیگران ارتقا دهند، که در نهایت میتواند منجر به ایجاد جوامع سازگارتر شود (مترجم).
- Neo-Nazi propaganda
- Michael Dusche
- John Rawls
- Michael Walzer
- John Locke
- Baruch Spinoza
- John Stuart Mill
- Johnathan Haidt
- Martin Hoffman