چاقی نه جرم است و نه بیماری!
چاقها شاید شرمزدهترین افراد جامعه ما باشند: دادههایی وجود دارد که نشان میدهد شرم ناشی از وزن حتی از نژادپرستی و جنسیتزدگی نیز گستردهتر و شدیدتر است. وجودِ سوگیری اجتماعی و فرهنگی علیه چاقها کاملاً مستند و مبرهن است، مخصوصاً در محل کار، قلمرو پزشکی و رسانهها.
در محل کار، تبعیض در زمینه استخدام، دستمزد، ترفیع و پایان کار وجود دارد. جان کالی1 در مقاله تأثیر چاقی بر دستمزد ۲۰۰۴2، با جزئیات به بررسی مسئله تبعیض در محل کار پرداخت. کالی به این نتیجه رسید که زنان سفیدپوستِ چاق، ۱۱.۲ درصد کمتر از همتایانِ غیرچاق خود حقوق میگرفتند. در قلمرو پزشکی، ظلم زیادی به چاقها میشود: طبق یک مطالعه، بیش از ۴۰ درصد پزشکان به بیماران چاق واکنش منفی نشان میدهند و ممکن است از پیشنهاد یا انجام برخی عملها برای آنها منصرف شوند (مقاله نگرش پزشکان به چاقی و نسبت آنها با کفایت و تخصص: مطالعهای مقطعی3). مثالهای بیشماری درباره سوگیری بر اساس وزن در رسانهها وجود دارد: از «مانیکای چاق»4 در دوستان5 گرفته تا سریال بزرگترین بازنده6 و فیلم پروفسور دیوانه7 که در آنها چاقها به اشکال تحقیرآمیزی تصویر میشوند. شخصیتهای چاق در تلویزیون و سینما در مقایسه با همتایان لاغرترشان بیشتر در حال خوردن یا سوژه شوخی دیگران دیده میشوند. این واقعیت تأیید میکند حتی زمانی که بدن چاقها نمایش داده میشود، معمولاً غیرجذاب، مسخره، قابل تحقیر و حتی خیکی و چندشآور تصویر میشوند. این واقعیات هشداردهنده نشان میدهند که تبعیض علیه چاقی،8 شکلی جدی از پیشداوری به حساب نمیآید، شاید بهخاطر عادیسازی یا تلاشهای گسترده برای توجیه این ظلم.
تلاشهایی برای توجیه اخلاقی چاقآزاری9 بهمثابه انگیزهای برای کسب خیر بیشتر، یعنی ارتقای سلامت جسمی یا بهروزی، صورت گرفته است. این استدلالهای مبتنی بر «خیر بیشتر» فرض میگیرند که نیات پشت چاقآزاری اغلب مثبت است. طبق این نظر، هدف و نیت، انگیزه دادن به افراد است برای اینکه انتخابهای سالمتری کنند تا بتوانند زندگی باکیفیتتری داشته باشند.
بررسیِ این رویکرد مثبت به چاقآزاری بسیار جالب است، زیرا باور به اینکه کاهش وزن به زندگی باکیفیتتری میانجامد، بنیان و اساس کارهایی است که به صورت روزمره برای چاقی انجام میدهیم. این فکر که اضافه وزن برای ما مضر است، واضح و بدیهی است. مثلاً تعداد کاربران فعال ماهانهی نرمافزار کاربردی کالریشمارِ MyFitnessPal در سال ۲۰۱۸ به ۱۹.۱ میلیون نفر رسید یا محصولات کاهش وزن مانند دمنوشهای سمزدا، شیکهای جایگزین غذا و حتی آبنبات چوبیهای کاهنده اشتها، سالیانه حدوداً ۳۷.۵ میلیون دلار برای برندِ سبک زندگی Flat Tummy Co درآمدزایی میکنند.
با این حال، کارهای چاقآزارانه پایه و اساس گروههای حامی کاهش وزن است. آنها از ترازوهای عمومی، تقویت مثبت10 و پاداش استفاده میکنند تا اینکه افراد در رسیدن به اهدافشان در کاهش وزن انگیزه پیدا کنند. مفهوم پاسخگویی در این گروهها، نمونهای ضمنی و غیرصریح از چاقآزاری است. اگر کسی را پاسخگو یا مسئول کاهش وزنش بدانیم، هراس از واکنش افراد در شبکههای مجازی یا دیگر افراد گروهِ حامی که از شکست او مطلع میشوند، برای او انگیزهای خواهد بود تا تسلیم نشود و ادامه دهد. اینجا شرم اجتماعی را نیروی انگیزاننده مثبتی میدانند که به ما در رسیدن به اهدافمان در کاهش وزن کمک میکند. اگر کاهش وزن را با پیامدهای مثبتی مانند ارتقای سلامت کلی و کیفیت زندگیِ فردی مرتبط بدانیم، آنگاه در این موارد از آنجا که زندگی فرد را ارتقا میدهد میتوان چاقآزاری را موجه دانست.
گرچه این منطق، ممکن است به صورت شهودی درست به نظر برسد، اما اجازه دهید استدلال کنم که چرا این دیدگاه گمراهکننده است و چرا یک اقتضا و الزام اخلاقی رقیب باید اولویت داشته باشد.
استدلالهای چاقآزارانه ضعیف
استدلالهایی که میخواهند چاقآزاری را بر اساس کسب خیر بیشتر توجیه کنند، به دلایل بسیاری موفق نیستند. اولاً آنها بر این فرض استوارند که چاقآزاری، ابزاری مؤثر برای وادار کردن افراد به کاهش وزن است و کاهش وزن هم به سلامت جسمی بیشتر میانجامد. در هر دو ادعا میتوان مناقشه کرد. واقعیت این است که چاقآزاری نهتنها ابزاری غیرمؤثر برای وادار کردن افراد به کاهش وزن است، بلکه ظرفیت این را دارد که نتیجه عکس دهد. پیمایشِ کالج دانشگاهی لندن11 در سال ۲۰۱۴ نشان داد که چاقآزاری نهتنها افراد را به کاهش وزن تشویق نمیکند، بلکه افراد تحت تبعیض بر اساس وزن12 نسبت به بقیه، اضافه وزن بیشتری هم پیدا کردند.13 طبق این گزارش، تبعیض بر اساس وزن، بخشی از مشکل چاقی است، نه بخشی از راهحل آن. افزون بر این، طبقِ مقاله تأثیر شرم از وزن بر مصرف کالری ۲۰۱۱،14 اگر زنانِ دارای اضافه وزن بهخاطر وزن از جانب دیگران شرمنده شوند، ممکن است به افزایش مصرف کالری منجر شود.
این باور که کاهش وزن به افزایش بهروزی میانجامد، میتواند بر کودکان نیز تأثیر عکس بگذارد. در سال ۲۰۱۹، ناظران وزن15 یک نرم افزار کاربردی به نام کوربو16 راهاندازی کردند که هدف آن ترویج عادات غذایی سالم از سنین پایین بود. این نرم افزار برای کودکان هشت تا هفده ساله بود و آنها را به اندازهگیری غذایی که میخورند، تشویق میکرد. کوربو بر اساس سیستم چراغ راهنما توصیه میکرد: سبز یعنی خوردن آزاد است، زرد یعنی در خوردن باید تعادل ایجاد کرد و قرمز یعنی کودک باید پیش از خوردن «بایستد و فکر کند». از ناظران وزن بابت تقویت فعالانه شرم از چاقی، انتقادات شدیدی شد. نتیجه این نرم افزار، میتوانست افزایش تغذیه نامنظم و ناسالم در کودکان باشد. به همین خاطر، از آوریل ۲۰۲۱، دادخواست17 حذف این نرم افزار کاربردی در سایت Change.org 114.525 امضا جمع کرده بود.
با توجه به این نکات، مقاله اگر شرمنده کردن چاقی را کاهش میداد، افراد چاق وجود نداشتند ۲۰۱۳18 این ادعای معقول را مطرح میکند که اگر شرمنده کردن چاقها کارایی داشت، مطمئناً تا به حال نتیجه میداد.
دلیل دوم بر گمراهکننده بودن استدلالهای مبتنی بر خیر بیشتر این است که بهندرت در موقعیتی هستیم که بیماریهای زمینهای افراد را بفهمیم. همچنین نمیتوانیم سبک زندگی افراد را صرفاً بر اساس ظاهر آنها تشخیص دهیم. شرم رایجی که درباره چاقی وجود دارد، فرضش این است که افزایش وزن بهعلت تنبلی یا فقدان خودکنترلی است، اما میدانیم که ضرورتاً چنین نیست. اندازه بدن علاوه بر رژیم غذایی و عادات و سبک زندگی، اغلب میتواند تحت تأثیر سوختوساز، ژنتیک، خواب، دارو، ثبات مالی، سلامت روان یا سابقه بیماریهایی مانند کمکاری تیروئید هم باشد. بر این اساس، «راهحل» افزایش وزن همیشه بهسرراستی کمتر خوردن یا بیشتر ورزش کردن نیست. بلکه چاقی یک پدیده پیچیده اجتماعی-اقتصادی، روانشناختی و فیزیولوژیک است. چاقی علل گوناگونی دارد و اغلب به اراده فردی برنمیگردد. بنابراین، روشن است که چاقآزاری راه مؤثر یا مناسبی برای کاهش چاقی نیست. این استدلال تردیدهای جدیای درباره استدلال مبتنی بر خیر بیشتر ایجاد میکند. زیرا ادعاهایی که نیات پشت چاقآزاری را به صورت کلی مثبت و خیرخواهانه میدانند، ناموجه است. آنها میگویند چاقآزاری پیامدهای خوبی دارد که توضیح دادیم اینگونه نیست.
شرمنده کردن کسی بهخاطر شرایطی که در کنترلش نیست، غیراخلاقی است، مخصوصاً زمانی که افزایش وزن پیامدِ ضربه روانی پیچیده یا مشکلات شخصی باشد.
غیراخلاقی بودن چاقآزاری
میخواهم یک گام پیش بروم و استدلال کنم که چاقآزاری نهتنها ثمربخش و موفق نیست، بلکه از نظر اخلاقی غیرمجاز و نادرست است. مثلاً شرمنده کردن کسی بهخاطر شرایطی که در کنترلش نیست، غیراخلاقی است، مخصوصاً زمانی که افزایش وزن پیامدِ ضربه روانی پیچیده یا مشکلات شخصی باشد. اما حتی در مواردی که وزن در کنترل فرد است هم از نظر اخلاقی مجاز نیستیم چاقآزاری کنیم. اولاً چون این کارها تبعیض را تداوم میبخشد، و علاوه بر آن، بار سنگینی بر دوش افراد میگذارد. از آنجا که کاهش وزن، راهحل دائمی و واضحی ندارد، باری است که از نظر روحی به فرد فشار میآورد و اغلب مستلزم داشتنِ زمان، پول و اراده قوی است. بنابراین، چاقآزاری این احساس را به افراد القا میکند که باید تغییر کنند، یا تغییر چیزی که کنترلی بر آن ندارند یا چیزی که بر آن کنترل دارند اما باری سنگین بر دوش آنها میگذارد.
نگرش ما نسبت به خوردن و رژیم غذایی سالم از مؤلفههای بسیار مهمی است که در تصور و داوری ما درباره خودمان و دیگران مؤثر است. بگذارید ارتورکسیا19 را معرفی کنم که تصور میشود ایدئولوژی پشت چاقآزاری را درونی میکند. ارتورکسیا نروسا20 به معنای «وسواس درست خوردن» است و به وضعیتی دلالت دارد که فرد در آن نسبت به تشخیص و حفظِ رژیم غذایی آرمانی دچار وسواس میشود. چنین فردی معمولاً با پرهیز سفتوسخت از غذاهایی که به صورت کلی ناسالم تلقی میشوند، از لذت بردن و تجربه کردن در خوردن اجتناب میکند. کریستینا ون دایک21 در مقاله غذای مناسبتر بخورید: ارتورکسیا، سلامتی و جنسیت،22 ارتورکسیا را محور و مرکز مطالعه خود درباره وسواسِ جامعه نسبت به سلامتی قرار میدهد. او استدلال میکند که ارتورکسیا تجسم اضطرابهای کهن درباره تناهی و فناپذیری انسان است که فرهنگ غربی قرن بیست و یکمی نسبت به آن دچار وسواس شده است.
ون دایک این نکته جالب را مطرح میکند که ارتورکسیا اغلب حس برتریِ اخلاقی در خود دارد که وقتی فرد رژیم غذایی آرمانی خود را رعایت میکند در او ایجاد میشود. استیون برتمن23 و دیوید نایت24 در کتاب معتادان به غذای سالم بر وسواس تغذیه سالم غلبه میکنند ۲۰۰۱25 میگویند ارتورکسیا برخلاف اختلالهای تغذیه دیگر، خود را به نوعی از فضیلت تبدیل میکند که فرد در آن بهتدریج تغذیه سالم را بالاترین ارزش میداند. نهایتاً برای چنین افرادی، کیفیت آنچه مصرف میکنند و خلوص رژیم غذاییشان از ارزشهای اخلاقی شخصی، روابط میانفردی، برنامههای شغلی و روابط اجتماعی هم مهمتر میشود. غذا به محور و مرکز زندگی آنها تبدیل میشود. بنابراین، شگفتانگیز نیست که ادوارد یوئن26 (که در حال بهبودی از ارتورکسیا است) میگوید ارتورکسیا بالاخره تجربهتان را از بقیه زندگی بدتر میکند.
چاقی و آزادی
به نظر من، دلیل اصلی غیراخلاقی بودن چاقآزاری این است که محدودکننده و مخربِ آزادی فرد است. چاقآزاری آزادی شخصی را محدود میکند، اولاً به این خاطر که به امیال کجومعوج27 دامن میزند که در مسائلی مانند خودآیینی، فاعلیت و مسئولیت مهم است.
جان الستر28 در کتاب انگورهای ترش: مطالعاتی در باب براندازی عقلانیت ۱۹۸۳29 توضیح میدهد که زمانی میگوییم فردی امیال کجومعوج دارد که خود را بدون کنترل و حتی آگاهی با ترجیحات [که واقعاً ترجیحات خودش نیست] وفق دهد. امیال کجومعوج معمولاً فرد را درباره خواستهها و علایق فردیِ واقعی یا اموری که بهروزی را افزایش میدهد، فریب میدهند. امیال بهتبعِ شرایط اجتماعی ناعادلانه کجومعوج میشوند. این نکته در این بحث به کار میآید، زیرا همانطور که گفتیم، چاقها شرمزدهترین افراد جامعه ما هستند.
امیال کجومعوج خودآیینی را محدود میکنند، زیرا هیچ نشانهای از خودمختاری افراد در انتخاب این امیال نیست، بلکه نشاندهنده تبعیت فرد از فرهنگ مسلط و غایات آن است. احساسات پشت چاقآزاری، ظلم فرهنگی به چاقها را همزمان ایجاد و تقویت میکنند. بنابراین، میتوانیم نتیجه بگیریم که چاقآزاری موقعیت را برای چیزی فراهم میکند که امیال را کجومعوج میکند، مانند اینکه فرد خود را با ترجیحاتی وفق دهد که کنترلی روی آنها ندارد یا اینکه جوری فریب بخورد که باور کند کاهش وزن بهروزی را افزایش میدهد. چاقآزاری با تقویتِ بیزاری از چاقی، مسئول کجومعوج کردن امیال است. چاقآزاری فشار اجتماعی مخربی به فرد وارد میکند و بهتبع، تهدیدی است برای خودآیینی شخصیِ فرد.
دومین دلیل برای اینکه چاقآزاری خودآیینی شخصی را تهدید میکند، این است که مستلزم تحمیل ارزشهاست. باورهای دیگران درباره اولویتهای زندگی به آنها القا میشود. باورهای فرهنگی موجود درباره بدن و سلامتی (که همان مد زمانه یعنی بیزاری از بدن چاق است)، بر اهمیت ظاهر ما تأکید میکنند، «خوب» و «بد» بودن انواع بدن را تعیین میکنند، کاهش وزن را به ارتقای بهروزی ربط میدهند (همانطور که دیدیم، درست نیست) و چاقی را حالتی جسمی میدانند که باید از آن شرمنده بود. تقویت این ارزشها بر توانایی فرد برای عمل طبق دلایل خودش تأثیر میگذارد. زیرا مصرانه به آنها گفته شده چه چیزی را باید بخورند و چه چیزی را نباید بخورند، چقدر باید بخورند و اینکه اندازه بدنشان باید یکی از دغدغههای اصلیشان باشد. وقتی احساسات دیگران دائماً به این شکل بر آنها تحمیل میشود، بهخاطر انتخابها و عادات و سبکزندگیشان قضاوت منفی میشوند، و بهویژه بهخاطر ظاهرشان طرد میشوند، نمیتوان در چنین شرایطی انکار کرد که افراد بهسختی میتوانند آزادانه انتخاب کنند. برای اینکه بحث روشنتر شود، فرض کنید فردی چاقآزاری را تجربه کند: در حالی هر روز از طرف جامعه خود دچار تبعیض میشود که از در و دیوار رسانهها تبلیغات کاهش وزن، بازنماییهای منفی از بدنهای چاق و بازنماییهای مثبت از بدنهای لاغر میبارد. فرد باید خیلی با اراده و اعتماد به نفس باشد که در چنین شرایطی، آن قدر با بدنش احساس راحتی کند که صرفاً بر اساس امیال اصیل خود (و نه بر اساس این همه نیروی مخرب و تحمیلگر) تصمیم به تغییر بدنش بگیرد. مقاومت در برابر درونی شدنِ آرمان زیباییشناختی لاغری بسیار دشوار است، زیرا از طرفی، هزینه و خطرات جذاب دیده شدن بسیار زیاد است، و از طرف دیگر، معیارهای مسلط جذابیت در جامعه غربی به سمت بیزاری از بدن چاق منحرف شده است. بنابراین، چاقشرمی از نظر اخلاقی جایز نیست، زیرا نظام ارزشی خاصی را به دیگران تحمیل، و افراد را به دنبال کردنِ غایاتی وادار میکند که به صورت طبیعی یا با انگیزه خودشان دنبال آن نمیرفتند، بلکه در نتیجه اجبار یا فریب خوردن از معیارهای مسلطِ جذابیت در جامعه تبعیت میکنند.
نتیجه
چاقآزاری از تداوم آرمانهای ناهنجار30 دفاع میکند و به افرادْ احساساتی را تلقین میکند که پایه و اساسِ ظلم به چاقهاست. اگر این احساسات در ما درونی شود، پیامد طبیعی آن، پذیرشِ نظام ارزشی تحریفشدهای است که بهوضوح در ارتورکسیا، اولویت دادن به سلامتی، ظاهر، جسم و وزن بدن بهجای ارزشهای اخلاقی اصیل به چشم میآید. این نظام ارزشی معیوب میتواند به اختلالهایی بینجامد که به وسواسهای رفتاری درباره غذا، ورزش یا سلامتی دامن میزند. این روند میتواند پیامدهای شدید و گاهی فاجعهآمیز داشته باشد. بنابراین، باید در مقابل ایدئولوژی مشترکی که پایه و اساس ارتورکسیا و چاقآزاری است، مقاومت کرد. دیگر نتیجه بالقوه خطرناکِ درونی شدنِ باورهای اجتماعی مشترک در باب سلامتی و چاقی، این است که افراد سالم و لاغر از نظر اخلاقی فضیلتمندتر از افراد ناسالم یا چاق به حساب میآیند. وقتی جذابیت و سلامت جسمی، فضیلت به حساب آیند، هر فضیلت واقعی دیگری که محتملتر باشد به بهروزی فرد بینجامد (مانند دوستی، بزرگمنشی یا شرافت)، تضعیف میشود. و اگر واقعاً سلامتی ارزش مهمی برای فرد باشد، فقط زمانی مناسب است که نتیجه خودمختاری باشد، نه پیامدِ امیال کجومعوج یا علایق ناهنجار. بنابراین، نظام باوری که انگیزاننده چاقآزاری است به نظام ارزشی تحریفشدهای دامن میزند که به اختلال در خوردن یا وسواس در رفتار، و همچنین محدودیت در توانایی افراد برای تعیین ترجیحات خود در زندگی، میانجامد و با خودآیینی شخصیِ کاملاً رشدیافته ناسازگار است.
پی نوشت
- John Cawley
- The Impact of Obesity on Wages’ (Journal of Human Resources vol. 39, issue 2)
- ‘Physicians’ attitudes about obesity and their associations with competency and specialty: a cross-sectional study’, M. Jay et al, 2009
- fat Monica
- Friends
- The Biggest Loser
- The Nutty Professor
- fatism
- fat shaming
- positive reinforcement
- University College London
- weight discrimination
- Obesity Journal vol.22, S.E. Jackson, R.J. Beeken, and J Wardle
- N.A Schvey’s et al’s 2011 study, ‘The Impact Of Weight Stigma On Caloric Consumption’
- Weight Watchers
- Kurbo
- petition
- A. Janet Tomiyama and Traci Mann’s 2013 paper, ‘If Shaming Reduced Obesity, There Would Be No Fat People’
- orthorexia
- Orthorexia Nervosa
- Christina Van Dyke
- ‘Eat Y’self Fitter: Orthorexia, Health and Gender’ in The Oxford Handbook of Food Ethics (edited by Anne Barnhill, Mark Budolfson, and Tyler Doggett, 2017)
- Steven Bratman
- David Knight
- Health Food Junkies Overcoming the Obsession with Healthful Eating
- Edward Yuen
- deformed desires
- Jon Elster
- Sour Grapes: Studies in the Subversion of Rationality
- malformed
اخلاق