معرفی فیلسوفان اخلاق (۶): جان فینیس
آشنایی با جان فینیس
جان فینیس متولد سال ۱۹۴۰ در آدلاید استرالیا است و یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان حقوق در قرن بیستم و بیستویکم به شمار میرود. فینیس تحصیلات خود را در دانشگاه آدلاید آغاز کرد و سپس بهعنوان بورسیۀ رودز به دانشگاه آکسفورد رفت. در آکسفورد زیر نظر هارت (H. L. A. Hart) یکی از فیلسوفان حقوق سدۀ بیستم، دکتری خود را گذراند. او سالها استاد فلسفۀ حقوق در دانشگاه آکسفورد بود و در دانشگاه نوتردام ایالات متحده نیز تدریس کرده است. علاوه بر فعالیتهای علمی، فینیس بهعنوان مشاور در موضوعات حقوقی و اخلاقی نیز نقش مؤثری ایفا کرده؛ از جمله بهعنوان مشاور کلیسای کاتولیک در موضوعات اخلاق عمومی.
اثر بنیادین: حقوق طبیعی و حقوق بشر
او را بیش از هر چیز با کتاب مهم و جریانساز خود حقوق طبیعی و حقوق بشر (Natural Law and Natural Rights) میشناسند؛ اثری که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و احیای نوینی از نظریۀ حقوق طبیعی را در بستر فلسفهی تحلیلی و حقوق مدرن رقم زد. ساختار این کتاب، پیچیده اما منسجم است و شامل سه بخش اصلی میشود که با هم در پی ترسیم یک نظریۀ جامع از حقوق و اخلاق مبتنی بر عقل عملی هستند.
مسئلۀ بنیادین: آیا توصیف حقوق، بدون داوری ممکن است؟
فینیس کتاب خود را با طرح یک چالش بنیادین آغاز میکند: آیا وقتی دربارۀ مفاهیمی مانند «حقوق» (Law) صحبت میکنیم، میتوانیم صرفاً آنها را توصیف کنیم، – یعنی فقط بگوییم چه هستند و چگونه کار میکنند – بدون آنکه قضاوتی دربارۀ خوب یا بد بودنشان داشته باشیم؟ یا اینکه هر توصیفی از حقوق، بهنوعی حاوی یک ارزشگذاری و قضاوت اخلاقی هم هست؟
نقد نگاه خنثی به حقوق
او نشان میدهد که نظریهپرداز حقوق، برخلاف تصور رایج، نمیتواند از بیرون و با نگاه «خنثی» نهادهای حقوقی را توصیف کند. هرگونه توصیفی از نهادهای انسانی، بهویژه حقوق، نیازمند درکی از خیر انسانی و عقلانیت عملی است؛ چرا که کنشهای انسانی همواره ناظر به اهدافی معنادار هستند و فهم این اهداف ما را ناگزیر به ارزیابی میکشاند.
فرض کنید بگوییم: «این قانون، مردم را ملزم به پرداخت مالیات میکند.» بهظاهر با یک جملۀ صرفاً توصیفی مواجه هستیم. با این حال، پرسش اینجاست که آیا چنین توصیفی واقعاً خنثی است، یا آنکه بهطور ضمنی، حاوی داوریهایی ارزشی مانند «این اجبار موجه است» یا «این قانون عادلانه است» نیز هست؟
پیوند توصیف حقوق با عقل عملی
فینیس بر این باور است که در بسیاری از مفاهیم اجتماعی، بهویژه در مورد نهادهایی چون حقوق، نمیتوان توصیفی کاملاً بیطرف و فارغ از ارزشگذاری ارائه داد. به نظر او، توصیفهای ما از قانون معمولاً با نوعی ارزیابی همراه است، حتی اگر این ارزیابی بهصراحت بیان نشده باشد. برای مثال، هنگامی که گفته میشود «قانون، مردم را به سوی عدالت هدایت میکند»، این جمله نهتنها یک توصیف است، بلکه نهاد حقوق را بهطور ضمنی مثبت و مطلوب ارزیابی میکند.
در بخشی از کتاب او به مخالفتهای سنتی و مدرن با نظریۀ حقوق طبیعی میپردازد. منتقدانی همچون دیوید هیوم بر این باورند که نمیتوان از گزارههای صرفاً توصیفی (هست) به گزارههای تجویزی (باید) گذر کرد؛ بهعبارت دیگر، صرف اینکه انسانها رفتاری را انجام میدهند، نمیتوان نتیجه گرفت که آن رفتار باید انجام شود. همچنین، نظریهپردازان پوزیتیویست نظیر کلسن و هارت، نظریۀ حقوق طبیعی را فاقد مبنایی معتبر برای اعتبار حقوقی میدانند؛ چراکه بهزعم آنان، اعتبار قانون باید از ساختارهای نهادی و رویههای حقوقی، نه از اصول اخلاقی یا مفروضات پیشینی دربارۀ طبیعت بشر استخراج شود.
فینیس در پاسخ تأکید میکند که بسیاری از این انتقادات بر سوءفهمی از نظریۀ او مبتنیاند. برخلاف تصور رایج، نظریۀ او نه بر طبیعت زیستی انسان و نه بر مفروضات دینی خاص، بلکه بر عقل عملی استوار است. بهعنوان مثال، اگر بگوییم «ازدواج نهادی است که باید مورد حمایت قانونی قرار گیرد»، این گزاره تنها یک توصیف اجتماعی نیست، بلکه مبتنی بر ارزشهایی است که عقل عملی در فرآیند تأمل دربارۀ خیر انسانی تشخیص میدهد؛ ارزشهایی چون محبت، وفاداری، پرورش فرزندان و ثبات اجتماعی. از نظر فینیس، اینگونه «بایدها» ریشه در داوریهای عقل عملی دارند، نه در طبیعتگرایی خام یا فرامین فراطبیعی. بدینسان، حقوق طبیعی در تلقی فینیس، بیانگر تلاش عقلانی برای شناسایی و حمایت از ابعاد بنیادین و غایات زندگی انسانی است.
ارزشهای بنیادین انسانی
برای فینیس دانش بهمثابه یکی از ارزشهای پایهای است. دانشی که نه بهدلیل سودمندی، بلکه بهخاطر خودِ حقیقت، ارزشمند است. این دانایی از آنرو مهم است که معیار داوری و تمییز میان اعمال معقول و نامعقول را فراهم میآورد. فینیس تأکید میکند که ارزش دانش در اینجا اخلاقی نیست؛ بلکه پیشاخلاقی و ذاتی است؛ معرفتی که خودبهخود خیر است، نه ابزاری برای رسیدن به خیر دیگر.
او به سراغ «دیگر ارزشهای بنیادین» میرود و هفت خیر دیگر را معرفی میکند: زندگی، بازی، تجربهٔ زیباییشناختی، دوستی، عقلانیت عملی، دین، و انسجام خویشتن. فینیس بر این نکته پافشاری میکند که هیچیک از این ارزشها را نمیتوان به دیگری فروکاست یا آن را بهعنوان وسیلهای برای دستیافتن به دیگری نگریست. همۀ این خیرها بهشکل مساوی بنیادیاند و هرکدام میتوانند بسته به موقعیت، محور انتخاب و عمل قرار گیرند.
اصول عقل عملی
فینیس ده اصل بنیادین عقل عملی را معرفی میکند که به باور او شالودۀ زندگی اخلاقی معقول و مسئولانه را میسازند. این اصول، معیارهایی برای هدایت تصمیمگیری اخلاقیاند و بر پایۀ ارزشهای بنیادین انسانی چون حیات، دانش، بازی، زیبایی، دوستی، ازدواج، تجربۀ دینی، و عقل عملی استوارند. از جملۀ این اصول، تعهد به طراحی منسجم زندگی، پرهیز از ترجیحهای خودسرانه میان اشخاص یا میان ارزشها و تلاش برای دربرگرفتن همۀ خیرهای انسانی در تصمیمگیریها است. به بیان دیگر، فرد باید بدون اینکه برخی ارزشها را بیدلیل کنار بگذارد، زندگی خود را در راستای تحقق همۀ آنها سامان دهد.
همچنین بر پایبندی به وجدان، انسجام درونی، و اجتناب از اقدام مستقیم علیه ارزشهای بنیادین تأکید میورزد. در نگاه او، اخلاق صرفاً از پیامدها یا قواعد بیرونی ناشی نمیشود، بلکه از نحوۀ مواجهۀ عقل عملی با خیرهای انسانی شکل میگیرد. فرد باید نگاهی پذیرا به همۀ اشخاص و ارزشها داشته باشد، با انضباط شخصی و صداقت درونی زندگی کند و در تصمیمگیریها تنها به پیامدها اکتفا نکند، بلکه اصول بنیادین را نیز لحاظ نماید. این مجموعه، اخلاقی را ترسیم میکند که نه ابزارگرایانه است و نه صرفاً وظیفهگرایانه؛ بلکه ریشه در فهم عملی ما از خیر انسانی دارد.
از فرد به جامعه: اخلاق و سیاست
ضرورت زندگی جمعی و خیر عمومی
بحث از فرد فراتر میرود و نظریۀ فینیس به حوزۀ اجتماعی کشیده میشود. او با تحلیل انواع اجتماعهای انسانی و مفهوم خیر عمومی، نشان میدهد که چرا انسانها برای شکوفایی اخلاقی و عقلانی خود به زندگی جمعی نیاز دارند. خیر عمومی صرفاً جمع خیرهای فردی نیست؛ بلکه ساختاری است که از طریق آن، ارزشهای بنیادین بهگونهای هماهنگ شکوفا میشوند.
سهگانۀ عدالت
پس از آن، فینیس میان سه نوع عدالت تمایز قائل میشود: عدالت کلی (که اخلاق اجتماعی را شامل میشود)، عدالت توزیعی (تقسیم منافع اجتماعی بهتناسب شایستگی یا نیاز)، و عدالت تعادلی (مانند روابط قراردادی). تحلیل او از عدالت، برخلاف دیدگاههای سودگرایانه، بر پایۀ احترام به هر یک از ارزشهای بنیادی است.
اقتدار سیاسی و مشروعیت قانون
در نگاه او، اقتدار سیاسی نیز نهتنها اجتنابناپذیر، بلکه ضروری است؛ زیرا برای هماهنگی اجتماعی و تحقق خیرهای انسانی به چارچوبهایی نیاز است که تصمیمگیریها را به شکلی معقول سامان دهند. با این حال، مشروعیت این اقتدار فقط زمانی برقرار است که بر مبنای عقل عملی و در راستای خیر عمومی عمل کند. قانون نیز باید در همین چارچوب فهمیده شود، نه صرفاً فرمانی از بالا؛ بلکه ابزار همکاری اجتماعی برای رسیدن به خیرهای بنیادین. قانونی که از اصول عقل عملی پیروی نکند، الزام اخلاقی ندارد؛ حتی اگر از نظر ساختاری، «قانون» به شمار آید. فینیس با پیروی از سنت آکویناس تأکید میکند که قانون ناعادلانه، به معنای دقیق کلمه، قانون نیست. البته او میپذیرد که در برخی موقعیتها اطاعت از چنین قوانینی ممکن است برای جلوگیری از هرجومرج ضروری باشد؛ اما این اطاعت، نافی ناعادلانه بودن آن قانون نیست.
پیوند عقل عملی با نظم هستی
در سطحی عمیقتر، فینیس تلاش میکند نشان دهد که نظریۀ حقوق طبیعی، هرچند وابسته به عقل عملی انسان است، با نوعی نظم عقلانی در هستی هماهنگ است. هرچند اثبات وجود خدا شرط پذیرش این نظریه نیست، اما اگر نگاهی الهیاتی به جهان داشته باشیم، عقل انسانی میتواند بهعنوان مشارکت در عقل الهی فهمیده شود. به این ترتیب، قانون طبیعی، پیوندی میان اخلاق انسانی و نظم اخلاقی هستی ایجاد میکند، بیآنکه لزوماً متکی بر یک الهیات خاص باشد.
او نقش مهمی در احیای اندیشۀ حقوق طبیعی در قرن بیستم ایفا کرد. اگرچه دیدگاههای محافظهکارانۀ فینیس در موضوعاتی چون سقط جنین، ازدواج همجنسگرایان و اخلاق جنسی مورد مناقشه قرار گرفتهاند، اما تحلیل فلسفی دقیق و ساختار عقلانی نظریۀ او، جایگاهی ماندگار برایش در فلسفۀ حقوق و اخلاق تضمین کرده است.
آثار و مشارکتهای علمی
دیگر آثار مهم
۱. کتاب Fundamentals of Ethics
انتشارات: Georgetown University Press، ۱۹۸۳
مدخلی نسبتاً فشرده و روشن به اخلاق عملی و اصول عقل عملی
۲. کتاب Moral Absolutes: Tradition, Revision, and Truth
انتشارات: Catholic University of America Press، ۱۹۹۱
دفاع از اصول اخلاقی تغییرناپذیر و نقد دیدگاههای نسبیگرایانه در اخلاق کاربردی
۳. کتاب Aquinas: Moral, Political, and Legal Theory
انتشارات: Oxford University Press، ۱۹۹۸
تحلیل نظاممند اندیشۀ توماس آکویناس از منظر اخلاقی، حقوقی و سیاسی
مجموعه مقالات مهم
۱. Collected Essays of John Finnis (در ۵ جلد)
انتشارات: Oxford University Press، ۲۰۱۱
شامل گزیدۀ مقالات مهم فینیس در حوزههای مختلف
جلد ۱: Reason in Action
جلد ۲: Intention and Identity
جلد ۳: Human Rights and Common Good
جلد ۴: Philosophy of Law
جلد ۵: Religion and Public Reasons
مشارکت در ویرایش و گردآوری
۱. Nuclear Deterrence, Morality and Realism
(با همکاری Joseph Boyle و Germain Grisez)
انتشارات: Oxford University Press، ۱۹۸۷
بررسی اخلاقی بازدارندگی هستهای از منظر حقوق طبیعی
۲. Law, Morality, and Society: Essays in Honour of H. L. A. Hart
ویراستار همراه با P. M. S. Hacker و Joseph Raz
انتشارات: Oxford University Press، ۱۹۷۷
مجموعه مقالات تأثیرگذار درباره نظریۀ حقوق، با حضور نویسندگانی چون Dworkin و Raz
جایگاه نظری و تأثیرگذاری
احیای سنت حقوق طبیعی
در مجموع باید گفت که اندیشههای جان فینیس، بهویژه از طریق کتاب حقوق طبیعی و حقوق بشر، تأثیر عمیقی بر فلسفۀ حقوق، نظریۀ اخلاق و الهیات عملی داشته است. او با بازخوانی و بازسازی سنت حقوق طبیعی بهگونهای که با مباحث فلسفۀ تحلیلی، حقوق مدرن و زبان مفهومی معاصر سازگار باشد، این سنت را از حاشیه به متن مباحث نظری بازگرداند. پیش از فینیس، بسیاری حقوق طبیعی را سنتی منسوخ و ناسازگار با جهان عرفی امروز میدانستند؛ اما او نشان داد که این سنت میتواند همچنان مبنای نیرومندی برای اندیشیدن دربارهی حقوق، عدالت و زندگی اخلاقی باشد.
بازخوانی آکویناس در بستر فلسفۀ تحلیلی
فینیس همچنین در سنت فکری توماس آکویناس نقش احیاگر را ایفا کرد. او با مطالعۀ نظاممند آثار آکویناس و بازتفسیر آنها در چارچوب نظریۀ عقل عملی، باعث شد متفکران معاصر با نگاه دقیقتر و فلسفیتری به آکویناس بنگرند. در نتیجه، فلسفۀ کلاسیک مسیحی که زمانی محدود به الهیاتدانان سنتی بود، اکنون در بستر فلسفۀ تحلیلی نیز جایی برای خود یافته است.
تأثیر دانشگاهی و نهادی
تأثیر فینیس در فضای دانشگاهی نیز گسترده بوده است. شاگردان و همکاران او در دانشگاههای آکسفورد و نوتردام، همچون جرمی والدرون، ژوزف راز و رابرت جرج، هرکدام بهنوعی تحتتأثیر روش و نگرش او به فلسفۀ حقوق قرار داشتهاند. حتی منتقدان فینیس نیز ناگزیرند با چارچوب تحلیلی و اخلاقی پیشنهادی او وارد گفتوگو شوند.
کاربرد نظریه در حوزههای عملی
نظریۀ حقوق طبیعی فینیس، هم در مباحث نظری مانند نقد حقوق بشر، قانونگذاری، و تفسیر حقوقی به کار گرفته شده و هم در حوزههای کاربردیتری مانند اخلاق زیستی، خانواده، آموزش و سیاست عمومی تأثیرگذار بوده است. در این زمینه، حضور او بهعنوان مشاور کلیسا و شرکت در نهادهای مشورتی اخلاقی، به این معنا است که آثارش نهتنها در سطح آکادمیک، بلکه در تصمیمسازیهای اجتماعی و سیاسی نیز تأثیرگذار بودهاند.
جمعبندی: وحدت عقل، اخلاق و سیاست
سرانجام، فینیس یکی از معدود فیلسوفان حقوق در دوران معاصر است که کوشیده تا میان عقلانیت عملی، اخلاق فردی و ساختارهای سیاسی و اجتماعی، رابطهای منسجم و عقلانی برقرار کند. نظریۀ او پاسخی است به این پرسش بنیادین: چگونه میتوان در جهانی پیچیده، حقوق، اخلاق و سیاست را در یک دستگاه فکری واحد فهمید، بیآنکه به نسبیگرایی یا ایدئولوژی فروغلتید؟



