چگونه با کمک ایمانوئل کانت و پَری دندان، شخص خوبی باشیم؟
دیشب خواب دیدم که به دختر خواهرم قول سواری بر زرافه دادم. متأسفانه، وقتی زمان عمل به قول رسید، ماشین من در میانه راه از کار افتاد. چند گوریل روی کاپوت ماشین آمدند، هر دو آینه بغل را کَندند، و کلاً نگذاشتند پاپی1 در را باز کند و کاری کردند که از محوطه زرافهها فرار کنیم. (گرچه قفل کودک فعال بود.) به همین خاطر، در راه بازگشت، او از من خواست تا به جای سفرش که خراب شده بود، برایش شیرینی بخرم. من به او گفتم اگر زیاد شیرینی بخورد، دندانهایش را موش میخورد و همهشان میافتند. وقتی به گریه افتاد، سعی کردم به او دلداری بدهم و گفتم اگر اینطوری شود، پری دندان2 یک عالمه پول به او میدهد؛ اما فایدهای نداشت. سپس، یکی از دندانهای لَق او هنگام شام افتاد و از من پرسید آیا پری دندان بهجای سکههای بیارزش از بیتکوین استفاده نمیکند؟ من به او گفتم پری دندان نیم ساعت پیش، ناگهانی و غیرمنتظره مُرد. او جیغزنان به سمت مادرش دوید. کمی بعد از آن، به من اطلاع دادند که «آدم مزخرفی» هستم.
وقتی از کابوس بیدار شدم، آن کلمات در سرم میپیچید و مرا به فکر وا میداشت… چرا؟ یک کلمه، یک عمل، یا چیزی بیشتر بود که به آن قضاوت انجامید؟ آیا آدمِ مزخرفی بودن، حکم حبس ابد دارد؟ و اگر به یک دختربچه بگوییم پری دندان به یک سنگ قبر جدید نیاز دارد، لزوماً عمل شنیعی انجام دادیم؟ به عبارت دقیقتر؛ یک شخص خوب بودن چطور چیزی است؟ آدمهای خوب را نیتهای3 اخلاقی خوب میسازند، یا عملهای4 خوب اخلاقی؟ دوست دارم بدانم. شاید به من نوعی نقشه راه اخلاقی بدهد تا از آن پیروی کنم.
بنابراین، بگذارید شما را با یک آزمایش فکری درگیر کنم. تصور کنید که برخلاف خواب من، پری دندان زنده و سرحال است. هر شب، به خانههای مردم سر میزند، از پنجرههای باز وارد میشود و از همه دزدگیرها حیلهگرانه دوری میکند، زیر بالشتها میرود تا دندانها را بردارد و به جایش پول نقد بگذارد. یک شب، پری دندان با یک پریکُش5 مواجه میشود که در اتاق خواب بچه نصب شده است. این پریکش را یک بچه نابغه شرور ساخته که هر پری دندانی را نیست و نابود میکند. اما وقتی که این دستگاه، پری دندان را هدف قرار میدهد، بهجای اینکه او را نابود کند، درست کار نمیکند، و در عوض او را به چهار پری مختلف تبدیل میکند که در بُعدهای موازی زندگی میکنند.
پری دندانِ اصلی ما، ذات و سرشت خوبی دارد، و وقتی به ارباب رجوع بعدیاش سر میزند، تصمیم میگیرد بهجای اینکه یکی از دندانها را بردارد، آنها را درست کند. با دقت و زحمت دهان او را باز میکند و در آن گرد پریان میپاشد. همه دندانهای او یکدفعه محکم و سالم میشوند. دندانهایی که ازدسترفته یا شکسته بودند، مثل دندانهای نو میشوند.
در همین حال، در بُعد موازی اول، پری دندان دیگر ما، نیت کاملاً مشابهی دارد. او به همان بچه سر میزند، با دقت و زحمت دهانش را باز میکند و گرد پریان را در یک دست میگیرد تا روی دندانهای او بپاشد. متأسفانه، این پری دندان واکنشی ناگهانی به گرد پریان خودش نشان میدهد و در دهان بچه عطسه میکند و تکتک دندانهای او را میشکند. او فلنگ را میبند و در تمام مسیر عطسه میکند.
در بعد موازی دوم، سومین پری دندان هیچ تمایلی ندارد که دندانهای بچه را درست کند. او یک پری بدجنس است که میخواهد صرفاً بهخاطر اینکه برایش لذتبخش است، دندانهای او را بشکند. با زحمت دهان کودک را باز میکند، اما همان لحظه که میخواهد خرابکاری کند و تکتک دندانها را بشکند، دچار گرفتگی عضلات میشود. در حالی که درد دارد، بهصورت اتفاقی گرد پریان از دستش میافتد و بر دندانهای بچه میپاشد و آنها را محکم و سالم میکند. اندکی بعد، بچه با گریههای پری دندان بیدار میشود، و پری دندان پیش از اینکه بچه بتواند او را ببیند، فرار میکند.
پری دندان چهارم، در بعد موازی سوم هم بدجنس است و میخواهد به بچه آسیب برساند. (من نمیدانم که پریهای سوم و چهارم از کجا فارغالتحصیل شدند، اما آنجا مدرسه رسمی پریهای دندان نبوده.) او دندان بچه را با زحمت باز میکند، آنجا را به هم میزند تا دندانهایش بدشکل شوند و در حال رفتن دیوانهوار قهقهه میزند. وقتی بچه از خواب بیدار میشود، میبیند که گرد پریان (بهعنوان کارت ویزیت) روی میزِ تختش جا مانده، و پدرومادرش فوراً مسئولان مربوطه را در جریان میگذارند و این جرم را گزارش میدهند.
نیت و عمل
حالا اجازه دهید تا سناریوهای مختلف را از حیث نیت و عملِ اخلاقی خلاصه کنم:
- پری دندان شماره یک، نیت خوبی دارد و عمل خوبی انجام میدهد.
- پری دندان شماره دو، نیت خوبی دارد ولی عمل بدی انجام میدهد.
- پری دندان شماره سه، نیت بدی دارد ولی عمل خوبی انجام میدهد.
- پری دندان شماره چهار، نیت بدی دارد و عمل بدی انجام میدهد.
بنابراین، کدامیک از این پریهای دندان، پری دندان خوبی است؟ آیا خوب بودن آنها، به نیت آنها برمیگردد یا به عمل آنها، یا به هر دو؟
اگر نیت پری دندان این باشد که دندانها را درست کند و در عمل هم چنین کند، یا نیت او این باشد که دندانها را خراب کند و در عمل هم همان کند، کاری ندارد که پری دندان اخلاقاً خوب و اخلاقاً بد را از هم تشخیص دهیم. در مثال اول، هر دوی نیت و عمل خوباند و در مثال دوم، هر دو بد. بنابراین، پری دندان بهوضوح در اولی اخلاقاً خوب است و در دومی اخلاقاً بد. از آنجا که در این موارد، نیت و عمل خوب یا بدِ پری دندان مثل هم است، به نظر میرسد که نیازی نیست تا میان نیت و عمل تمایز قائل شویم؛ هر دوی آنها بیانگر موضع اخلاقی مشابهی هستند. با این حال، جایی که نیت و عمل در تقابل با هم قرار دارند، باید تصمیم بگیریم که کدامیک در شخصیت اخلاقی ما محوریت دارد: نیت یا عمل؟ به همین خاطر، بر پری دندان شماره دو و شماره سه متمرکز خواهیم شد تا ببینیم یک شخص اخلاقی و خوب چگونه آدمی است.
پری شماره دو با نیت مداوای دندان بچه، نیت خوب خود را نشان میدهد، اما همه فقط داخل ذهن خودش است. آن نیت خوب به عمل خوب تبدیل نمیشود و حتی آن بچه متوجه نمیشود که میخواستند دندانهای او را درست کنند، نه اینکه بشکنند. اگر از آن بچه بخواهیم که پری دندان را بر اساس عملش قضاوت کند، احتمالاً میگوید او بد است، زیرا تنها چیزی که میتواند ببیند نتیجه بد است. در مقابل، بچه در سناریو سوم، شاید گمان کند پری شماره سه خوب است، صرفاً به این خاطر که عملش پیامد خوب داشت. به نظر میرسد تا وقتی پیامد خوب است، این واقعیت که نیت پری شکستن همه دندانهای او بود، برای بچه قابل درک نیست. از سوی دیگر، اگر آن بچه میتوانست درون قلب تیرهوتار پری شماره سه را ببیند، آنگاه میفهمید که نیت او بد است. در این صورت، چنین بچهای که دارای توانایی دورآگاهی6 است، میتوانست ببیند که نیت پری شماره دو خوب است، و بنابراین، میتوانست نیت این دو پری را با هم مقایسه کند. اما آیا منظور این است که شخص خوب کسی است که نیت خوب دارد، فارغ از اینکه چه میکند؟ یا شخص خوب کسی است که عمل خوب انجام میدهد، فارغ از اینکه چه نیتی دارد؟
اندیشه اخلاقی کانت
نیات یک شخص، ذاتیِ افکار اوست، و افکار او پایه و اساس عادات اوست که بهتبع شخصیت را شکل میدهد که آن هم افکار او را میسازد… به این معنا که نیاتِ شخص بهنحو جداییناپذیری به شخصیت او پیوند خورده است. بنابراین، در وهله اول، به نظر میرسد که شخص خوب باید کسی باشد که شخصیتش از نیات خوبی که عادت شده تشکیل شده است. افزون بر آن، ماهیت نیات در تقابل با اعمال قرار دارد که خود نتیجه افکار است. افکار یک شخص، اعمال او را میسازد و با هم کاملاً متفاوتاند؛ به این معنا که اعمال نتیجه شخصیت است، نه بخشی از آن. درست است که اعمال میتواند بر افکار هم تأثیر گذارد، و افکار و نیات مختلفی بسازد و به رشد شخصیت بینجامد. اما حتی بر این اساس، پایه و اساس نیت بر شخصیت استوار است، در حالی که عمل امر دیگری است. بنابراین، در نگاه اول، به نظر میرسد که نیات محورِ کسب شخصیت اخلاقی فرد است.
ایمانوئل کانت با اولویت دادن به نیات بر اعمال در اخلاق موافق بود. کانت وظیفهگرا7 بود، یعنی عمل اخلاقی را چیزی میدانست که از روی وظیفه انجام شده است. در این نوع اخلاق وظیفهمحور، انگیزه شما برای کاری که انجام میدهید مهم است، نه برای پیامدهای اعمالتان. کانت در ابتدای اثر انقلابیاش بنیانگذاری برای مابعدالطبیعه اخلاق8 (۱۷۵۸) تصریح میکند که معتقد است «اراده خیر9» (نیت انجام کار خوب) جدای از دیگر ویژگیهای شخصیتیِ خوب بودنِ نامشروط است. خصلتهای دیگری مانند شجاعت و بذلهگویی، میتواند برای اهداف بدی مانند دزدی از مستمریبگیران پیر یا توهین به آنها، استفاده شود. در حالی که بنا به تعریف، اراده خیر هرگز نمیتواند بد باشد. دیگر ویژگیهای شخصیتی برای اینکه خوب شوند، بر آن تکیه دارند. او همچنین ادعا میکند که اراده خیر «ارزشمندی مطلق10» دارد، صرفاً به این دلیل که ارزش آن به پیامد بستگی ندارد.
بنابراین، به نظر میرسد که اندیشه من مبنی بر اینکه نیتِ خوب است که برای ارزشمندی اخلاقی محوریت دارد، نه نتایج عمل، با نظریه اخلاقی کانت همخوانی دارد. با این حال، اخلاق کانت بهطور خاص بر عملِ از روی وظیفه مبتنی است، یعنی بر اساس احترام به قانون اخلاق11، یا «اصل اعلای اخلاق12» که «امر مطلق13» مینامد. امر، فرمانی است که به شما میگوید چگونه عمل کنید، و اگر این فرمان فارغ از امیال شما یا هر چیز دیگر باشد، مطلق است. امر مطلق در کتاب بنیانگذاری برای مابعدالطبیعه اخلاق به پنج صورت بیان میشود. یکی از آنها، اصل تعمیمپذیری14 است. کانت میگوید «من هیچگاه نباید به عملی مبادرت ورزم، مگر بهنحوی که بتوانم در عین حال اراده کنم که دستور15 من به قانونی عام تبدیل شود.» به عبارت دیگر، ما باید فقط به شکلی عمل کنیم که از نظر منطقیْ شدنی باشد که همه به آن شکل رفتار کنند. صورت بعدی، صورتبندی انسانیت است: به بیان کانت، «بهنحوی عمل کن که با انسانیت، خواه خودت و خواه دیگری، همیشه بهمثابه غایت رفتار کنی، نه بهمثابه وسیله صرف.» به عبارت دیگر، باید با افرادی بهنحوی رفتار کنیم که ارزش ذاتی دارند، نه اینکه از آنها فقط بهخاطر چیزی که میتوانند به ما بدهند، استفاده کنیم.
هم کانت و هم من فکر میکنیم که وقتی پای اخلاق به میان میآید، نیت از عمل مهمتر است. با این حال، عقیده دارم که نیت، بخشی از شخصیت است، در حالی که کانت ویژگیهای شخصیت (شجاعت، بذلهگویی و…) را بهخودیخود خوب نمیداند. او معتقد است که خوب بودن این خصلتها به همراهی آنها با اراده خیر بستگی دارد. کانت شوق و میل را پایه و اساس ارزشمندی اخلاقی نمیداند، زیرا معتقد است نیات ما باید از روی وظیفه و فارغ از امیال ما باشد. بنابراین، منبع اخلاق ما متفاوت است. به نظر کانت، ارزشمندی اخلاقی مستلزم این است که اراده خیر «اصل اعلای اخلاق» را به صورت امر مطلق قصد کند. در حالی که به نظر من، ارزشمندی اخلاقی میتواند از نیات خوب شخص هم ناشی شود؛ و برای اینکه ارزشمندی اخلاقی داشته باشد، لزومی ندارد که طبق قوانین خاصی و از روی وظیفه رعایت شوند.
نیت و کوشش
به هر حال، داوری درباره ارزشمندی اخلاقی تنها بر اساس نیاتِ شخص میتواند مخاطرات مخصوص به خود را داشته باشد. اگر نیت شما این باشد که به کسی کمک کنید، اما حواستان پرت شود و فراموش کنید، چه؟ اگر نیت شما عملی در پی نداشته باشد، چقدر ارزشمند است؟
برای روشن شدن مطلب، بیایید فرض کنیم که پری دندان، پیش از مواجهه با پریکش، به دنبال محلهای متفاوت و ارباب رجوعهای بالقوه آن میگردد. همینطور که در حال پرواز منطقه را بررسی میکند، یک دارودسته رقیبِ پریها جلوی او را در مسیر میگیرند. رئیس آنها چوبدستی خود را به سمت او میگیرد و به او میگوید وارد قلمرو آنها شده است. پری دندان به او محلی نمیگذارد و به سمت خانه بعدی پرواز میکند. او به سرعت و وزوزکنان از در گربه وارد میشود و از پلهها بالا میرود. اما دارودسته رقیب خیلی عصبانی و به سرعت او را تعقیب میکنند. به محض اینکه او به طبقه بالا میرسد، او را پیدا میکنند.
ناگهان در حمام باز میشود و یک مرد از آن بیرون میآید. او از دیدن پریها که برای او خیلی شبیه زنبورهای بیعسل هستند، جا میخورد. چیزی نمانده که پری دندان را از روی ترس با ضربه بکشد که پری دندان در گوشش فریاد میزند «لطفاً کمکم کنید!» و به سمت او پرواز میکند تا ایمن بماند. آن مرد میفهمد که او همان تاجر دندان افسانهای است که پرواز میکند، به همین خاطر به سرعت موقعیت را بررسی میکند و نزدیکترین شیء که یک اسپری خوشبوکننده هواست را در دست میگیرد. او میخواهد به پری دندان کمک کند، به همین دلیل اسپری خوشبوکننده هوا را به سمت دارودسته قریب که به سمت او پرواز میکنند، نشانه میگیرد. در همین حال، همسرش او را از اتاق خواب صدا میزند و میگوید چاییاش دارد سرد میشود. در سه جهان موازی دیگر، این مرد:
الف) میرود به اتاق خواب تا وقتی چاییاش را نوشید، برگردد. پس از بازگشت، برای نجات پری دندان خیلی دیر شده است.
ب) تلاش میکند که به دارودسته پریها که دزدکی نفسشان را حبس کردند و به پیش میآیند، اسپری بزند. به آنها ضربه میزند و آنها را میگیرد، اما او را گاز میگیرند و او بهصورت غریزی آنها را رها میکند. پری دندان موفق نمیشود که از خانه زنده بیرون بیاید.
ج) تلاش میکند که به دارودسته پریها اسپری بزند، اما همینطور که نفسشان را حبس کردند، به پیش میآیند. به همین خاطر پری دندان را در دستانش میگیرد، به سمت حمام برمیگردد و تهویه نزدیک به خودش را روشن میکند که باعث میشود بقیه پریها به بیرون کشیده شوند. وقتی از دست آنها راحت شدند، تهویه را خاموش، و پری دندان را رها میکند. پری دندان هم برای تشکر گرد پریان روی او میپاشد.
این مرد در کدام سناریو(ها) شخص خوبی است؟
این آزمایش فکری در مقایسه با اولی بر چیز دیگری متمرکز است. در اینجا، ما صرفاً نیت و عمل موفقیتآمیز یا غیرموفقیتآمیز را با هم مقایسه نمیکنیم تا ارزشمندی اخلاقی را تعریف کنیم. ما جنبهای از عمل، یعنی کوششی که انجام پذیرفته را هم پررنگ میکنیم. به نظر من، کوشش، برای پاسخ به این پرسش بسیار کلیدی است: آیا اگر در پی نیتْ عملی در کار نباشد، نیت ارزشمند است یا نه. بدون اینکه در راستای نیات خوبمان کوشش کنیم، چگونه میتوانیم این نیات را ارزشمند و مهم بدانیم؟ شاید خوب باشند، اما تا کی؟ برای یک لحظه؛ تا وقتی که حواستان پرت شود و کاری که به نظرتان مهمتر برسد را انجام دهید؟ در این صورت، چقدر اعمالی که در ابتدا نیت کرده بودید را واقعاً مهم میدانستید؟
در سناریوی اول، آن مرد شاید در ابتدا قصد خوبی دارد، اما متعهد نیست که به نیاتش جامه عمل بپوشاند. این واقعیت که به سرعت فراموش میکند، نشان میدهد که او (آگاهانه یا ناخودآگاهانه) باور داشته که نیتش ارزش توجه ندارد. و یک نیت خوبِ نصفهنیمه کافی نیست تا او را شخص خوبی بدانیم. از قرار معلوم، نوشیدن فنجان چایی برای او از نجات جان پری دندان مهمتر بود، پس در اینجا «نیت» او بیشتر یک کشش زودگذر است که بهآسانی خاموش میشود.
در مقابل، سناریوی ب نشان میدهد که آن مرد دستکم تلاش میکند تا او را نجات دهد. نیت او آنقدر صادقانه است که با عمل همراه شود. این واقعیت که او موفق نمیشود، واقعیت دیگر که تلاش کرده است را تغییر نمیدهد. بنابراین، میتوان گفت که او شخص خوبی است. کوشش او اثبات میکند که نیات خوب او دارای جدیت و صداقت است.
با توجه اینکه در سناریوی ج، عملِ مرد موفقیتآمیز است (برعکس سعی نافرجام در ب)، آیا میتوان گفت این مرد [سناریوی ج] شخص بهتری است؟ فکر نمیکنم. او شخص اخلاقی و خوبی است که کوششاش اثرگذارتر بوده، نه اینکه شخص اخلاقیتری باشد.
فرض کنیم که او هیچ نیت خوبی نداشت و پریهای رقیب را شبیه حشرات آفتزا میدید و آنها را بیرون میکرد تا از فقط شر آنها راحت شود، نه اینکه به پری دندان کمک کرده باشد. یا فرض کنیم صرفاً به این خاطر از پری دندان محافظت کرد که میدانست وقتی دندانهایش بیفتند، ممکن است پول بیشتری به جیب بزند. با اینکه پری دندان را نجات داده است، آیا در این فرضها هم هنوز شخص خوبی است؟ فکر نمیکنم، زیرا او صرفاً امیال غیرمعقول و مضر خودش را ارضا میکند.
بنابراین، برای اینکه شخص خوبی باشید باید هم نیت داشته باشید و هم کوشش کنید، ولی ضرورتی ندارد که کارتان به موفقیت بینجامد. ارزشمندی اخلاقی از صَرف انرژی برای کمک به دیگران ناشی میشود و اغلب به قیمت راحتی خود تمام میشود. نیتی که بر اساس یک کشش زودگذر باشد، دیری نمیپاید. اما وقتی نیت شما با کوشش همراه شود، نشان میدهد که شما به اندازه کافی، با توجه و تعهد به وجدان خود و تلاش برای کمک به دیگران، خود را وقف غرایز اخلاقی خود کردید. نیت خوبِ بدون کوشش میتواند صرفاً یک آرزوی خوب باشد و ابزاری برای سنجش شخصیت به حساب نمیآید. اما کوششِ بدون نیت خوب و اخلاقی هم منفعتطلبی است و به همین خاطر، کمتر از موفقیت عمل، نشاندهنده ارزشمندی اخلاقی است [ارزشمندی اخلاقی ندارد].
آیا برای خوب بودن، به چیزی بیشتر از نیت خوبی که با کوشش همراه شود، نیاز دارید؟ فکر نمیکنم چند نیت خوب و تلاش خوب برای انجام کار خوب، شما را شخص خوبی کند. شخصیت تعیینکننده است که خود از عادات ساخته میشود. برای اینکه شخص خوبی باشید، باید جریان مداومی از نیات خوب را با عمل تلاشگرانه همراه کنید تا عادت ثابتِ کوشش اخلاقی در شما شکل بگیرد. البته این سخن بیشتر با اخلاق فضیلتگرایانه ارسطو همخوان است، تا با اخلاق وظیفهگرایانه کانت.
ما معتقدیم که نیت در ارزشمندی اخلاقی شخص بسیار مهم است، اما نظر کانت این است که اراده خیر یگانه خیرِ نامشروط است. در حالی که فکر میکنم نیت باید کوشش را در کنار خود داشته باشد تا ارزشمندی اخلاقی کامل شود. کوششْ صداقت و جدیتِ نیات، و همچنین ارزشمندی اخلاقی ما را اثبات میکند. با این حال، به نظر میرسد که کانت با نکته اخیر موافق باشد، زیرا بهصورت گذرا درباره اراده خیر میگوید که «گرد آوردن همه وسایلی است که در قدرت ماست».
اخلاق نیتوکوششمحورِ من انعطافپذیر است: میتواند اخلاق وظیفهگرایانه و فایدهگرایانه (بیشترین خیر برای بیشترین تعداد) را در بر گیرد، برخلاف نگرش صرفاً وظیفهگرایانه کانت. مثلاً کانت معتقد است که اگر یک پری دیکتاتورِ شرور وجود داشت، دیگر پریها موظفاند که همچنان به او احترام بگذارند (زیرا ارزش ذاتی دارد) و بنابراین، او را نکُشند؛ مهم نیست که چند پری را اذیت کرده و کشته است. با این حال، اگر نیت و کوشش را منبع ارزش اخلاقی بدانیم، بسته به انگیزه پریها، میتواند درست باشد که حاکم خودکامه را ببخشند یا بکشند. اگر یک پری با چوبدستی خود دیکتاتور شرور را به زیر بکِشد تا جان میلیونها نفر را نجات دهد (انگیزه فایدهگرایانه برای عمل) و معتقد باشد که بهترین عمل و تلاشی که میتواند بکند، همین است، این کار او را شخص خوبی میکند. یا اگر معتقد باشد که کشتن پادشاهِ پریها بهترین راه نیست، و او را موجودی بداند که دارای ارزش ذاتی است (انگیزه وظیفهگرایانه برای عمل یا بیعملی) و بهترین عمل (بیعملی) همین است، باز هم او شخص خوبی است. بنابراین، خوبی یا بدیِ اخلاقیِ یک فرد کاملاً به نیت و کوشش او بستگی دارد، نه جهانبینی او.
نتیجه
آیا همه توانایی پیروی از این نقشه راه اخلاقی را دارند؟ کسانی که توانایی ذهنی یا جسمی برای کوشش اخلاقی ندارند، چه؟ مثلاً کسانی که ناتوانی ذهنی شدید دارند، یا فلج هستند و هیچ ابزاری برای ارتباط ندارند، یا کسانی که حتی برای درک آنچه به آن فکر میکنند، بیش از اندازه کمسن هستند، چه رسد به اینکه از قطبنمای اخلاقی خود استفاده کنند.
در این موارد، استدلال من این است: افرادی که نمیتوانند ماهیچههای اخلاقیشان را به کار بگیرند، نباید از نظر اخلاقی خوب یا بد دانسته شوند، زیرا ناتوانی آنها باعث میشود تا از هر مسئولیت اخلاقی معذور باشند (این اصل اخلاقی کانتی: بایستن مستلزم توانستن است). به عبارت دیگر، کسانی که از ایجاد نیاتی که میفهمند ناتوان هستند، غیراخلاقی [بیتوجه به اخلاق] به حساب میآیند، مانند ناتوانان ذهنی شدید. در حالی که ناتوانان جسمی شدید که اخلاق را میفهمند اما نمیتوانند عمل کنند یا ارتباط برقرار کنند، بسته به نیتشان اخلاقی یا ضداخلاقی [علیه اخلاق] به حساب میآیند. با این حال، تمرکزِ بحث من بر اکثریت افراد است که هم میتوانند افکارشان را بفهمند و هم تلاش میکنند طبق آنها عمل کنند، و بنابراین، این ظرفیت را دارند که تصمیم بگیرند در این طیف اخلاقی چگونه نیت و کوشش خود را سامان دهند.
اینکه بدانیم شخصِ خوبی بودن چگونه است، تازه ابتدای ماجراست. با این دانش و اطلاعات چه کنیم؟ افراد اغلب دیگران را بر اساس آنچه به دست میآورند یا از دست میدهند، به سرعت قضاوت میکنند، اما درباره خودشانْ بر اساس نیتشانْ قضاوت خوبی دارند، حتی اگر نیاتشان به هیچ جا نرسد. آیا با استفاده از کوشش اخلاقی بهمثابه متر و معیارِ اخلاق، میتوان این واقعیت را تغییر داد؟
باور دارم که میتوان. بهجای قضاوت دیگران صرفاً بر اساس آنچه به دست آوردند، شاید بتوانیم بفهمیم که آنها صادقانه تلاش میکنند که چه کنند. و بهجای قضاوت خوب درباره خودمان بر اساس صرفِ شایستگیهای فکریمان، شاید انگیزه پیدا کنیم تا در اخلاقورزیمان بیشتر تلاش کنیم. و بتوانیم جهانی بهتر و حمایتگرتر برای همگان بسازیم.
پی نوشت
- Poppy
- Tooth Fairy پری دندان بنا بر افسانههای کودکان است که اگر هر بچهای دندانهای شیری افتاده خود را درخواب زیر بالشاش بگذارد. پری دندان نیمههای شب از راه خواهد رسید و یک هدیه کوچک (معمولاً پول و یا شکلات یا اسباببازیهای کوچک) در زیر بالش خواهد گذاشت. (ویکیپدیای فارسی)
- intentions
- actions
- Fairy Blaster
- telepathy
- deontologist
- Groundwork for the Metaphysics of Morals
- good will
- absolute worth
- the Moral Law
- the supreme principle of morality
- the Categorical Imperative
- universalizability principle
- maxim