چه طور انسان بهتری باشیم؟
گاهی میان کارهایی که میکنیم و ارزشهای اخلاقی ما شکافی عمیق دیده میشود، اما میتوان شوقی برای انجام کارهای اخلاقی در افراد برانگیخت که این فاصله کمتر شود و به انسان بهتری تبدیل شوند.
در یک روز زیبای تابستانی در ساحل اقیانوس پاناما سیتی، دو پسر بچه به قصد شنا از خانه بیرون آمدند در ساحل گرفتار موج شدند. وقتی مادرشان صدای گریۀ آنها را شنید، با چند تن از اعضای خانواده درون آب پریدند، اما آنها هم گرفتار شدند. کمی بعد، چند فرد غریبه شجاعانه با تشکیل زنجیرۀ ۷۰، ۸۰ نفری که طول آن تا دل اقیانوس ادامه داشت، همه را نجات دادند.
چنین ماجراهایی که نشان دهنده توان بالای انسان است، برای من امیدوارکننده است. هر چند که ممکن است روزانه با گزارشهای ناامیدکنندهای درباره تعرضهای جنسی، فساد، آزار کودکان مواجه شویم، اما ماجراهایی از خوشرفتاری انسان به ما کمک میکند تا بعد دیگری از شخصیت انسان را ببینیم.
اما خوب میدانیم که شخصیت ما جنبۀ تاریکی هم دارد. برای نمونه، ماجرای والتر ونس1 شصت و یک ساله را ببینید که در فروشگاه زنجیرهای تارگت2 در نزدیک محل زندگیاش برای دکور کریسمس خرید میکرد. بلک فرایدی3 بود و فروشگاه شلوغ بود. وقتی که ونس روی زمین افتاد، درجا ایست قلبی کرد و بیحرکت باقی ماند. سایر افرادی که مشغول خرید بودند هیچ کاری نکردند. در واقع، حتی عدهای روی بدن او ایستادند تا به خرید کالاهای تخفیفخورده ادامه بدهند. دست آخر، تلاش پرستاران برای احیای قلبی او بی نتیجه ماند. کار از کار گذشته بود.
چرا افراد غریبه در موقعیتی به کمک درماندهای میشتابند و در موقعیتی دیگر بی هیچ توجهی از کنار او میگذرند؟ این یکی از پرسشهای اصلی کتاب جدید من با عنوان “شکاف شخصیتی: ما چقدر خوب هستیم؟4” است. در این کتاب بر اساس “آنچه که هستیم” و “آنچه در پیرامون ما رخ میدهد”، خطوط اصلی پژوهشی روانشناسانه را دربارۀ رفتارهای اخلاقی ترسیم کردم تا نشان بدهم چرا گاهی اخلاقمدارانه رفتار میکنیم و گاهی نه. با استفاده از یافتههایم راهکارهایی را توصیه میکنم که میتوانیم از آنها برای تقویت شخصیت اخلاقیمان استفاده کنیم.
روی سیاه و سفید شخصیت ما
شاید شنیدن ماجرای ونس شما را متعجب کند، اما با توجه به بعضی پژوهشهای روانشناختی، جایی برای تعجب وجود ندارد. چندین دهه است که روانشناسان متوجه شدهاند اگر در موقعیتی اضطراری قرار بگیریم که شخصی به کمک نیاز داشته باشد، و هیچ کس هیچ کمکی نکند، به احتمال زیاد ما هم هیچ کاری نمیکنیم. برای مثال، در مطالعۀ مشهور “دوشیزۀ درمانده5“، روانشناسهای کلمبیایی، بیب لاتان6 و جودیث رودین7، گزارش کردند که تنها ۷ درصد از افراد وقتی فریادهای زنی را که در اتاق کناری بود، شنیدند، حتی با وجود فرد غریبهای [که هیچ کاری نمیکرد]، به کمک او شتافتند.
این فقط یکی از ابعاد تاریک شخصیت ماست، اما باز هم موارد دیگری هم هست. مطالعات نشان دادهاند که ما به موقعیت هایی که در آنها با حیله می توانیم سود مالی بیشتری کسب کنیم و از مجازات قسر در برویم، نه نمیگوییم. همچنین، معمولا به ۳۰ درصد از افرادی که در روز میبینیم دروغ میگوییم. و نگرانکنندهتر از همه، بیشتر افراد با تشویق فردی دارای اقتدار حاضرند به دیگر شرکتکنندگان شوکهای الکترونیکی شدید و حتی مرگبار، وارد کنند.8
با اینهمه، نمونههای امیدوارکنندهای دربارۀ شخصیت وجود دارد. برای نمونه، دنیل بتسون9 بیش از سی سال را بر روی پژوهشی شگفتانگیز دربارۀ اینکه چگونه همدلی تاثیر عمیقی بر تمایلات ما در راستای کمک به افراد درمانده دارد، صرف کرده است. در مطالعهای، بعد از اینکه بتسون دانشجویانی را برای همدردی کردن با یک شخص غریبه که در حال تجربۀ تراژدی تلخی بود فراخواند، تعداد دانشآموزانی که مشتاقانه به کمک او شتافتند، در مقایسه با یک گروه کنترل10 ۳۷ درصدی، به طور چشمگیری تا ۷۶ درصد افزایش پیدا کرد.
جمعی از پژوهشگران دریافتند که میزان تقلب در یک امتحان، هنگامی که شرکتکنندگان رو به روی یک آینه نشستند و پیش از ایجاد فرصت تقلب به خودشان نگاه کردند کاهش یافت. و در مطالعۀ “دوشیزۀ درمانده”، ۷۰ درصد شرکتکنندگانی که در اتاق مجاور تنها بودند، وقتی که گریههای ناشی از درد زن را شنیدند به کمک او شتافتند. در نهایت، در نسخۀ دیگری از آزمایش شوک الکتریکی، زمانی که سطح شوک را خود شرکتکننده بدون دخالت فرد مقتدر انتخاب میکرد، حداکثر میزان شوک هر پاسخ اشتباه، بسیار کمتر بود. (میانگین ۵.۵ از ۳۰)
چگونه شکاف شخصیتی را به حداقل برسانیم و به انسان بهتری تبدیل شویم؟
با نتیجههای این پژوهشها و صدها مطالعه دیگر درباره رفتار اخلاقی چه باید کرد؟
با اینکه صحبت کردن در مورد تقویت صفات پسندیده مثل خرمندی، دلسوزی و صداقت و پرهیز از صفات خلاف اخلاق مثل ظلم، ترسویی، و فریبکاری اهمیت دارد، اما بیشتر ما نه مطلقاً اخلاقی هستیم و نه غیراخلاقی. اگر از استثناها صرف نظر کنیم اکثرمان جایی در میانۀ فضیلت و رذیلت ایستاده ایم.
خوشبختانه، راهکارهای امیدوارکنندهای وجود دارند که هدفشان کاهش «شکاف شخصیت» است، یا همان فاصلۀ بین اینکه چگونه باید باشیم (افراد فضیلتمند) و اینکه واقعاً چگونه رفتار میکنیم (ترکیبی از صفات اخلاقی و غیراخلاقی). در ادامه چند مطلب از کتاب جدیدم میآورم.
از الگوهای اخلاقی تقلید کنید. الگوهای اخلاقی مثبت ما را به تحسین وا می دارند اما تحسین کافی نیست. من کاری را که تیم کرلینگ11 ایالات متحده در المپیک ۲۰۱۸ انجام داد تحسین میکنم، اما در زندگی من تغییر زیادی رخ نمیدهد بلکه، ما به قهرمانان اخلاقی خودمان نیاز داریم که ما را به حرکت درآورند و الهامبخش ما باشند تا از آنها الگوبرداری کنیم.
پژوهشها نشان دادهاند که الگوها بر رفتار اخلاقی افراد موثرند. در مطالعه دیگری که از فاصلۀ نزدیکی فریادهای ناشی از درد به شنیده میشود، از کارشناسان خواسته شد تا میزان کمک کردن شرکتکنندگان را ارزیابی کنند. وقتی شرکتکنندگان همراه کسی بودند که بیدرنگ به اتاق بغلی میرفت به سرعت به اتاق کناری رفت تا ببیند دارد چه اتفاقی میافتد، بیشتر از هنگامی که همراه شخص منفعلی بودند، کمک میکردند.
الگوهای اخلاقی میتوانند افراد واقعی یا خیالی باشند. آنها میتوانند از گذشتههای دور یا زمان حال، چهرههای شناختهشده در جامعه یا نظافتچی یک ساختمان اداری، هفت پشت غریبه یا دوستان نزدیک و اعضای خانواده باشند. هرچه وابستگی شخصی بیشتری به آنها داشته باشیم، تأثیر عمیقتری بر شخصیت ما خواهند داشت.
از تذکرهای اخلاقی استفاده کنید. مشتریانی که والتر ونس را نادیده گرفتند یا شرکتکنندگانی که از آنها خواسته بودند در آزمایشی به دیگران شوک الکتریکی وارد کنند، آن بینش مهم را در زندگی از دست دادهاند. تذکرهای اخلاقی میتواند توجه ما را به آنچه مهم است معطوف کند.
مطالعات اخیر دربارۀ تقلب، بر نقش تذکرهای اخلاقی تاکید میکند. در یکی از سازمانهای محبوب، شرکتکنندگان در یک آزمون ۲۰ سوالی شرکت کردند که به ازای هر پاسخ صحیح به آنان ۰.۵۰ جایزه تعلق میگرفت. گروه کنترل از فرد مسئول میخواهد که در پایان پاسخها را بررسی کند و آنها با این انگیزه در این آزمون شرکت کردند. گروه آزمایشی12 به شرکتکنندگان اجازه میدهد به پاسخهای خود نمره بدهند، تمام مطالب خود را به دقت بررسی کنند و سپس تعداد پاسخهای «درست» خود را گزارش کنند. قطعا، میانگین عملکرد در این گروه بالاتر است، با یافتههای برخی از مطالعات، تعداد مسئلههای «حل شده» دو برابر شده است.
با این حال، گروه جدیدی از شرکتکنندگان همین فرصت تقلب را دارند، با این تفاوت که در ابتدا یک تذکر اخلاقی داده میشود. نظیر اینکه از آنها خواسته میشود ده فرمان13 را به خاطر بیاورند یا اساسنامه اخلاقی دانشگاه را مرور کنند و به این ترتیب جلوی تقلب گرفته می شود.
یادآورهای اخلاقی میتوانند ما را به مسیر درست برگردانند، و هر چه بیشتر آنها را به کار بگیریم، آنها عادت یا ملکه14 میشوند.
خودتان را بشناسید. هر چه بیشتر احساسات، عواطف و امیالی که مانع نیکرفتاری میشوند را پیدا کنید و بشناسید، شکاف شخصیت را کمتر خواهید کرد. هر چقدر که این خودآگاهی عمیقتر شود، بهتر میتوانیم شخصیتمان را اصلاح کنیم.
گویا ترس از خجالتزدگی یا ترس از دخالت در کار دیگران، باعث میشود که افراد به شخصی مثل والتر ونس کمکی نکنند. در واقع، این ترس ممکن است تا حدی توضیح دهد که چرا، به طور کلی، وقتی افراد میان غریبهها قرار میگیرند، کمتر به دیگران یاری میرسانند.
آرتور بیمن15، روانشناس دانشگاه مونتانا و همکارانش قصد داشتند اثرات شناختن روان خودمان را بر کاهش اثر گروه بررسی کنند. در این مطالعه، زمانی که دانشآموزان با یک مورد اضطراری در حضور غریبهای منفعل مواجه شدند، تنها ۲۵ درصد آنها یاری رساندند. اما دانشجویانی که دو هفته قبلتر در یک سخنرانی در مورد روانشناسی گروهها و امدادرسانی شرکت کرده بودند، ۴۲.۵ درصد آنان اقدام به کمک کردند.
در مجموع، شکاف شخصیتی امری واقعی است و در بسیاری از ما این شکاف خیلی عمیق است. اما خوشبختانه، حلنشدنی نیست. این راهکارها و راهکارهای دیگر به ما کمک میکنند تا شخصیت اخلاقیمان را تقویت کنیم و بهتر از پیش ظاهر شویم. در دنیای امروز، همه ما باید سهم خود را انجام دهیم تا مطمئن شویم از کنار کسی که رنج میکشد بیتفاوت نمیگذریم، و در عوض به کمکشان میشتابیم.
پی نوشت
- Walter Vance
- Target
- Black Friday
- The Character Gap: How Good Are We?
- “lady in distress” study
- Bibb Latané
- Judith Rodin
- برای مطالعۀ بیشتر به آزمایش میلگرام (Milgram experiment) مراجعه کنید. آزمایشی برای سنجش میزان اطاعت اشخاص، در انجام کارهایی مغایر با وجدان شخصی افراد که به ابتکار روانشناس، استنلی میلگرام (Stanley Milgram) صورت گرفت.
- Daniel Batson
- گروه گواه (کنترل): در یک تحقیق آزمایشی که هدف آن مقایسه دو یا چند گروه می باشد، به گروهی اطلاق می شود که در معرض تدبیر آزمایشی خاص که اثر آن مورد بررسی است، قرار نمیگیرند.
- کِـرلینگ (Curling) ورزشی است که با هُل دادن سنگها روی صفحاتِ یخی انجام میشود. این سنگها به سمتِ هدفی متشکل از سه دایره متداخل لغزانده میشوند.
- گروه آزمایشی گروهی است که روش تجربی یا یک نمونه آزمایشی را دریافت میکند. این گروه در معرض تغییرات در متغیر مستقل مورد آزمایش قرار می گیرد. مقادیر متغیر مستقل و نتیجه بر اساس متغیر وابسته ضبط می شود. یک آزمایش ممکن است در یک زمان شامل چندین گروه تجربی باشد. (experimental group)
- ده فرمان موسی
- Second Nature
- Arthur Beaman