من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید…| آیا نگهداری از حیوان خانگی اخلاقی است؟
چرا نگهداری از حیوان خانگی اخلاقی نیست؟
برخی روزها، زمانی که زیاد در اخبار ناگوار چرخ میزنم، محتوای رسانههای اجتماعی خود را به چیزی تغییر میدهم که آن را سر زدن به دنیای حیوانات خانگی در شبکههای اجتماعی مینامم. این عمل از طریق پیمایش جریان بیپایان ریلز اینستاگرام است که سگهای نجات سه-پای تابآور در حال گشتوگذار در جنگل، گربههای قلدر و در عین حال عشوهگر نگهبان مغازه و گاهی گرازچۀ شکمگرد بازیگوش در استخر بادی را نشان میدهد.
اینترنت لبریز از این محتوای با حس خوب است که شماری از ۲۵۰ میلیون حیوانی را ــ تقریباً یک حیوان به ازای هر نفر ــ که بخشی از خانوارهای آمریکایی را تشکیل میدهند، نشان میدهد. همۀ اینها حُسن ذاتی پیوند دیرین انسان و حیوان را تحکیم میکند و به ما اجازه میدهد باور کنیم که در جایی که حیوانات خانگی هستند ــ که اکثر صاحبان، آنها را از اعضای خانواده میدانند ــ شادی، عشق، بازی و امید وجود دارد.
به لطف معجون شیرین و جسور نجاتیافتۀ من از نژاد پیتبول، اِوی، یکی از حیوانات بسیاری که در طول عمرم با آنها زندگی کردهام، همۀ آنها در خانۀ من زندگی میکنند. در اواسط سال ۲۰۲۰، او را که یک تولهسگ ولگرد در گرینویل کارولینای شمالی بود، قبل از اینکه گذرش به چند مرکز نگهداری بیفتد، به سرپرستی گرفتم. من و شریک زندگیام روزی که او را دیدیم به خانهاش بردیم، البته تنها بعد از ساعتها تأمل در مورد اینکه آیا احساس میکردم وقت و توانایی لازم برای در اختیار گذاشتن زندگی سزاوار وی را دارم یا نه. (اوی جوان و پر انرژی بود و من تازه کارم در Vox شروع کرده بودم.)
اوی به سرعت چیزهای زیادی به زندگی ما اضافه کرد و برای مدتی فکر میکردم که رابطۀ ما دوطرفه است و او نیز به اندازۀ من از پیوندمان بهره میبرد. اما اخیراً به نظرم میرسد که او خیلی بیشتر از آنچه قبلاً فکر میکردم ملول و ناامید است. این باعث شد که در سال ۲۰۱۶ کتاب شورانگیز «بدو، بایست، بدو: اخلاق نگهداری از حیوانات خانگی» نوشتۀ جسیکا پییِرس نویسنده و متخصص اخلاق زیستی را بخوانم.
پییرس میخواهد به افرادی مثل من واقعیتهای ناخوشایندِ در پس ظاهر زیبای داشتن حیوانات خانگی، چیزهایی مانند آزار فیزیکی، احتکار حیوانات، کارگاههای تولید تولهسگ، بهجانِ هم انداختن سگها و سوءاستفادۀ جنسی از حیوانات را نشان دهد.
اما فراتر از این موارد افراطی، کار پییرس میخواهد توجه ما را به جایی جلب کند که اَشکال سختیابتر اما بسیار رایجتر از بیتوجهی و بیرحمی معمول وجود دارند. به نظر پییرس، حتی صاحبان حیوانات خانگی با نیت خیر نیز ممکن است در مورد مسائلی مانند آموزش تنبیهی، حبس طولانی مدت و محدودیت شدید، نقص عضو کردن (مانند حذف چنگال، کوتاهکردن گوش و دم)، بستن حیوانات در فضای باز، فقدان استقلال، آزار کلامی، رژیمهای غذایی یکنواخت و ناسالم، عدم نظافت و مراقبت ناکافی دامپزشکی باید پاسخگو باشند. (در سال ۲۰۱۶، حدود یکپنجم از سگداران و نیمی از گربهداران حیوان خود را برای مراقبتهای معمول یا پیشگیرانه ــ که بهشدت توصیه میشود ــ مراجعه نکردند.)
به این فهرست، کمبود تحرک و اجتماعیشدن، ملالت و حتی رهاشدن را اضافه کنید. (تقریباً یکپنجم از صاحبان حیوانات خانگی که اواخر سال گذشته مورد بررسی قرار گرفتند، اظهار داشتند که به دلیل هزینهها در شرایط تورم بالا، به فکر رها کردن حیوانات خود بودند، که این گزینه معمولاً برای سایر «اعضای خانواده» قابلتصور نیست.)
همۀ این مسائل به این دلیل ممکن است که برخلاف کودکان، حیوانات خانگی واقعاً اعضای خانواده نیستند؛ آنها اموال هستند و حقوق قانونی ندارند و قوانین کمی برای محافظت از آنها وجود دارد. و چون سوءاستفاده و بیتوجهی عمدتاً در حریم خصوصی خانه رخ میدهد، مسئولیت چندانی برای آن وجود ندارد. حتی مسئولترین صاحبان حیوانات خانگی، که خودم را هم جزوِ آنها میدانم، به دلیل مسئولیتهای دیگر و چالشهای ذاتی نگهداری از سگ یا گربه در دنیایی که برای انسانها ساخته شده، بهاحتمال زیاد نمیتوانند نیازهای حیوانات خود را برآورده کنند.
ممکن است ما خودمان را بهترین دوستدار حیوانات بدانیم، اما بهراحتی ممکن است هر روز به حیوانات خانگیمان رنج وارد آوریم.
تقریباً یکپنجم از صاحبان حیوانات خانگی که اواخر سال گذشته مورد بررسی قرار گرفتند، میگفتند به دلیل هزینهها در شرایط تورم بالا، به فکر رها کردن حیوانات خود بودند، که این گزینه معمولاً برای سایر «اعضای خانواده» قابلتصور نیست.
پییرس به من آموخت: نگهداری از حیوانات خانگی «بهنوعی شبیه به یک گاو مقدس است. همه فکر میکنند که حیوانات خانگی وضعیت خوبی دارند و در واقع بسیار نازپرورده هستند. … همۀ کاری که باید انجام دهند این است که در تخت دراز بکشند، گاهگاهی خوراکی بخورند و اگر دوست داشتند یک فریزبی بگیرند.» یعنی واقعاً چه کسی نمیخواهد چنین زندگیای داشته باشد؟!
«در پسِ پرده، واقعیت این است که هیچ کاری نکردن جز دراز کشیدن روی تخت و خوراکی خوردن، بهشدت ناامیدکننده و خستهکننده است و برای یک حیوان، زندگی معناداری محسوب نمیشود.»
حیوان خانگی در جهان انسانی
از زمانی که انسانها سگها را (بیش از ۲۰,۰۰۰ سال پیش) و گربهها را (بیش از ۱۰,۰۰۰ سال پیش) اهلی کردند، که برخی آنها را صرفا «نیمهاهلی» میدانند، نقشهای آنها به طور عمده از نوعی کار -مانند شکار و نگهبانی- به نوع دیگری تبدیل شده است: مصاحبت. و برخلاف انتظار، پییرس میگوید که همراه دائمی بودن، کار دشوارتری است.
او گفت: «سگها هنوز هم سگهای کاری هستند؛ آنها فقط نوع متفاوتی از کار را انجام میدهند. فکر میکنم این کار در واقع بسیار خطرناکتر و دشوارتر از هر نوع کاری است که تا به حال از آنها خواستهایم انجام دهند.»
ما خواستار همراهی با کمترین اصطکاک ممکن هستیم و انتظار داریم حیوانات خانگیمان (بهویژه سگها) آرام و دلپذیر باشند و بهسرعت با جهان انسانی، با قوانین و هنجارهای بیشمارش که برای آنها معنایی ندارد، سازگار شوند. و سپس، وقتی آنها بهطور اجتنابناپذیری در ابتدا نمیتوانند به این انتظارات عمل کنند، عادات طبیعیشان را رفتار نادرستی میبینیم که نیاز به اصلاح یا ترک دارد.
گفتنی است که محبوبترین مربی سگ در جهان، سزار میلان، تا حدی به تسلط و کنترل برای رامکردن سگهایش متکی است. (میلان رویکرد «نظریۀ تسلط» را در تربیت سگها همگانی کرد که دانشمندان ردش کرده و جامعۀ دامپزشکی رفتاری حیوانات آمریکا مورد انتقادش قرار داده است. یک فراتحلیل نشان داده که تربیت تنبیهی میتواند ترس، اضطراب و تنش سگها را افزایش دهد.)
برای تطبیق تحول از نگهبانی به همراهی، صنعت حیوانات خانگی به ارزش ۱۳۶ میلیارد دلار در دهههای اخیر شکل گرفته است که هر سال دهها میلیون حیوان را ــ اغلب در شرایط فجیع ــ پرورش، حملونقل و خریدوفروش میکند و تمام ملزومات حیوانات خانگی جدید را فراهم میکند، از غذا تا اسباببازی، مراقبتهای دامپزشکی و حتی عطر برای سگها. و همانطور که میلان و خیل دنبالهروانش رفتار برخی سگها را به خواست خود تغییر میدهند، پرورشدهندگان نیز همین کار را با ژنتیک سگها انجام دادهاند تا برخی نژادها را بهویژه چابک، کوچک یا بامزه کنند؛ بهعبارت دیگر، آنها را برای انسانها جذابتر کنند. محبوبترین نژاد فعلی آمریکا، بولداگ فرانسوی، و سایر سگهای صورت تخت، مانند پاگ، باکسر و شیتزو، به دلیل چگونگی پرورششان از انواع مشکلات سلامتی رنج میبرند، به طوری که باعث شده روزنامهنگار و همکار Vox، توو دانوویچ، بولداگ فرانسوی را «نژادی که برای سازگاری با ما شکسته شده» بنامد.
سزار میلان (معروفترین مربی حیوانات خانگی) و خیل دنبالهروانش رفتار برخی سگها را به خواست خود تغییر میدهند، پرورشدهندگان نیز همین کار را با ژنتیک سگها انجام دادهاند تا برخی نژادها را بهویژه چابک، کوچک یا بامزه کنند؛ بهعبارت دیگر، آنها را برای انسانها جذابتر کنند.
و در حالی که تقریباً ۳۰ تا ۴۰ درصد از گربهها و سگها از پناهگاههای حیوانات تهیه میشوند، همۀ آنهایی که گرفته میشوند به نتیجه نمیرسند؛ ۷ تا ۲۰ درصد در نهایت برگشت داده میشوند، اغلب به دلیل شکایتها در مورد رفتار حیوانات. (عدم سازش با حیوانات خانگی دیگر، حساسیتها و هزینهها دلایل مهم دیگر هستند).
سپس، تخمین زده شده است که ۹۷ میلیون خرگوش، پرنده، همستر، جربیل، موش، ماهی، خزنده، دوزیست و سایر حیوانات کوچک بهعنوان حیوانات خانگی نگهداری میشوند؛ بیشتر حیوانات وحشی و اجتماعی که عمدۀ زندگی خود را در قفسها و حوضها با محدودیت و انزوا میگذرانند. صاحبانشان ممکن است آنها را دوست داشته باشند، اما محیط زندگی فشرده و غیرطبیعی آنها از خوکها و مرغهایی که برای غذا پرورش میدهیم، چندان تفاوت ندارد.
شماری از دانشمندان حفاظت از حیوانات، مانند پییرس، تصویر خوشبینانهای را که صنعت حیوانات خانگی ــ و صاحبان حیوانات، از جمله خودم ــ از رابطۀ انسان و حیوانخانگی ایجاد کردهاند، زیر سؤال میبرند، و گاهی پرسشی بنیادین را مطرح میکنند: آیا باید به داشتن حیوانات خانگی پایان بدهیم؟ من بیش از پیش تمایل دارم که فکر کنم پاسخ میتوانست بله باشد؛ یا حداقل، باید تعداد حیوانات خانگی بسیار کمتر باشد، و آن صاحبان باید آماده باشند تا زمان و تلاش لازم را برای ارائۀ زندگیهای بسیار بهتر به آنها صرف کنند.
زندگی مرموز و خستهکنندۀ حیوان خانگی
قبل از اینکه پدرانِ گربهها و مادرانِ سگها سراغ من بیایند، این را بدانید: من یکی از شما هستم.
من «علاقهمند به حیوانات» هستم، نیمی از زندگیام را صرف ایجاد آگاهی دربارۀ حفاظت از آنها کردهام و اکنون از آن گزارش میدهم. همیشه خانه را با سگ یا گربۀ نجاتیافتهای شریک خواهم شد. اما نیازهای اوی و ناتوانی مداوم من در برآوردهکردن آن نیازها، مرا به سؤال از تمام تلاش برای نگهداری حیوانات خانگی واداشته است.
علی رغم اینکه من و شریک زندگیام با تمام وجودمان با خوراکیها، پیادهرویها، طنابکشی بازی، زنگ تفریح با سگهای دیگر، بازیهای انگیزشی و گشتوگذارهای نه چندان قانونی بدون قلاده در جنگلهای دور از خانهمان در سیلور اسپرینگ مریلند، او را مینوازیم، بخش عمدهای از روزهایش را بدون هیچ کاری به سر میبرد جز اینکه از پنجره به بیرون نگاه کند. هر دوی ما از خانه کار میکنیم، که به این معنا است که جنبوجوش و جذابیتهای زیادی برای تهییج او وجود دارد. اما بااینحال، ناچار اوی برای بخش عمدهای از روز به حال خودش رها میشود؛ و به نظر میرسد که به شدت حوصلهاش سر رفته، با بازههای طولانی خواب و در پیاش پارس کردن برای جلب توجه من (و به محض اینکه با او بازی کنیم یا به پیادهروی برویم متوقف میشود). و اوی نسبتاً خوششانس است: در سال ۲۰۱۱، میانگین صاحبان حیوان خانگی تنها حدود ۴۰ دقیقه در روز با عضو مفروض خانوادۀ خود وقت گذراندند.
دانشمندان دوربینهایی نصب کردهاند تا بررسی کنند که سگها در زمانی که تمام روز در خانه تنها میمانند، چه کاری انجام میدهند. نتایج نشان میدهد که این حیوانات خمیازههای زیادی میکشند، پارس میکنند، زوزه میکشند، ناله میکنند و میخوابند که نشانههایی از اضطراب و ناامیدی هستند. شارلوت بِرن، زیستشناس و استاد دانشگاه سلطنتی دامپزشکی لندن، معتقد است که حیوانات خانگی ما همچنین ممکن است هنگام تنها ماندن برای ساعتهای طولانی، احساس ملالت کنند.
برن به من گفت: «برای بیشتر ما، [ملالت] یک حالت گذرا است و میتوانیم کاری برای آن انجام دهیم. اما وقتی نمیتوانید کاری برای آن انجام دهید، به طرز غیرقابل تحملی آزاردهنده است. … گاهی اوقات به عنوان نوعی مشکل تجملی برای حیوانات در نظر گرفته میشود، اما در واقع، ممکن است اصلا چنین نباشد، زیرا اگر [حیوانی] نتواند کاری برای آن انجام دهد، این مسأله میتواند تبدیل به یک مشکل بزرگ در رفاه حیوان شود.»
دانشمندان دوربینهایی نصب کردهاند تا بررسی کنند که سگها در زمانی که تمام روز در خانه تنها میمانند، چه کاری انجام میدهند. نتایج نشان میدهد که این حیوانات خمیازههای زیادی میکشند، پارس میکنند، زوزه میکشند، ناله میکنند و میخوابند که نشانههایی از اضطراب و ناامیدی هستند. حیوانات خانگی ما همچنین ممکن است هنگام تنها ماندن برای ساعتهای طولانی، احساس ملالت کنند.
برن میگوید که حیوانات دو واکنش اصلی به ملالت دارند. اولین واکنش خوابآلودگی ناشی از کمبود فعالیت برای بیدار ماندن حیوان است که حتی اگر خسته نباشد، با خیره شدن به فضا، خمیازه کشیدن یا آه کشیدن به نظر انسانها میرسد. دومین واکنش بیقراری و حتی انجام رفتارهایی برای کمک به بیدار ماندنشان است. وی میگوید: «آنها تکاپو خواهند کرد و از محل خود خواهند گریخت. ریسک خواهند کرد و دنبال چیزهایی خواهند گشت حتی اگر از آنها خوششان نیاید، اساساً فقط برای اینکه او را تا حدی سر حال بیایند و اتفاقی رقم بزنند.»
وقتی به حیوانات خانگیمان فکر میکنیم، طبیعتاٌ به زمان کوتاهی که با آنها میگذرانیم میاندیشیم؛ نه به ساعتهای ساکت و کسلکنندهای که وقتی ما مشغول کار، نگهداری از کودکان، دوستان یا امور روزمره هستیم، آنها در خانه حبس شدهاند. ممکن است هنگامی که به خانه میآییم، از دیدن ما بسیار هیجانزده شوند، نه لزوماً به این دلیل که از دیدن ما خیلی مشعوفاند، بلکه به این دلیل که بالأخره سکوتی که بخش عمدهای از روزشان را پر میکند، پایان یافته است.
الکساندرا هوروویتز، یکی از برجستهترین متخصصان رفتار سگها و رییس آزمایشگاه شناخت سگها در کالج برنارد، ایمیل زد و گفت: «فکر میکنم سگها بسیار تطبیقپذیر هستند و اغلب، به فقدان انتخاب و خودمختاری خود عادت میکنند. اما من فکر میکنم این وضعیت برای آنها خوب نیست.»
اینکه رابطۀ میان حیوانات خانگی و صاحبان انسانیشان چقدر نامتوازن است، در دورۀ همهگیری کووید۱۹ به وضوح نشان داده شد، زمانی که بهخاطر تنهایی و در خانه ماندن، از هر پنج خانواده یکی حیوان خانگی جدیدی گرفت. با وجود این، وقتی این صاحبان به سر کار بازگشتند، حیوانات خانگی تازه و تنهایشان با این تغییر ناگهانی دچار مشکل شدند و نرخ بالایی را از جویدن، حفاری، پارسکردن، فرار، ولگردی، اختفا و ادرار و مدفوع در داخل خانه بروز دادند.
اگر حیوانات خانگی ما کمی استقلال داشتند، شاید اینقدر ملول نمیشدند، اما داشتن یک حیوان خانگی به معنای این است که مرتباً این استقلال را از آنها دریغ میکنیم. اگر اوی گرسنه باشد، نمیتواند خودش از یخچال خوراکی بردارد. اگر بخواهد با سگ دیگری بازی کند، من باید برای آن برنامهریزی کنم یا او را به پارک سگها ببرم (که برای برخی سگها ممکن است بسیار لذتبخش باشد و برای برخی دیگر غافلگیر کننده یا خطرناک، که بعضی سگها بر بعضی دیگر غلبه کنند و باعث فشار روانی و آسیب جسمانی شوند). اگر اوی بخواهد در محیط بیرون گشت بزند، باید صبر کند تا من وقت داشته باشم او را برای پیادهروی ببرم؛ و حتی آن موقع هم به یک قلادۀ آزاردهنده بسته شده که من هرگاه کار بیآزاری کند، همانند زیادی سرک کشیدن به حیاط همسایه برای بو کردن چیزی که او را جلب کرده یا دویدن به سوی سگ یا انسانی نزدیک، به آرامی او را میکِشم.
همانگونه که شرایط اوی در مقایسه با بیشتر حیوانات خانگی خوب است، اما او هنوز هم سگی است که در دنیایی ساخته شده برای انسانها زندگی میکند، و این به معنای زندگی با امیالی است که مدام سرکوب میشوند. توانایی برآوردهکردن نیازهای اساسی او کاملاً به شخص دیگری بستگی دارد. حیوانات خانگی همانطور که ما آنها را نگهداری میکنیم، در دنیای ما زندگی میکنند، نه در دنیای خودشان.
گربهها چطور؟ رفتارشناسان گربه میگویند که گربهها نیز میتوانند دچار ملالت شوند. کمتر موضوعی در جامعۀ حیوانات خانگی به این اندازه بحثبرانگیز است که آیا گربهها باید در داخل خانه بمانند یا باید آزادی داشته باشند تا برای رفع نیازهای خود به تحرک، انگیختگی ذهنی و شکار، بهخصوص وقتی که این شکار منجر به مرگومیر وسیع در حیات وحش میشود، هر زمان که میخواهند، رفتوآمد کنند. (یک مقاله در سال ۲۰۱۳ تخمین میزند که گربهها در ایالات متحده هر سال بین ۱.۳ تا ۴ میلیارد پرنده و بین ۶.۳ تا ۲۲.۳ میلیارد پستاندار کوچک را میکشند، در حالی که تخمین زده میشود توربینهای بادی هر سال تنها چند صد هزار تا بیش از یک میلیون پرنده را میکشند).
این تخمین مورد اعتراض قرار گرفته است، اما حتی اگر خیلی نادرست باشد، هنوز هم مرگهای بسیاری وجود دارد که نتیجهی مستقیم نیمه-اهلی شدن و پرورش گربههایی است که زمانی حیوانات وحشی بودند. این موضوع همچنین مثال دیگری از یک مسألهی اخلاقی پیچیده است که در آن، رفاه حیوانات خانگی در تضاد با رفاه سایر حیوانات قرار میگیرد (مانند کشتن حیوانات برای تغذیهی حیوانات خانگی).
بنابراین، اگر ما تعداد بیشتری از حیوانات خانگی نسبتبه قبل نگهداری میکنیم، اما بسیاری از سگها ناخوش و ملول هستند، گربهها یا ملول اند یا شکارچیان کوچک و بامزۀ حیات وحش، و ماهیها و پرندگان خانگی به طرز بیرحمانهای در قفس محبوس شده اند، باید با آنها چه کار کنیم؟ برخی از کارشناسان برجستۀ رفاه حیوانات میگویند که باید جمعیت حیوانات خانگی را کاهش دهیم و مالکیت حیوانات خانگی را از یک سرگرمی سهلانگارانه به یک مسئولیت جدی تغییر دهیم.
دنیایی بدون حیوان خانگی؛ یا دنیایی با حیوانات خانگی شادابتر؟
از سال ۱۹۷۹، باب بارکر، مجری برنامهی «The Price is Right» هر قسمت را با یک پیام از خدمات عمومی به پایان میرساند: «این باب بارکر است که به شما یادآوری میکند به کنترل جمعیت حیوانات خانگی کمک کنید؛ حیوانات خانگی خود را اخته یا عقیم کنید.»
سال ۱۹۷۹ دورۀ متفاوتی برای گربهها و سگها در آمریکا بود؛ طبق یک تخمین، در آن زمان بین ۷.۶ تا ۱۰ میلیون از این حیوانات هر ساله بهکشی (اتانازی) میشدند. با وجود اینکه جمعیت ملی حیوانات خانگی از آن زمان هر ساله به نحو قابلتوجهی افزایش یافته است، تعداد گربهها و سگهای پناهگاهی که اعدام میشوند ــ اگرچه هنوز متأسفانه بالاست ــ به حدود ۹۲۰,۰۰۰ تا در سال کاهش یافته. تعداد حیوانات ولگرد نیز بهطرز چشمگیری کاهش یافته است. مثلاً در میانۀ دهۀ ۱۹۸۰، نیوجرسی دارای ۱۶۰,۰۰۰ گربه و سگ ولگرد بود که این تعداد در سال ۲۰۱۴ به ۸۰,۰۰۰ کاهش یافت.
این کاهش چشمگیر نتیجۀ عواملی چند بود: افزایش عقیمسازی حیوانات خانگی در کلینیکهای دامپزشکی، افزایش تعداد پناهگاهها و سازمانهای حمایت از حیوانات، و کمپینهای خدمات اطلاعرسانی عمومی مانند پیامهای باب بارکر و دیگر گروههای حمایت از حیوانات ــ مانند «بپذیرید، نخرید» ــ که همگی به تحول فرهنگی در نحوۀ دریافت و برخورد با حیوانات خانگیمان کمک کردند. بااینحال، در حالی که ۳۰ تا ۴۰ درصد گربهها و سگها از پناهگاههای حیوانات تهیه میشوند، بسیاری از آنها ــ بهویژه سگها ــ هنوز هم حاصل جفتگیری هستند: چه در مزارع بزرگ پرورش تولهسگها که در آنها سگها بیشتر بهعنوان دام پرورش داده و فروخته میشوند تا اعضای خانواده، و چه در عملیات کوچکمقیاس خانگی و غیررسمیتر.
اما اگر هر صاحب احتمالی گربه و سگ واقعاً از شعار «بپذیرید، نخرید» پیروی کند و درخواست بارکر برای اخته یا عقیم کردن حیوانات خانگیاش را عملی کند، چه خواهد شد؟ این وضعیت شبیه فیلم «فرزندان انسان» برای حیوانات خانگی اهلی خواهد بود. جمعیت حیوانات خانگی قبل از اینکه تقریبا بهطور کامل ناپدید شوند بهسرعت کاهش مییابد و دنیایی غیرقابلتصور ــ شاید حتی غیرقابلسکونت ــ برای سرسختترین عشاق گربه و سگ بنا مینهد.
آیا این خیلی بد است؟ برای انسانهایی که عاشق حیوانات خانگی هستند، قطعاً بله. رابطۀ من با اوی برای من بسیار ارزشمند است (حداقل برای خودم). هر صبح از دیدن او ذوقزده میشوم، از تماشای دویدن او با تمام سرعت در جنگل، بازیهای کتککاری که با دیگر سگها دارد، و تکانهای بیوقفۀ دُمش هر بار که از در خانه وارد میشوم. زندگی بدون سگها بسیار حوصلهسربر خواهد بود.
اما نگهداری از حیوانات خانگی نباید تنها دربارۀ من یا شما باشد؛ این یک رابطه است، و در این رابطه، به نظر میرسد انسانها بیش از آنچه از دست میدهند، به دست میآورند. با ادامۀ روند فعلی، نگهداری از حیوانات خانگی ــ با تولید سالانه میلیونها تولهسگ، بچهگربه، ماهی و دیگر حیوانات ــ ما تصمیم میگیریم که تمام سوءاستفادههای آشکار و بیتوجهیها و بیرحمیهای درجۀ دوم با مسرتی که از پیوند انسان-حیوان به دست میآید، جبران شود. من دیگر مطمئن نیستم که این چیز خوبی باشد.
گری فرانسیون و آنا چارلتون، زوجی که شدیداً در زمینۀ حقوق حیوانات فعال هستند و در دانشگاه راتگرز، حقوق تدریس میکنند، معتقد نیستند که این درست باشد و خواستار لغو مالکیت حیوانات خانگی هستند.
آنها در مقالهای بحثانگیز برای Aeon در سال ۲۰۱۶ نوشتند: «حیوانات اهلی کاملاً به انسانها وابستهاند، انسانهایی که هر جنبهای از زندگی آنها را کنترل میکنند. برخلاف فرزندانِ انسان که روزی مستقل خواهند شد، فرزندان حیوانات هرگز به استقلال نخواهند رسید. این تمام مفهوم اهلیسازی است؛ ما میخواهیم حیوانات اهلی به ما وابسته باشند. آنها همواره در دوزخی از آسیبپذیری و دیگر اتکایی در امور مهمشان باقی میمانند.»
از آنجا که حیوانات خانگی از نظر قانونی دارایی محسوب میشوند، ایشان استدلال میکنند که استانداردهای رفاهی همیشه بسیار پایین خواهد بود. ما باید از حیوانات خانگی فعلی مراقبت کنیم، اما از تولید حیوانات خانگی جدید دست بکشیم.
هورویتز، متخصص شناخت سگها، گفت: «من عاشق زندگی با سگها هستم، اما حتی من هم فکر میکنم که سگ داشتن میتواند به راحتی از نظر اخلاقی مورد تردید قرار گیرد و ممکن است در آینده تغییر کند.»
من با شک و تردیدهای هورویتز همدلی میکنم و استدلالهای فرانسیونه و چارلتون را قانعکننده مییابم، اگرچه با توجه به محبوبیت حیوانات خانگی ــ و پیوند دیرینۀ انسان و حیوان ــ لغو مالکیت حیوانات خانگی یک موضوع سیاسی و فرهنگی غیرقابلاجرا است. آنچه ممکن است واقعبینانهتر باشد، بازنگری اساسی در کیفیت تملک و تعامل با حیوانات خانگی و چیستی وظایف ما در قبال آنهاست.
وقتی از مارک بِکاف، زیستشناس دانشگاه کولورادو بولدر که همراه با پییرس (و جِین گودال) کتابهایی نوشته، در مورد اینکه آیا باید مالکیت حیوانات خانگی را به مرور متوقف کنیم پرسیدم، او گفت شاید از زمان پرسیدن این سؤال، چند هزار سال گذشته باشد.
او با اشاره به سگهای صورت تخت، مانند بولداگ فرانسوی، گفت: «در بهترین دنیای ممکن، ما به این جا نمیرسیدیم که اکنون با سگها هستیم، زیرا بسیاری از مشکلات مربوط به سگها به خاطر پرورش گزینشی است که انسانها تصمیم گرفتهاند کدام ویژگیها را زیبا یا جذاب مییابند.»
او دوست دارد که مزارع پرورش تولهسگ و بچهگربه از بین بروند و یک تغییر فرهنگی بزرگ رخ دهد که در آن مردم فقط در صورتی سگ یا گربه بگیرند که زمان، پول، شکیبایی و توان لازم برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای آنها را داشته باشند. شعار این خواهد بود: حیوانات خانگی کمتر با زندگیهای بهتر. او گفت: «شما با یک موجود حساس سروکار دارید که نیازهای بسیار خاص و دیرپایی دارد، و اگر نمیتوانید آنها را برآورده کنید،،باید بازنگری کنید.»
نگهداری از حیوانات خانگی نباید تنها دربارۀ من یا شما باشد؛ این یک رابطه است، و در این رابطه، به نظر میرسد انسانها بیش از آنچه از دست میدهند، به دست میآورند. با ادامۀ روند فعلی، نگهداری از حیوانات خانگی ــ با تولید سالانه میلیونها تولهسگ، بچهگربه، ماهی و دیگر حیوانات ــ ما تصمیم میگیریم که تمام سوءاستفادههای آشکار و بیتوجهیها و بیرحمیهای درجۀ دوم با مسرتی که از پیوند انسان-حیوان به دست میآید، جبران شود.
پییرس، که خودش مادر است، دربارۀ اهمیت بازاندیشی خانوادههای دارای فرزند دربارۀ نگهداری یک حیوان خانگی نوشته است. کودکان ممکن است یک ماه برای حیوان خانگی جدید هیجان زده باشند و ماه بعد به علاقهی دیگری بپردازند؛ یا خوب نتوانند از حیوان آن طور که نیاز دارد مراقبت کنند (چون آنها کودک هستند!). خانوادههای دارای فرزند ممکن است بیشتر به نادیده گرفتن حیوانات خانگی خود بگروند، زیرا مراقبت از کودک منطقاً اولویت دارد.
اگرچه بسیاری از مردم به حیوانات خانگی خود «بچههای خزدار» میگویند، بهتر است ما آنها را بهعنوان وابستگان واقعی در نظر بگیریم، زیرا آنها واقعاً به ما وابسته هستند. در اکثر تاریخ بشری، کودکی حقیقتاً مفهومی نداشت؛ کودکان، حداقل بعضی جاها، بهعنوان نیروی کار کمکی در خدمت والدین خود بودند. البته این موضوع در چند صد سال گذشته بهطور چشمگیری تغییر کرده، و از این رو، نگرشها و منشها در مورد نحوۀ رفتار با کودکان نیز دگرگون شده است. گرچه بهعنوان بخشی از این تغییر، انتظارات برای فرزندپروری نیز افزایش یافته، تا حدی که آن انتظارات به یک سبب عمده برای داشتن فرزندان کمتر یا نداشتن فرزند تبدیل شدهاند. شاید همین اتفاق برای حیوانات خانگی نیز در آینده رخ دهد. در حالی که میانگین حیوانات خانگی امروزه زندگی بهتری نسبت به ۵۰ سال پیش دارند، هنوز جای بهبود زیادی هست، اما تقاضا به گونهای خواهد بود که کمتر افراد بتوانند در موقعیت تصاحب حیوان خانگی قرار گیرند.
صاحبان حیوان خانگی باید چه چیزهایی بدانند
اگر تصمیم به داشتن یک گربه یا سگ گرفتید، بایسته است که آنها را به فرزندی بپذیرید، تا از یک مورد اتانازی دیگر در میان میلیونها حیوانی که در پناهگاهها ــ به علت زندگی احتمالا نگونبختانهتر از آنچه حتی با یک صاحب بیملاحظه توانند داشت ــ دق میکنند، جلوگیری کرده باشید. همچنین کارشناسان بر آناند که درک این نکته ضروری است که زندگی خوب برای حیوانات، امری ذهنی است ــ هر حیوانی به عنوان یک موجود مستقل، متفاوت است ــ اما این کیفیت فراتر از نیازهای ابتدایی مانند غذا و آب کافی، حفاظت در برابر آسیب و گشتوگذار گاهگاهی است.
بررسیها نشان میدهد انگیزۀ مردم برای داشتن حیوان خانگی به نیازهای عاطفی یا عملی خودشان بر میگردد: همراهی، عشق و محبت، کسی که از آنها استقبال کند، حفاظت از اموال، یا کمک در شکار. اما اتخاذ رویکردی که بیشتر بر نیازهای حیوان تمرکز کند ــ و همچنین بر آنچه انسان قادر است در این رابطه ارائه بدهد ــ میتواند بهطرز قابلتوجهی کیفیت زندگی حیوانات را بهبود بخشد.
برای مثال، این تنها به معنای بردن سگها به گشتوگذار نیست، بلکه باید به آنان اجازه داد مسیر را تعیین کنند و هر مدت بخواهند بو بکشند که این گونه جهان پیرامون خود را درک میکنند. برای بکاف، همچنین به معنای تضمین این است که آنها تمام روز را وقتی که صاحبشان سر کار است تنها رها نمیشوند.
وی گفت: «بعضی از افرادی که میشناسم، خانه را ساعت هفت صبح ترک میکنند، به سر کار میروند، ورزش میکنند یا برای شام بیرون میروند. بنابراین، سگهای معمولی تمام روز را تنها میمانند. سپس به خانه میآیند و خسته هستند، و به گردششان نمیبرند و غذای نامناسبی به آنها میدهند. این افراد نباید سگ داشته باشند.»
علی رغم اینکه اکثر دامپزشکان با آزاد گذاشتن گربهها برای بیرون پرسه زدن مخالفت میکنند، عمدتاً برای جلوگیری از تبدیل شدن بیشتر گربهها به سوانح رانندگی، تنها از هر ۱۰ نفر ۶ تا گربهها را به طور کامل در داخل خانه نگه میدارند. هر طرفی از بحث در مورد نگهداشتن گربهها در داخل یا بیرون از خانه را که انتخاب کنید، راههایی برای تأمین نیازهای بیشتری از گربهها وجود دارد. اگر گربۀ شما به فضای باز دسترسی دارد، سعی کنید به آنها یک قلادۀ رنگی ببندید که توجه پرندگان را جلب کند، به آنها مهلت دهد تا پرواز کنند و بتواند به میزان قابل توجه تعداد مرگومیر پرندگان را کاهش دهد. همچنین میتوانید گربۀ خود را با قلاده به گردش ببرید (حتی اگر همسایگانتان به شما با تعجب نگاه کنند).
پییرس اذعان داشت: «اگر قصد دارید گربه را در داخل خانه نگه دارید، پس باید از جان و دل تلاش کنید تا آنچه را از آنها گرفته اید، جبران کنید. خانهی شما باید شبیه به خانهای باشد که یک گربه در آن زندگی میکند، با سکو و راه عبور تا بتواند از بالای سطح زمین عبور کند.» او کتابی را توصیه میکند که عنوان و نویسندۀ حقیقی آن این است: طلسم جامع گربه: راهنمای نهایی برای زندگی با گربهتان، اثر جکسون گلکسی، که کانال یوتیوب او شامل ویدئوهایی دربارۀ چگونگی سازگار کردن خانه برای گربههاست.
حیوانات خانگی میتوانند از رژیمهای غذایی متنوعتری بهرهمند شوند و همچنین اسباببازیهای زیادی برای «ارتقا»ی گربهها و سگها وجود دارد. مهمتر از آن، بازیهای ارتقا میتواند با سگها انجام شود تا مهارتهای درونی آنها در کاوش و بو کشیدن به کار گرفته شود. نقاط شروع خوب برای نگهداری حیوانات خانگی به شیوهای که بیشتر بر روی حیوانات متمرکز باشد، شامل به کار گیری مفاهیمی مانند آموزش با توان بخشی مثبت و مراقبت تعاونی است و همچنین مطالعۀ مطالبی از کارشناسانی همچون پییرس، هوروویتز، گلکسی، بکاف و جان برَدشا، دانشمند انسان-جانورشناس و متخصص گربهها.
تصور نگهداری اخلاقی حیوانات کوچکتر مانند پرندگان، خزندگان، جوندگان، ماهیها و دوزیستان برای من دشوارتر است. برخلاف گربهها و سگها، اینها حیواناتی هستند که به طور طبیعی وحشی و اهلینشده اند و اجتماعی و متمایل به پرواز، شنا، یا حرکت در فواصل طولانی ظرف یک روز هستند. حیوانات خانگی از انزوا و محدودیتهای شدید رنج میبرند. شاید زمان آن رسیده که تولید مثل آنها (یا گرفتن آنها از طبیعت، زیرا برخی از آنها در واقع حیاتِ وحشِ قاچاق شده هستند) را متوقف کنیم. ما باید به آنهایی که باقی میمانند، از طریق محوطههای بزرگتر و ارتقا یافتهتر، بهترین زندگی ممکن را ارائه بدهیم و دست آخر از نگه داری آنها به عنوان حیوانات خانگی فاصله بگیریم.
دنیایی با تعداد بسیار کمتر حیوانات خانگی، دنیای بهتری است.
برای حیواناتی که در خانۀ خود نگه میداریم، باید نگرشی مبتنی بر بده-بستان به رابطه با آنها داشته باشیم و باید بسیار بیشتر از آنچه در حال حاضر دریافت میکنیم، ببخشیم.
بکاف بیان داشت: «شما واقعاً هنوز هم از این سگها یا گربهها یا سایر حیوانات میخواهید که در دنیایی تحت سلطۀ انسان زندگی کنند. دادن کمی آزادی عمل و حق انتخاب و کنترل یا پویایی بیشتر به زندگیشان، برای همگان یک معاملۀ برد-برد است.»
وقتی من و شریک زندگیام شش ماه پس از آغاز همهگیری، اوی را به سرپرستی گرفتیم، مانند بسیاری دیگر، فکر میکردم یکی دو تا گردش سریع در روز، بازی گاهگاهی با سگهای دیگر و بازیهای مختصر طنابکشی بین جلسات کاری برای او کافی است تا زندگی خوبی در اختیار داشته باشد. حالا متوجه شدهام که این حداقل مطلق است.
من فکر میکنم دنیایی با تعداد بسیار کمتر حیوانات خانگی، دنیای بهتری است، هرچند میدانم اوی ــ تا زمانی که حیواناتی در پناهگاهها نیاز به سرپرستی داشته باشند ــ آخرین حیوان خانگی من نخواهد بود. اما نجات یک سگ یا گربه، فقط آغاز راه است. کسانی که علاقۀ اندکی به گرفتن حیوان خانگی دارند، باید به جد در مورد مسؤولیت سنگینی که بر دوش دارند فکر کنند و ما، عاشقان خودخواندۀ حیوانات، باید برای وفاداری به ارزشهای اعلان شدهی خود، کار بسیار بیشتری انجام دهیم.