صورت زیبای ظاهر همهچیز است | چرا باید نگرشمان را دربارۀ جراحی زیبایی عوض کنیم؟
اخلاقِ جراحی زیبایی معمولاً بر این مسئله تمرکز میکند که آیا جراحی زیبایی اخلاقاً توجیهپذیر است یا نه؟ برخی استدلال میکنند که جراحی زیبایی به دلایل بسیاری هرگز قابلقبول نیست. یکی از این دلایل این است که جراحی زیبایی همواره برای بهبود ظاهر انجام میشود و به همین خاطر، رذایلی همچون غرور را پروارتر میکند، یا به این دلیل که جراحی زیبایی باعث میشود زمان انجام کارهای مهمتر از دست برود. یکی دیگر از دلایل قابلقبولنبودن جراحی زیبایی این است که جراحی زیبایی فقط بر روی گروههای خاصی از مردم ــ مانند زنان ــ انجام میشود و این موضوع باعث میشود آن گروه خاص، حقیر و درنتیجه زیردست به نظر بیایند (۱). برخی دیگر، استدلال میکنند که جراحی زیبایی، همیشه مجاز است، چون صرفاً یک انتخاب است و همیشه باید به انتخابهای آگاهانه، احترام گذاشت. عدهای دیگر، استدلال میکنند که جراحی زیبایی، در بعضی موارد پذیرفتی است و در بعضی موارد پذیرفتی نیست؛ مثلاً تغییر یک بدنِ معیوب به بدنی معمولی پذیرفتنی است، چنانکه گوشهای بیرونزده یا شکافِ کام معمولاً اصلاح میشوند و بازسازی سینه پس از کاشت سینه، بهترین کار ممکن است (۲). از سوی دیگر، عدهای از افراد، جراحی زیبایی را بنا به دلایل روانی توجیه میکنند، از قبیل اینکه پریشانی و اضطراب را کاهش میدهد و باعث ایجاد عزتنفس و اعتمادبهنفس میشود (۳).
این مقاله بر اخلاق جراحی تمرکز خواهد کرد و به دنبال معیارهایی است که تعیین کند کدام جراحیها به لحاظ اخلاقی قابلتوجیهاند، مثلِ جراحیهایی که ظاهر افراد را به حالت طبیعی برمیگرداند و خطر چندان جدیای به همراه ندارد. بعضی از جراحیهای زیبایی، فوقالعاده پرخطرند، مانند جراحی پروتز باسن؛ اما بعضی از جراحیهای دیگر نسبتاً کمخطر هستند، مثلاً کاشت سینه بهعنوان یک جراحی معمول در نظر گرفته میشود. اما تعیین مرز بین جراحیهای زیباییِ معمول و غیرمعمول، پیچیده است. بسیاری از روشهای متداول زیبایی ــ که با جراحی انجام نمیشوند ــ بسیار خطرناکتر ازخودِ جراحی زیبایی هستند، ازجمله روشهای بسیار رایجی که برای برنزه یا سفیدکردن پوست استفاده میشود (۴). در بررسیها، مرز بین جراحی معمول و جراحی افراطی، به حدی نامعلوم است که قابلتشخیص نیست. ازاینرو، من پنج معیار را بررسی کردهام که ممکن است مرز بین اِعمال زیبایی معمول و افراطی را مشخص کند: ۱ـ ضروری برای داشتن حداقل معیارهای حضور در جامعه؛ ۲ـ تکرار؛ ۳ـ کمک شخص ثالث؛ ۴ـ زمان؛ ۵ـ خطر. برخی از روشهای معمول زیبایی، مانند کوتاهکردن مو، نیاز به مداخلۀ شخص ثالث و صرف زمان دارند. بعضی از کارهای پرتکرار، حتی روزانه، با خطرات قابلتوجهی همراه هستند و میتوان اینطور در نظر گرفت که روشهای جراحی زیبایی یا هر پنج معیار را دارند یا هیچیک را ندارند. آنطور که اغلب تصور میشود، کارهای معمول و متداول، به معنای فعالیتهای روزانه و نسبتاً آسان درزمینۀ بهداشت و زیبایی نیست. تنها تعریفی که همواره برای کارهای معمول و متداول صدق میکند، این تعریف است: «ضروری برای داشتن حداقل معیارهای لازم». هرچند که تعریف «ضروری برای داشتن حداقل معیارهای لازم» در هر شرایطی بهکاربرده میشود، اینکه آن معیارهای حداقلی چه هستند، از گروهی به گروه دیگر و گاهی از فردی به فرد دیگر تغییر میکند و این مسئله، تعریف معیارها را خالی از معنا میکند.
استدلال دربارۀ درستی و نادرستی جراحی زیبایی اشتباه است
اگر تعریف کارهای معمول متغیر باشد، ابزار مفیدی برای تعریف کارهای مجاز و غیرمجاز نیست. پس چه تأثیری بر بحث دربارۀ جراحی زیبایی دارد؟ اگر ما نتوانیم بین روشهای مختلف مرزبندی کنیم، چطور میتوانیم تشخیص دهیم که کدام جراحیها مجاز هستند؟ پاسخ من این است که نمیتوانیم و نباید هم برای این کار تلاش کنیم، نه به این خاطر که انجامدادن آن سخت است، بلکه چون به لحاظ اخلاقی مشکلآفرین است. پرداختن به جراحی زیبایی به این صورت، اشتباه و بیفایده است و منجر به نتایج نادرست میشود. استدلال دربارۀ درستی و نادرستی جراحی زیبایی اشتباه است. این مسئله منجر به محکومکردن افراد به خاطر انجامدادن یا انجامندادن جراحی میشود؛ اتخاذ یک پایه و اساس ناموجه اخلاقی را در پی دارد، و این یعنی به شکل مؤثری به افراد بگوییم نباید جراحی زیبایی یا انواع خاصی از جراحی را انجام دهند؛ تمرکز روی بدن را افزایش میدهد، زیرا ما به دنبال نشانههایی از جراحی هستیم و از نواقصی که موجب جراحی شده، انتقاد میکنیم. چنین نگرشهایی به ایجاد فضای مدیریت بدن و مدیریت ظاهر منتهی میشود که انسانها به خاطر آنچه با بدن خود انجام میدهند یا آنچه انجام نمیدهند، مورد سرزنش قرار میگیرند و شرمسار میشوند.
ما انسانها را بهخاطر اقدام به بهبود ظاهرشان یا زمانی که مداخلات در بهبود ظاهر اشتباه پیش میرود، سرزنش میکنیم. بهعنوانمثال، زنان در رسوایی پروتز پلیایمپلنت (PIP) سرزنش شدند و جراحی ناموفق آنها بهعنوان تفریح در نظر گرفته شد (۵). تحقیر و سرزنش در گفتگوی دربارۀ ظاهر مشهود است و اینکه چنین احساساتی بهظاهر افراد مرتبط شود، امری عادی و حتی اجتنابناپذیر تلقی میشود. در دوران کودکی، بهطورمعمول، شرمساری از بدن را یاد میگیریم تا جایی که «ظاهر فیزیکی دلیل شماره یک برای قلدری است». ما از سهسالگی، ویژگیهایی منفی ــ مانند تنبلی ــ را به افراد چاق نسبت میدهیم. راهحل این نیست که به جوانان بگوییم «آنچه حائز اهمیت است، درون افراد است» و آنها باید بر قلدری ظاهری غلبه کنند و از چنین کارهای پیشپاافتاده و رفتارهای پوچی صرفنظر کنند. ظاهر مهم است؛ ممکن است فکر کنیم ظاهر باید اهمیت کمتری داشته باشد و آنچنانکه فرهنگ عامه میخواهد ما باور کنیم، مهم نیست، اما ظاهر مهم است. قلدری بر مبنای ظاهر شایعترین نوع قلدری است و فشارهایی که برای تطابق با انگارههای ظاهریِ نامعقول بر زنان جوان و دختران تحمیل میشود، زندگی آنها را بهشدت شکل میدهد.
در بررسیها، مرز بین جراحی معمول و جراحی افراطی، به حدی نامعلوم است که قابلتشخیص نیست. ازاینرو، من پنج معیار را بررسی کردهام که ممکن است مرز بین اِعمال زیبایی معمول و افراطی را مشخص کند: ۱ـ ضروری برای داشتن حداقل معیارهای حضور در جامعه؛ ۲ـ تکرار؛ ۳ـ کمک شخص ثالث؛ ۴ـ زمان؛ ۵ـ خطر. روشهای جراحی زیبایی یا هر پنج معیار را دارند یا هیچیک را ندارند.
کسانی از ما که این فشار را احساس نمیکنند، احتمالاً به خاطر گروه سنی و طبقۀ اجتماعیشان است. هنجارهای ظاهری اساساً مشترک هستند؛ چیزی که چارچوبهای فردی آن را نامرئی میکند. چارچوب فردی اخلاق زیبایی بر این نگرش استوار است که زیر تیغ رفتن یک انتخاب ساده است که برای همه، در همهجا و به شکل یکسان امکانپذیر است. این مسئله، بهطور کامل، نقش شرایط، طبقه و امتیازات را که عوامل کلیدی در تعیین میزان مشارکت و عدم مشارکت در جراحی زیبایی هستند، نادیده میگیرد. تعداد بسیار کمی از ما مطلقاً هیچگونه نگرانی برای لاغر، سفت، صاف و جوانبودنمان نداریم. کسانی که در این زمینه فعالیتی نمیکنند، معمولاً اعضای جوامع محافظهکار هستند که برای آنها عدم مشارکت در چنین کارهایی رایج است و حتی تحسین میشوند. آرایشنکردن برای استادان فلسفه بسیار آسانتر است از آرایشنکردن برای کارمندان مراکز خرید. جراحی زیبایی بهشدت رایج شده و صرفاً بهعنوان یکی از روشهای زیبایی شناخته میشود. مثلاً در برزیل صحبت از حق زیبایی است و جراحی زیبایی، نوعی از سلامت عمومی در نظر گرفته میشود و عموماً توافق بر این است که افراد فقیر باید بتوانند به چنین روشهایی دسترسی داشته باشند (۶). جراحی زیبایی در کرۀ جنوبی و لبنان متداول و رایج شده است و هرروز بیشتر از قبل، روشهای غیر جراحی بهعنوان روشهای معمول (برای زیبایی) شناخته میشوند؛ مثلاً در کشور آمریکا چنین است. تقاضا برای راهکارهای بهبود سلامت بدن1، در سطح جامعه در حال افزایش و رشد است، اما برای همه یکسان نیست. این تقاضاها بیشتر به کسانی تحمیل میشوند که از نظر طبقاتی، تحصیلی و نژادی مزیتی ندارند و کسانی که توسط جوامع مزیتدار محافظت میشوند و راههای جایگزین برای دسترسی به وسایل زندگی خوب دارند، کمتر چنین نیازهایی دارند.
اگر میخواهیم در دنیایی زندگی کنیم که تقاضا برای جراحی زیبایی کمتر شود و بدنهای بهشدت اصلاحشده کمتر رایج باشد (خیلی از ما معتقدیم چنین دنیایی، دنیای بهتری خواهد بود)، راه آن کنترل یا قضاوت تغییرات یا عدم تغییرات در بدن نیست.
با توجه به سلسلهمراتب قدرت، پاسخ فردی به مسائل، عمیقاً غیراخلاقی است؛ ازجمله قضاوت افراد برای مشارکت یا عدم مشارکت، انتظار انعطافپذیری از افراد و غیره. زیرا این نگاه، تفرقهآمیز و تحقیرکننده است و امتیازات را به رسمیت نمیشناسد. ویرجینیا بلوم2 میگوید: «ما باید از انتقادات فمینیستی دربارۀ کار بر روی بدن، که میتواند منجر به شرم شود، فراتر برویم، همانطور که نقصهای فیزیکی اولین بار ما را به سمت زیبایی سوق داد. گویی برخی از ما برتر از ساختارهای فرهنگی هستیم، درحالیکه دیگران، خود را از روی استیصال در مسیر خواستههای فرهنگی میاندازند». ما باید تحقیر و سرزنش دیگران را بهخاطر انجامدادن یا انجامندادن رفتارهای مرتبط با زیبایی متوقف کنیم. اخلاق جراحی زیبایی نباید دربارۀ مجازبودن جراحی زیبایی باشد، بلکه باید اخلاق اجتماعی و فرهنگیای باشد که بهدنبال ایجاد دنیای عادلانهتری است که در آن افراد بتوانند شکوفا شوند و فشارها برای کاملبودن کاهش پیدا کند.
ظاهر مهم است؛ ممکن است فکر کنیم ظاهر باید اهمیت کمتری داشته باشد و آنچنانکه فرهنگ عامه میخواهد ما باور کنیم، مهم نیست، اما ظاهر مهم است. قلدری بر مبنای ظاهر شایعترین نوع قلدری است و فشارهایی که برای تطابق با انگارههای ظاهریِ نامعقول بر زنان جوان و دختران تحمیل میشود، زندگی آنها را بهشدت شکل میدهد.
اگر میخواهیم در دنیایی زندگی کنیم که تقاضا برای جراحی زیبایی کمتر شود و بدنهای بهشدت اصلاحشده کمتر رایج باشد (خیلی از ما معتقدیم چنین دنیایی، دنیای بهتری خواهد بود)، راه آن کنترل یا قضاوت تغییرات یا عدم تغییرات در بدن نیست، بلکه راه پیشرو این است که در کنارِ هم، فرهنگی مهربانتر و فراگیرتر بسازیم، فرهنگی که در آن تحقیر بدن کمتر و احترام به بدن بیشتر باشد.
وقتی ما بدنها را مسخره میکنیم ــ چه بهخاطر جراحیکردن، چه بهخاطر جراحینکردن ــ مردم را شرمنده میکنیم. یکی از راههای تغییر فرهنگ این است که نظرات منفی دربارۀ بدن دیگران را، تبعیض غیرقابلقبول یا ظاهرپرستی بنامیم، درست همانطور که زمانی، نظرات غیرقابلقبول دربارۀ زنان را تبعیض جنسیتی نامیدیم. زمانی نهچندان دور، مشکلی با جنسیتزدگی نداشتیم. نیشگونگرفتن افراد در محل کار و سوتزدن برای جلبتوجه آنها در خیابان، بیاشکال و حتی تحسینآمیز به نظر میرسید. همانطور که طرز فکرها دربارۀ جنسیتزدگی، تغییر چشمگیری کرد، نگرش به ظاهرگرایی هم میتواند بهطرز چشمگیری تغییر کند و دنیای مجازی این تغییر را دستیافتنیتر میکند. صرفاً به این دلیل که تبعیض ظاهری یک مسئلۀ عادی است، به این معنا نیست که قابلقبول هم هست؛ مانند تبعیض جنسیتی یا تبعیض نژادی که صرفاً به این دلیل که زمانی طبیعی بودند، الآن قابلقبول نیستند. تمسخر بدن ــ چه سرزنش چاقی باشد یا اظهارنظرِ زننده در مورد رنگ مو یا قسمتی از بدن ــ میتواند در روانِ انسانها بماند و حس ناامنی ایجاد کند. اصلاً عجیب نیست افرادی که جراحی زیبایی انجام دادهاند، دلیل ناراحتی خود را به یک اظهارنظر ناخوشایند در مدرسه، از سوی مادر یا معشوق خود نسبت میدهند. اخلاق جراحی زیبایی باید از اخلاقیات مرتبط با مشارکت فردی بهعنوان نظریات غیراخلاقی صرفنظر کند و شامل اخلاق بهداشت عمومی و عدالت اجتماعی شود.
یادداشتها:
۱ـ بهعنوانمثال شلیا جفریس3 میگوید «رفتارهای زیبایی غربی از آرایش تا لابیاپلاستی، با تعریف سازمان ملل از اقدامات فرهنگی مضر مطابقت دارد و باید ممنوع شود» (Jeffreys, Beauty and Misogyny, Routledge, 2005).
۲ـ کلر چمبرز4 در کتاب خود «Intact» داستان هانا را بازگو میکند که پزشکش علیرغم ترجیح شدید هانا برای صاف بودن قفسه سینه پس از جراحی، از انجام جراحی سینه بدون جراحی ترمیمی خودداری کرد. (Chambers, Intact, 2022)
۳ـ این مسئله که جراحی زیبایی تا چه میزان باعث ایجاد اعتمادبهنفس میشود، همچنان در حال بحث است زیرا بسیاری از دادهها مبهم هستند. شواهد گزارششده از کسانی که خودْ جراحی زیبایی داشتهاند و اغلب توسط شرکتهای جراحی زیبایی تأمین مالی میشوند، از این قبیل هستند. بااینحال، این اثر غالباً تا حدی فرض میشود که برخی از سیستمهای تأمین مالی سلامت عمومی، هزینههای مربوط به جراحی زیبایی را در پاسخ به استرس روانی تأمین کردهاند. بهعنوانمثال هلند در اوایل دهۀ ۱۹۹۰٫ (Kathy Davis, Reshaping the Female Body, Routledge, 1995)
۴ـ سازمان بهداشت جهانی مضرات روشن کردن پوست را آنقدر شدید میداند که این موضوع را بهعنوان مسئله سلامت عمومی در نظر گرفته است. (WHO, http://www.who.int/ipcs/assessment/public_health/mercury_flyer.pdf)
۵ـ مجموعۀ Botched باهدف «درمان جراحیهای پلاستیکی شدید که اشتباه انجامشدهاند» ساخته شده است. این مجموعه بهقدری موفق بوده است که اکنون فصل هفتم آن پخش میشود و تعداد زیادی قسمت ویژه و اسپینآفی با نام Botched By Nature دارد. (https://en.wikipedia.org/wiki/Botched (TV_series))
۶ـ نظرسنجیهای مکرر گزارش میدهد آزار و اذیت به خاطر ظاهر، شایعترین نوع آزار و اذیت است اما کمترین توجه به آن شده است، زیرا ظاهر در معرض دید همگان است. (Ditch the Label, 2019, The-Annual-Bullying-Survey-2019-1-2.pdf (ditchthelabel.org)). نظرسنجیهای مکرر نشان میدهد که بیشتر دختران احساس میکنند با تصاویر دختران و زنانی که میبینند همخوانی ندارند و بیش از ۷۰ درصد آنها دوست دارند کاهش وزن داشته باشند. (Girl Guiding, 2018, https://www.girlguiding.org.uk/globalassets/docs-and-resources/research-and-campaigns/girls-attitudes-survey,2018.pdf.)