هیس! دخترها فریاد نمیزنند! | نگاهی اخلاقی به آزار جنسی فیلسوفان زن
من برای یک پروژۀ تحقیقاتی، دربارۀ گروهی از فیلسوفان برجسته که در جنگ جهانی دوم و بعد از آن در آکسفورد تحصیل کردهاند، مطالعه کردهام: تعدادی از آنها به تدریس در آکسفورد ادامه دادند. این افراد شامل الیزابت آنسکوب، فیلیپا فوت، مری مایدگلی، آیریس مرداک و مری وارنوک هستند. معلوم شد که ادوارد فرانکل، استادی برجسته و کاریزماتیک، به تعدادی از آنها به صورت سنتی و کلاسیک درس میداد. او علاوه بر آموزشهایش دربارۀ آگاممنون آیسخولوس به دانشجویان دخترش، دست به کارهایی میزد که امروزه از آن به موارد آشکارا آزار جنسی تعبیر میکنیم. عجیب آن است که رفتارهای سوء او، ظاهراً تأثیر روانی اندکی بر زنان جوانی گذاشته است که مورد تعرض قرار گرفتهاند.
وارنوک مینویسد که پس از آغاز رابطه، هرگز به رفتارهای نامناسب او، اعتراض جدیای نکرد، زیرا مزایایی که او به آنها ارائه میداد، اهمیت بسیار بیشتری داشت. آیریس مرداک هم موافق بود. فقط شما تصور کنید که یک دانشجوی دختر امروز این نکته را بهطور ضمنی قید میکند: «استادم یک معلم درجه یک بود (اگرچه این درست است که هر هفته سعی میکرد به به من تعرض کند!).
هنجارهای اخلاقی، باورها و رفتارهایی هستند که در یک جامعه پذیرفته شدهاند و بر نحوۀ زندگی افراد تأثیر میگذارند. امید است تکامل تدریجی این هنجارها در جهت مثبت به کاهش رفتارهای نابهنجار کمک شایانی کند. اگر اساتید، پیشروی در حوزۀ جنسی را رفتاری نادرست بدانند، کمتر دست به چنین کاری میزنند. و بالعکس، زمانی که اینگونه رفتار، بسیار رایج و متدوال به نظر رسد، دانشجویان نسبتبه خشونت جنسی حساسیت کمتری نشان میدهند.
میراندا فریکرِ فیلسوف استدلال میکند افراد مجرم در جایی که یک عمل یا نگرش نفرتانگیز، متعارف و عادیسازی میشود، نباید بهاندازۀ زمانی مورد سرزنش قرار گیرد که این نگرش یا عمل (بهطور صحیح و گسترده) از نظر اخلاقی نامتعارف است. بنابراین، ما نمیتوانیم مرد هوسران یا آزاردهندۀ جنسی یا نژادپرست در سال ۱۹۵۱ را با همان مرد در سال ۲۰۱۶ با یک معیار مقایسه کنیم.
شاید فیلسوفانی که درمورد آنها مطالعه کردهام، موفق نشدهاند احساسات واقعی خود به فرانک را بهدرستی به یاد آورند. یا شاید بیش از آنچه درک میکردند، آسیب دیده بودند. شاید این روشنفکران و دانشجویان موفق، نمایندۀ تمام کسانی نباشند که قربانی او شدهاند. وارنوک به یکی از دانشجویان اشاره میکند که به نظر میرسد آسیبهای روانی عمیق و طولانیمدتی را متحمل شده است.
اما تفسیر دیگری نیز وجود دارد. هنجارهای اخلاقی، باورها و رفتارهایی هستند که در یک جامعه پذیرفته شدهاند و بر نحوۀ زندگی افراد تأثیر میگذارند. امید است تکامل تدریجی این هنجارها در جهت مثبت به کاهش رفتارهای نابهنجار کمک شایانی کند. اگر اساتید، پیشروی در حوزۀ جنسی را رفتاری نادرست بدانند، کمتر دست به چنین کاری میزنند. و بالعکس، زمانی که اینگونه رفتار، بسیار رایج و متدوال به نظر رسد، دانشجویان نسبتبه خشونت جنسی حساسیت کمتری نشان میدهند.
دو نوع آسیب وجود دارد. اگر دوستی به ما خیانت کند ما آسیب میبینیم، حتی اگر هرگز متوجه خیانت او نشده باشیم. این یک نوع آسیب عینی است. بعد از آن، آسیبهای ذهنی (روانی) وجود دارد. ممکن است تغیر برخی هنجارها، نتایج ناخواستهای به همراه داشته باشد، به گونهای که یک هنجارشکنی، آسیب ذهنی را بیشتر کند.
البته این دلیل خوبی برای ممانعت از پیشرفت اخلاقی نیست. اما در بسیاری از حوزهها به میزانی که قربانیان، آسیبهای ذهنی دیدند، ملاحظاتی مانند این وجود دارد که چه نظام حمایتیای برای قربانیان باید تأسیس شود و چه جبران خسارتی برای آنها مناسب است. حداقل این دیدگاه، از یک جهت نشان میدهد که یک اقدام یا اظهار نژادپرستانه یا جنسیتی در سال ۲۰۱۶ بدتر از سال ۱۹۵۱ است. بنابراین، باید ضمانت اجرایی مناسب براساس مجرم تنطیم شود.